تبیان، دستیار زندگی
مجموعه خانه بی پرنده كه این روزها از شبكه تهران در حال پخش است، تازه ترین كار در این سبك بوده كه تاحدودی هم مورد توجه عموم مردم قرار گرفته است. در مجموعه های این چنینی آنچه كه بیش از سایرین اهمیت دارد، سناریوست كه موفقیت یا ناكامی اثر بستگی تام و تمامی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خانه بی پرنده، گرفتار در دام كلیشه ها
خانه بی پرنده

از میان گونه های مختلف سینمایی، گونه ملودرام همواره مورد عنایت مجموعه سازهای تلویزیونی بوده و بیش از دیگران توجهات را جلب كرده و نمونه های فراوانی را به یادگار گذاشته است. 

مجموعه 'خانه بی پرنده' كه این روزها از شبكه تهران در حال پخش است، تازه ترین كار در این سبك بوده كه تاحدودی هم مورد توجه عموم مردم قرار گرفته است.

در مجموعه های این چنینی آنچه كه بیش از سایرین اهمیت دارد، سناریوست كه موفقیت یا ناكامی اثر بستگی تام و تمامی به كیفیت آن دارد.

در اینجا متاسفانه به این بخش توجه خاصی نشده و كلیشه های نخ نما شده امان داستان را بریده است. فیلمنامه نویس اساس كارش را برپایه رازی بنا نهاده كه آنچنان هم راز نیست و چندین نفری از آن مطلع هستند!. زیبا دختری سرراهی كه توسط زنی نیكوكار بزرگ شده و پس از تحصیل در رشته پزشكی، زندگی مشترك موفقی هم دارد. حال پس از مرگ مادر این راز فاش شده و زندگیشان دستخوش دگرگونی هایی می شود. خوب این قصه تكراری و بارها به تصویر كشیده شده چگونه می تواند تماشاگر را پای تلویزیون نشانده و به تعقیب ادامه آن ترغیب كند؟

نویسنده فیلمنامه برای این موضوع تدابیری هم اندیشیده كه از جمله می توان به داستان های فرعی اثر مانند: رابطه حاج عباس با مادر واقعی زیبا، دزدی از مغازه فرش فروشی سعید یاد كرد كه برخی از آنها موفق بوده و چرخ بسیار كند داستان را اندكی تحرك بخشیده اند!

با این حال فیلمنامه از اساس دچار مشكل بوده و نوآوری چندانی در آن به چشم نمی خورد. البته دو سه قسمت نخست شكل آبرومندانه ای داشته و از پارامترهایی برای جلب تماشاگر به خود برخوردار است كه متاسفانه این امر در همانجا متوقف شده است.

خانه بی پرنده

در مجموعه هایی مشابه 'خانه بی پرنده'، شخصیت پردازی ركن مهمی در پیكره فیلمنامه بوده و نقشی كلیدی در پیشبرد داستان و پوشاندن برخی ضعف های كار داشته است. اما این وجه كمتر در مجموعه فوق رعایت شده و شخصیت ها در بسیاری موارد خصوصیات تیپیك داشته اند. داستان های این چنینی می بایست سمپات و دوست داشتنی بوده و همذات پنداری را در تماشاگر برانگیزد كه در كمال تعجب نه تنها شاهد چنین اتفاقی نیستیم بلكه كاراكتر زیبا را آنتی سمپات می بینیم!.

زیبا به عنوان قهرمان یك قصه ملودرام سوزناك، بسیار تلخ و نچسب از كار درآمده و تماشاگر برای همراهی با وی تردیدهای اساسی دارد. برخورد نخست تماشاگر با زیبا در محل بیمارستان محل كارش و متعاقب آن بستری شدن مادرش در همانجا، ایده خوبی بوده كه از اجرای متوسطی هم برخوردار است كه در ادامه دیگر شاهد چنین چیزی نیستیم.

زیبا دختری سرراهی كه توسط زنی نیكوكار بزرگ شده و پس از تحصیل در رشته پزشكی، زندگی مشترك موفقی هم دارد. حال پس از مرگ مادر این راز فاش شده و زندگیشان دستخوش دگرگونی هایی می شود. خوب این قصه تكراری و بارها به تصویر كشیده شده چگونه می تواند تماشاگر را پای تلویزیون نشانده و به تعقیب ادامه آن ترغیب كند؟

در حقیقت غرور بیش از اندازه به این شخصیت لطمات جدی ای وارد كرده و به همان نسبت مخاطب را از خود دور كرده است. برای نمونه به برخوردهایش با مهرداد (همسر) و تنها دایی اش نگاه كنید تا بیشتر به عمق ماجرا پی ببرید. پیگیری بیش از حد زیبا برای یافتن ردی از پدرش نیز از آن معماهای مضحكی است كه تنها نمونه های آن را می توان در سریال هایی از این دست كه كم هم نیستند، جست و جو كرد! البته این امر برای كش دادن داستان و ... لازم بوده كه خود به خود موجبات ریزش تماشاگران را فراهم كرده است.

در این میا،ن كلاهبرداری از سعید فرش فروش تنها ایده جذاب داستان بوده كه ریتم تندتری به كار بخشیده و اندكی وجوه سرگرم كنندگی آن را پررنگ تر نموده است. البته نباید داستانك مربوط به حاج عباس و گذشته خاكستری اش را از قلم انداخت كه می تواند برگ برنده كار در ادامه باشد.

خانه بی پرنده

پس از فیلمنامه باید به بازیگر به عنوان ركن مهم و اساسی در آثار ملودرام اشاره كرد كه نقشی حیاتی در موفقیت یا عدم آن برعهده دارد. بسیاری از ملودرام های بزرگ تاریخ سینما و كارهای بسیار موفق تلویزیونی همگی در این نكته به اشتراك رسیده و در این باب اتفاق نظر داشته اند. اما خانه بی پرنده به این اصل مهم و بنیادین نیز به مانند فیلمنامه، چندان توجهی نكرده و به دست خود تیشه به ریشه خود زده است.

'سامیه لك' كه با سریالی بسیار معمولی ساخته 'فریدون جیرانی' وارد عرصه بازیگری شده، برای نقش زیبا اساسا انتخاب غلطی بوده و چهره سرد و یخی اش قادر به جذب بیننده نبوده و نخواهد بود. وی كه در رشته ای كاملا دور از سینما تحصیل كرده، بسیاری از مولفه های بازیگری را در خود نداشته و نمی تواند نقش خود را به دور از تصنع و اغراق كه شاخصه سینمای هند است به اجرا درآورد. نقش زیبا با فراز و فرودهای حسی اش جای مانور بسیار و پتانسیل جذب مخاطب را داشته كه بازی ضعیف لك این امكان را از آن سلب كرده است.

این اتفاق در قطب دیگر سریال یعنی مهرداد نیز رخ داده و انتخاب غلط بازیگر لطمه شدیدی به كلیت آن وارد كرده است. ابراهیمی كه تا به حال نقش های زیادی هم در تله فیلم ها و سریال ها ایفا كرده، بیان ضعیف و ناپخته ای دارد كه متاسفانه در طی این سالها برطرف هم نشده است. وی برای این نقش به هیچوجه مناسب نبوده و چهره سرد و بیان یكنواختش نمی تواند تماشاگر را با خود همراه سازد و به همذات پنداری با خود وادارد.

خانه بی پرنده

با این حال 'كاظم معصومی' در انتخاب نقش های فرعی بهتر عمل كرده كه به عنوان نمونه می توان به 'صدرالدین حجازی'، 'محمد ابهری' و 'كاظم افرندنیا' اشاره كرد كه تقاوت دو نسل از بازیگران ایران را بخوبی عیان می سازد.

حجازی كه بازی های خوبش را در نقش های مكمل از یاد نمی بریم، در اینجا در خلق كاراكتری بشدت خاكستری عالی عمل كرده و بیان گرمش كمك زیادی به وی در اجرای آن نموده است. این اتفاق البته با اندكی تفاوت در مورد دو بازیگر دیگر اشاره شده در بالا رخ داده و سطح كیفی اثر را تا حدودی ارتقا بخشیده است.

كاظم معصومی كه بسیاری مواقع با خسرو معصومی اشتباه گرفته می شود، پس از سال ها فیلمسازی به قاب كوچ روی آورده و متاسفانه نتوانسته كاری درخور توجه ارائه دهد كه عمده آن به فیلمنامه باز می گردد. معصومی در اجرا نشان داده كه كارش را تا حدود زیادی بلد است به شرط آنكه در دام كلیشه های نخ نما نیفتد و اندكی نوآوری و جسارت به خرج دهد.

ایرنا

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی