تصادف دوباره
مردی با ماشین قدیمیش می زنه به یه تویوتا کمری. با هزار زور و زحمت، از راننده رضایت می گیره. 4 راه بعدی، دوباره می زنه به همون تویوتا کمری، سرشو از ماشین بیرون می یاره می گه: برو، برو، منم !!
هواپیما
دو دانش آموز دیر به مدرسه رسیدند. ناظم با عصبانیت از اولی پرسید: تا حالا كجا بودی؟ دانش آموز با ترس جواب داد: نزدیكی های صبح خواب دیدم که با هواپیما به سفر رفتهام، تا بیدار شدم، دیر شده بود.
ناظم كه خیلی عصبانی شده بود از دومی پرسید: تو كجا بودی؟ دانش آموز دومی با خونسردی جواب داد: من به فرودگاه رفته بودم تا دوستم را بدرقه كنم.
انگشت
یه نفر می ره دكتر و می گه: من همه جام درد می كنه.
دكتر: خب، نشون بده ببینم. طرف هم دست می زنه به سر و صورت و دست و پا و گردن و ناله می کنه.
دكتر: جان من، شما هیچ جات درد نمی كنه، شما انگشتت شكسته!
بدخطی
دانش آموز: آقای معلم، من هرچی سعی کردم، تلاش کردم، دقت کردم، نتونستم چیزی رو که درحاشیه انشاء من نوشته بودی بخونم.
معلم: خنگ خدا نوشته بودم که خط تو خوانا نیست، سعی کن که خواناتر بنویسی.
تصادف
پسری به پدرش گفت: پدرجان، یادتون هست كه می گفتین اولین دفعه كه سوار ماشین پدرتون شدید، ماشین رو درب و داغون برگردوندین خونه؟
پدر: بله پسرم.
پسر: باز هم یادتون هست كه همیشه می گین تاریخ تكرار می شه .
پدر: بله پسرم.
پسر: خب، امروز بار دیگر تاریخ تكرار شد!
سایت کودکانه
تنظیم:نعیمه درویشی_تصویر:مهدیه زمردکار
مطالب مرتبط