تبیان، دستیار زندگی
چقدر نامه نوشتم به دست باد سپردم برای آمدنت شب به شب ستاره شمردم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نامه های بی جواب

شهید گمنام

چقدر نامه نوشتم به دست باد سپردم

برای آمدنت شب به شب ستاره شمردم

چقدر گرد گرفتم من از اتاق تو مادر

برای باور مردم قسم به جان تو خوردم

در انتظار تو و قاصدی كه هیچ نیامد

هزار مرتبه جانم به لب رسید و نمردم

و عكس های تو را، من امیدوار و صبور

برای هر كه می آمد ز جبهه بردم و بردم

صدای زنگ در، اما، همیشه دغدغه زا بود

نیامدی و من از آن چه خون دل كه نخوردم

چقدر هروله كردم میان كوچه و ایوان

و بال روسری ام را به زیر پلک فشردم

چه پستچی كه از این خانه می گذشت شتابان

چقدر نامه نوشتم به دست باد سپردم

پروانه نجاتی

مطالب مرتبط :

صحبت از استخوان و پلاک دیگر بس

مادر! مرا ببخش اگر دیر آمدم...

آی خاکی ها...

بعضی از جاده شمال به جبهه رفتند

که می داند بر سرخ بوته ها، چه رفت؟

دیشب از چشمم بسیجی می‌چكید

چفیه از روز ازل مظلوم بود

به یاد حاج همت

خاطرات جبهه ها یادش بخیر

جمجمک برگ خزون ، یه پلاک یه استخون

تنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان