ثابت می کنم :من می توانم
هیچ چیز الهام بخش تر از این نیست كه بدانیم به رغم هر آنچه برایمان رخ می دهد، می توانیم پاسخ به واكنش خویش را انتخاب كنیم . زیرا میان محرك و پاسخ اندك فاصله یا زمانی وجود دارد . وانگهی با انتخاب پاسخ یا واكنش خود می توانید بر رویدادها تاثیر بگذارید زیرا آنچه در سرتان می گذرد جهانتان را می آفریند.
خیرالنساء عبداللهی، در سال 1337 در شهرستان علیآباد سبزوار بهدنیا آمد. سن كمی داشت كه اتفاقات بزرگی در زندگیاش افتاد و توانست پلكان ترقی را بهرغم سختی راه و موانع طی كند تا به پیشرفت دست پیدا كند. خیرالنساء بانو پس از 25 سال تلاش بیوقفه بالاخره توانست مسئولیت باربری واحدهای تجاری شهرستان علیآباد را بهدست بگیرد و نام همسرش را تاكنون زنده نگه دارد.
کارتان چیست؟
راننده نیسان هستم و در شهرستانها بار توزیع میکنم.
چند ساله بودید که ازدواج کردید؟
16 سالگی ازدواج کردم. پدرم کارگر بود و من فرزند سومش بودم. جز من هفت فرزند دیگر داشت.
من چون زود ازدواج کردم نتوانستم ادامه تحصیل بدهم ولی بقیه خواهر و برادرانم تحصیلات دانشگاهی دارند.
پس از ازدواج چگونه وارد فعالیت های اجتماعی شدید؟
مدتی بعد از ازدواجم انقلاب شد و من در تظاهرات شرکت میکردم.
با پیروزی انقلاب نخستین آموزشیار نهضت سواد آموزی در شهرستان علی آباد شدم و در کنار آن خیاطی میکردم.
در آن زمان 4 فرزند داشتم و بیشترین همت من برای تربیت آنها بود. بعد از مدتی شوهرم فوت کرد در آن زمان دختر بزرگم 10 ساله بود و دختر کوچکم 4 ماه داشت.
چند سال از آن زمان می گذرد؟
12 سال.
پس از فوت همسرتان چه كار كردید؟
پس از فوت همسرم تصمیم گرفتم شغل او را ادامه دهم. دلم میخواست اسم او را زنده نگه دارم و خوشبختانه بعد از 25 سال کار و تلاش توانستم اسم او را زنده نگه دارم.
رانندگی را از چه کسی یاد گرفته بودید؟
شوهرم قبل از مرگش به من رانندگی یاد داده بود. هنگام غروب در اطراف خانهمان فضایی بود که در آنجا رانندگی میكردم. 20 روزی میشد که گواهینامه گرفته بودم و او فوت شد.
تصادف کردند؟
شوهرم به خاطر تصادف دیگری، در كنار جاده توقف کرده بود که به مجروح حادثه کمک کند. ولی کامیونی که در حال عبور بود به او و مجروح حادثه برخورد کرد و هر دو بر اثر این حادثه جان سپردند.
با مخالفت دیگران برای انجام کار مواجه نشدید؟
سال 65، من 27 سال داشتم. علیآباد همه افراد اغلب با هم فامیل هستند و برایشان پذیرفته نبود یك زن بیرون از خانه کار کند و در آن زمان در شهرستان راننده زن نداشتیم.
ولی من باید تمام این افکار را پشتسر میگذاشتم و فعالیت میکردم و در کنار آن خودم و ارزشهایی را که به آن اعتقاد داشتم حفظ میکردم.
من فکر میکردم که زن نباید تنها خانهداری کند. برای همین کاری آبرومندانه را با وجود مخالفتهای زیاد شروع کردم.
الآن چه موقعیتی دارید؟
در این مدت هیچ مشکلی نداشتم. الآن همه مرا با نام همسرم میشناسند و برای زنان شهر الگو شدهام.
چطور شروع کردید؟
تا یک ماه اول متوجه هیچ چیز نبودم ولی پس از آن دیدم که یاری فامیل برای امرار معاش ما شکل میگیرد. این مسئله باعث شد که ناراحت شوم و به من خیلی برخورد. چشم انتظار دریافت کمک مالی از کسی نبودم به همه گفتم یک روز، دو روز نیست. و خودم کمر همت بستم،یا علی گفتم و بلند شدم.
ر اولین قدم با مخالفت ها چگونه مقابله کردید؟
سوار نیسان شدم و به شهر رفتم. مردم بد میدانستند که یک زن با نیسان کار کند ولی من توجیه میکردم که به خاطر دخترانم باید کار کنم تا آنها موفق شوند. دوست نداشتم به امید کسی باشم. برای همین بود که حرفها را زیر پا گذاشتم. به یاد دارم تا مدتی وقتی وارد مغازه میشدم اضطراب داشتم و در آن لحظهها از خدا میخواستم به خاطر بچههایم به من کمک کند. در آن محیط خدا مرا یاری میکرد.
با کار چقدر آشنا بودید؟
با کار آشنا نبودم ولی به لطف خدا پیش رفتم، یاد گرفتم و کارم را توسعه دادم.
وقتی خسته میشوید؟
شکر می کنم.
دلگیر که میشوید؟
به فرزندانم نگاه میکنم. حالا همهشان تحصیلات دانشگاهی دارند و موفق هستند.
برای رسیدن به هدف چقدر باید تلاش کرد؟
تلاش زیاد لازم نیست، همت لازم است. از قدیم هم گفتهاند از تو حرکت از خدا برکت.
چه چیزی باعث موفقیت تان شد؟
تنها چیزی که باعث موفقیت من شد حجابم بود. حجاب پردهای میان من و اطرافیانم بود.
من با رانندگان کامیونها سروکار داشتم و طرفهای من مرد بودند. در این 25 سال به لطف خدا با اعتقاداتی که داشتهام، بهخوبی و شایستگی کار کردهام.
وقتی بچه ها کوچکتر بودند؟
دو تا را با خودم در ماشین میبردم و دوتای دیگر را به خواهرم و همسایهها میسپردم.
چه کسی بیشترین حق را در زندگی به گردنتان دارد؟
اول والدین و سپس همسرم.
به حرفهایتان توجه میکردند؟
به خاطر شوهرم همه قبولم داشتند. در آن زمان خیلیها خواسته بودند که این جواز به آنها منتقل شود ولی فرماندار آن زمان قبول نکرد و گفته بود این زن میتواند.
افراد عامل ، همه تلاشهای خود را بر حلقه نفوذ خود متمركز می كنند . یعنی فقط به مسایلی می پردازند كه می توانند درباره اش كاری بكنند.
در لحظههای تنهایی؟
فقط به غربت علی (ع) فکر میکنم.
درسی که از سرپرستی خانواده گرفتید؟
هر چند تنها ولی میشود خوب زندگی کرد. زن و شوهر دو مجموعه هستند ولی لطف خدا همیشگی است.
روزی چند ساعت کار می کنید؟
12-11 ساعت کار میکنم.
.......................................................................................
یادداشتی که خواندید شاید در ذهن هم ما یک کلمه را تداعی کند و بدون اراده به همت و تلاش این خانم " آفرین بگوییم".
برای تکرار این رویه های درست فرصت های بسیاری را بدست می آوریم اما بدون توجه از دست می دهیم.
یكی از بهترین راهها برای تشخیص میزان ((عامل بودن)) خود ، این است كه ببینیم وقت و انرژی خود را صرف چه چیزهایی می كنیم . همه ما نگرانی هایی درباه سلامت ،فرزندان ،مشكلات شغلی ،جنگ اتمی و ... داریم . می توانیم حلقه نگرانی خود را از حلقه چیزهایی كه درباره آنها نگرانی بخصوص نداریم جدا كنیم .
با نگریستن به امور درون حلقه نگرانی خود در می یابیم كه چه چیزهایی بیرون از اختیارمان قرار دارند ، و در مورد كدام چیزها می توانیم كاری انجام بدهیم . امور دسته اخیر را در حلقه كوچكتر كه در حلقه نفوذ است ، قرار می دهیم . با توجه به این كه وقت و انرژی خود را بیشتر صرف كدام امور می كنیم ، می توانیم به میزان ((عامل بودن )) خود پی ببریم .
افراد عامل ، همه تلاشهای خود را بر حلقه نفوذ خود متمركز می كنند . یعنی فقط به مسایلی می پردازند كه می توانند درباره اش كاری بكنند. طبیعت انرژی آنها مثبت است و موجب گسترش و وسعت و افزایش حلقه نفوذشان می شود.
حال آن كه افراد واكنشی ، تلاشهای خود را بر ((حلقه نگرانی )) خویش متمركز می كنند. بر نقاط ضعف سایر مردم ، مشكلات محیط ، و اوضاع و شرایطی كه بیرون از اختیار آنهاست . انرژی منفی حاصل از این نوع تمركز ، همراه با غفلت از آنچه می توانند به انجام برسانند ، سبب كوچكتر شدن حلقه نفوذشان می شود .
..........................................................................................ایران- وبلاگ موفقیت فراوری و تنظیم برای تبیان: کهتری
مقالات مرتبط