تبیان، دستیار زندگی
رضا جاودانی شخصیت آرامی دارد. این را وقتی فهمیدم که برای مصاحبه با او تماس گرفتم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کافی است چشمتان عادت کند

رضا جاودانی

صدایش از پشت تلفن همان صدای آشنای گزارش‌های تلویزیونی‌اش است، طوری که لازم نبود حتی بپرسم «آقای جاودانی؟». تا می‌گوید: «توی دادگاهم» تازه یادم می‌افتد که وکیل دادگستری است. قرار می‌شود دوباره تماس بگیرم. با وجود این‌که خسته است با حوصله تمام به سوال هایم جواب می دهد.

"فرض کنید یک روز صبح که از خواب بیدار می شوید، ببینید همه کتاب‌های دنیا غیب شده‌اند و دیگر هیچ کتابی نیست! روزهای بعدتان چه فرقی می‌کنند؟"

(این اولین سوال من از رضا جاودانی است.)

- راستش الان دیگر کتاب‌های الکترونیکی مد است. سعی می‌کنم بروم توی اینترنت کتاب بخوانم (می‌خندد). ولی واقعا زندگی کردن بدون کتاب خیلی مشکل است. فکر می‌کنم فاجعه است اگر یک روز صبح بلند شویم و ببینیم هیچ کتابی در دنیا نیست.

- پس ارتباطتان با کتاب خیلی خوب است.

- طبیعتا. تنها ارتباط من با شغلم به وسیله کتاب هاست.

- فقط در زمینه وکالت مطالعه می کنید؟

- کسی که رشته حقوق را انتخاب می کند باید کمی جامعه شناسی و مردم شناسی هم بخواند. سعی می کنم کتاب‌های تاریخی مخصوصا تاریخ ایران را هم مطالعه کنم. البته نسبت به بضاعتم. نمی گویم که آنقدرها هم کتاب خوان حرفه ای بوده ام. ولی با توجه به مشغله های کاری ای که دارم سعی می کنم کتاب های رشته خودم را همیشه به روز باشم و نظرات جدید را بخوانم.

- در زمینه شعر و رمان هم مطالعه دارید؟

- راستش را بخواهید شاید خیلی علاقمند نباشم که کتاب های این حوزه را پیگیری کنم ولی اگر کتاب خوبی به دستم برسد مطالعه اش می کنم. البته به خاطر کارم در صدا و سیما شاهنامه می خوانم، مثنوی معنوی و کلیات سعدی هم همینطور. طبیعتا باید بتوانم خوب  صحبت کنم و خواندن این کتاب ها موثر است.

- در زمینه ورزشی چه طور؟

- الان دارم "فوتبال علیه دشمن" ترجمه آقای فردوسی پور را می خوانم. ایشان محبت کرد و یک جلد از کتابش را در کوران مسابقات جام جهانی به من داد که خیلی ازش استفاده کردم ولی الان دارم دقیق تر می خوانمش و مشتاقانه منتظرم کتاب آقای دکتر صدر "روزی روزگاری فوتبال"، تجدید چاپ شود و آن را هم بخوانم.

- کتابی بوده که روی شما تاثیر بگذارد، طوری که هنوز در ذهنتان مانده باشد؟

(کمی فکر می کند)

- حتی موقعی که سنتان کمتر بود؟

(بعد از کمی مکث) بله، بله. یک کتاب بود راجع به کلیله و دمنه که ایده های جالبی داشت. اسمش را الان یادم نمی آید ولی یادم است بعضی داستان های کلیله دمنه را با مثال هایی آورده بود که خیلی برایم جالب بود.

- به نظرتان الان اوضاع مطالعه مان چطور است؟

فکر می کنم در ایران خیلی کم است متاسفانه. مخصوصا از وقتی که کامپیوتر آمده . اعتراف می کنم که مطالعه من هم کمتر شده.

- باز اگر پای کامپیوتر باشیم و کتاب های الکترونیکی بخوانیم هم خوب است.

- اگر بشود از طریق سایت، کتاب ها را به صورت الکترونیکی خریداری کرد خیلی خوب است. من فکر می کنم ما بخش عظیمی از فضای اینترنت را که مربوط به کتاب های الکترونیکی می شود فراموش کرده ایم.

امیدوارم کتاب های الکترونیکی در کشور رایج شود به هزار و یک دلیل، که مهمترینش این است که درخت های کمتری را از دست می دهیم. ما می توانیم سایت های قوی ای درست کنیم که هر وقت هر کتابی در هر زمینه ای چاپ می شود نسخه الکترونیکی اش هم روی سایت بیاید و به فروش برسد و هر کسی خواست آن را از اینترنت خریداری کند.

در واقع شما اصل کتاب را خریده اید و اگر بعدها اصلاحاتی هم داشته باشد دیگر مجبور نیستید که دوباره یک هزینه اضافه برای خرید کتاب پرداخت کنید، تنها کافی است بخش اصلاحات را با قیمت خیلی خیلی ناچیزی بخرید. مخصوصا در رشته ما که اصلاحات کتاب وجود دارد. یک مورد دیگر هم برای ترویج کتاب، کار فرهنگی است که باید خیلی بیشتر انجام شود.

الان بیشتر تبلیغات درباره این است که چیپس و پفک بخورید یا فلان فیلم را ببینید. در حالیکه برای کتاب یک چنین تبلیغ هایی نداریم. یکی از مشکلات ما این است که کتاب های خوب، درست معرفی نمی شود. الان اینطوری است که مثلا من در حوزه کاری خودم کتابی را بخوانم و ببینم کتاب خوبی است و بعد آن را به چند نفر معرفی کنم. کتاب در کشور ما مهجور مانده.

- فرزندتان هم به کتاب علاقه دارد؟

- بله. خیلی زیاد.

- چه طوری علاقمندش کردید؟

- همسر من مدرس دانشگاه است. ما سعی کردیم از همان بچگی برایش کتاب های مصور بخریم که البته باز در این حوزه هم در کشور ما خیلی خوب کار نمی شود. اول از این کتاب ها شروع کردیم. بعد کم کم تشویقش کردیم به کتاب خواندن. الان خودش هم می داند چیزی که بابت خرید آن به راحتی پول در اختیارش قرار می دهم کتاب است.

- چند ساله‌اند؟

- کلاس پنجم ابتدایی است. الان کتابخانه اش پر از دایره المعارف های مختلف است در زمینه های متفاوت. اگر سوالی داشته باشد که نتوانیم کمکش کنیم سراغ دایره المعارف هایش می رود. یا مثلا هشت جلد کتاب های "قصه های خوب برای بچه های خوب" نوشته مرحوم آذریزدی- که یادم می آید خودم هم می خواندم- را برایش خریده ام و هر شب یک داستانش را می خواند و بعد می خوابد. با وجود فشار درس و کار زیاد، مطالعه را فراموش نمی کند. چشم اگر به کتاب عادت بکند ترک کردنش خیلی سخت است.

- خودتان چطوری به کتاب علاقمند شدید؟

- خیلی اتفاقی. دایی من اهل مطالعه بود و کتابخانه خوبی داشت. هر وقت می رفتم خانه مادربزرگم از کتابخانه اش استفاده می کردم. از همان کتاب های ساده شروع کردم تا کتاب های تاریخی ایران و ترجمه های ذبیح الله منصوری که آن زمان تب و تاب خواندنش خیلی زیاد بود. یا مثلا کتابی مثل "سه تفنگدار".

- واقعا "سه تفنگدار"؟

- بله، کتاب سنگینی بود ولی من دقیقا یادم می آید که تب و تاب خواندن اینجور کتاب ها بین جوان ها زیاد بود. می خواندیم و درباره اش بحث می کردیم. الان فشار کاری و چند شغله بودن باعث شده اولویت هایمان عوض شود. مهم به نظرم معنی کردن اولویت است که ما متاسفانه کتاب را که باید در اولویت باشد می گذاریم کنار و به یک سری نیازهای ابتدایی زندگی می گوییم اولویت.

- خب حالا قبل از غیب شدن کل کتاب های دنیا، بهتان فرصت می دهیم یک کتاب را قایم کنید! چی برمی دارید؟

- سوال سختی است. اگر بخواهم در حوزه کاری خودم انتخاب کنم با احترام به همه همکاران، سعی می کنم تمام کتاب های آقای دکتر کاتوزیان را بردارم که بنظرم حق بزرگی به گردن حقوق ایران دارند.


گفت‌و‌گو از مونا تاروردی

تنظیم: امیر مقیمی