کلاه برداری دینی نکنیم !
بدتر از گناه ، توجیه گناه و دلیل تراشى براى آن است. مى توان گفت توجیه گناه یک نوع کلا هبردارى دینى است .
خداوند در قرآن مى فرماید : « یُنَبَّأُ الْإِنسَانُ یَوْمَئِذٍ بِمَا قَدَّمَ وَأَخَّرَ بَلِ الْإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَلَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ : بلکه انسان ، خودش بر وضع خود آگاه است ، هر چند در ظاهر براى خود ، عذرهایى بتراش ، در آن روز انسان را از تمام کارهایى که از پیش یا پس فرستاده ، آگاه مى کنند . بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است . هر چند (در ظاهر) براى خود عذرهایى بتراشد ." 1
هیچ گناهى به سنگینى توجیه گناه نیست . زیرا گنهکار معترف ، غالباً در فکر توبه است ، ولى توجیه گر در فکر سرپوش نهادن بر گناه است که نه تنها در صراط توبه نیست ، بلکه او را در گناه راسخ تر و جرى تر می نماید .
توجیه گناه یک بیمارى و یک بلاى عمومى است که به صورت هاى مختلف جلوه می کند ، و خواص و عوام را از صراط مستقیم ، منحرف می نماید و خطر بزرگ آن این است که راههاى اصلاح را به روى گنهکار می بندد و گاه واقعیت ها را در نظر او مسخ و دگرگون مى سازد .
مثلا ترس خود را با توجیه احتیاط، و ضعف نفس خود را با توجیه حیا، و حرص خود را به عنوان لزوم تامین زندگى، و تن پرورى و کوتاهى هاى خود را به عنوان قضا و قدر توجیه می کند، و براستى چه مصیبت و دردى رنج آورتر از این که انسان با تحریف مفاهیم ارزشمند اسلام با دست خود راه نجات را به روى خود ببندد؟
توجیه گناه در حقیقت سرپوش گذاشتن روى گناه است ، تا گناه را براحتى و بدون مانعى انجام دهد ، مانند اینکه حق را کتمان می کند و نام آن را تقیه می گذارد و یا براى رسیدن به هدف شوم خود به شخصى رشوه می دهد و نام آن را هدیه می گذارد .
توجیه گناه یک نوع فریب دادن و اغفال خود و مسلمین است که ظاهرى زیبنده و شرعى دارد و باطنى آلوده ، مثل کسانى که مواد غذایى می فروشند ، و براى جلب مشترى روى آن را مواد خوب می گذارند و درون آن را مواد بد .
یكی از خطرهایی كه انسان دارد این است كه كار غلطش را توجیه میكند . خیلی وقتها انسان وقتی میخواهد یك خلافی را انجام بدهد ، خلافش را توجیه میكند و بلای بسیار بزرگی است .
توجیه گناهان با اعتقاد به جبر
اعتقاد به « جبر و قضا و قدر» یكى از توجیهات عقیدتى است . وقتى به گنهكار مىگویى : چرا گناه كردى؟ چرا آلوده به مسكرات شدى؟ در پاسخ مىگوید : شانس من این بود ، قضا و قدر من چنین بود ، چه كنم پدران ما چنین كردند ، ما هم چنین شدیم، عاقبت گرگ زاده گرگ شود ، مقدّر نبود من آدم نمازخوان باشم و امثال این مطالب كه در گفتگوهاى روزانه بعضى از مردم ، بسیار شنیده مىشود ، كه با این گونه گفتار از انجام مسئولیت و وظیفه فرار مىكنند .خداوند در پاسخ به آنان مىفرماید : مواظب حرف هایتان با شید ،این حرف مشرکان است که آنان براى تبرئه خود چنین مىگویند ؛ «سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن شَیْءٍ ؛ اگر خدا مىخواست ، نه ما مشرك مىشدیم و نه پدران ما و نه چیزى را تحریم مىكردیم به این ترتیب، گناه خود را به جبر، نسبت مىدهند.»2
در آیات قرآن نیز آمده که مشركان قایل به جبر بودند و در پوشش جبر، به گناه خود ادامه مىدادند ؛ آنان گفتند اگر خدا مىخواست ، ما آنها (بتها) را پرستش نمىكردیم ؛ " وَقَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ "
خداوند درپاسخ به آنان می فرماید ؛ آنها جز دروغ ، چیزى نمىگویند.»3
بله ! خیلی كارها را خدا میخواهد . تا خدا اراده نكند و نخواهد كاری انجام نمی شود ، اما دست ما هم هست. راجع به جبر و اختیار یك مثالی می زنیم ؛
منبع آبی وجود دارد ، منبع آب دست ما نیست. سازمان آب و دولت میسازد. این منبع آب ، آب را به وسیله ی لوله هایی از مرکزتا خانه ی ما وصل می کند . ازکوچه ها و خیابان ها رد می شود .هیچ کدام از این ها در دست ما نیست اما آن لحظه ای که داخل خانه ی ما می رسد ، آنجا ما باید شیر آب را باز کنیم . بالاخره در خانهی ما این سر شیر در دست ما هست . درست است كه آب دست ما نیست ، لوله كشی دست ما نیست ، خیابان دست ما نیست ، منبع دست ما نیست ! همهاش كار دولت است . اما بالاخره در لحظهی آخر شیر را چه كسی باز میكند ؟ ما هستیم که لحظه ی آخر شیر راباز می کنیم و از آب استفاده می کنیم .
انسان اراده دارد . چند دلیل فطری می آوریم که انسان اختیار دارد ؛
دلایل اختیار بشر در كارها
انسان شك دارد یا نه ؟هیچ وقت شده است كه شك بكنیم كه این كار را بكنیم یا نه ؟ همین كه شك میكنیم ، پیداست كه اختیار داریم . آدم كه شك میكند كه این كار را انجام بدهد ، برود یا نرود ، بگوید یا نگوید و...همین كه شك داریم ، پیداست كه اختیار با ما است . میتوانیم انجام دهیم ، میتوانیم انجام ندهیم ! پس شك کردن دلیل بر اختیار است .
در عمرمان پشیمان شدهایم یا نه ؟
پشیمانی دلیل بر این است كه میتوانستم انجام ندهم . چرا انجام دادم ! پس پشیمانی هم دلیل بر اختیار است .
انتقاد از كسی در عمرمان كردهایم یا نه ؟
انتقاد كه میكنیم ، چرا این کار را کردی ؟ چرا آنجا رفتی ؟ چرا این را گفتی وخیلی چراهای دیگر . همین كه به کسی انتقاد میكنیم ، پیداست طرف مقابل میتوانست این كار را انجام ندهد ، پس اختیار داشته است .
بچه را به مدرسه میفرستیم یا نه ؟ موعظه میكنیم یا نه ؟
همین كه بچه را موعظه میكنیم ، تحت تأدیب قرار میدهیم كه كسی ادبش كند ، یا خودمان ادبش می كنیم ، پیداست بچه میتواند خوب باشد و میتواند بد باشد . شما میگویی این كار را بكن كه خوب شوی .
پس این ها چند دلیل وجدانی است که هرکس در خودش جستجو کند ، بدون هیچ سختی می تواند به این نکته پی ببرد که انسان اختیار دارد .
شاعر هم می گوید :
اینكه گویی این كنم یا آن كنم این دلیل اختیار است ای صنم
بعضی میگویند كه خدا خواسته است . مثلاً میگویند كه « لَوْ شاءَ الرَّحْمنُ ما عَبَدْناهُم »4 به بتپرستها میگفتند : چرا مجسمه میپرستید؟ میگفتند : خدا میخواهد . مثل اینكه یك كسی فحش میدهد ، میگوییم چرا فحش میدهی ؟ میگوید كه خدا میخواهد ، اگر نمیخواست لالم میكرد.
بنا نیست كه خدا هر كس را كه میخواهد فحش بدهد ، لال كند .
« أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَه »5 میگفتند به فقرا كمك كن . میگفت اگر خدا میخواست خودش به او میداد . اینكه به او نداده است ، پیداست كه باید گرسنگی بخورد . کارها را گردن خدا میاندازند . توجیه می كنند كه خدا خواسته است. این را باید بدانیم خداوند هیچ وقت بد نمی خواهد ارزش انسان به رفتارهای ارادی و اختیاری
برنامه ی خدا این نیست كه با اجبار ما را وادار به كار خوب بكند . ما كرهی زمین نیستیم كه بالاجبار حركت میكند. ما انسان هستیم. ارزش انسان به این است كه اختیار دارد . اگرهمه ی زبانها را قطع كنند ، بگویند چه آدم های خوبی ! اصلاً غیبت نمیكنند ، ارزش ندارد ، زیرا که زبانی ندارد که غیبت کنند . ارزش به این است كه زبان وغضب هم داریم و با اینكه عصبانی شدهایم ، فحش نمیدهیم . یعنی ارزش ما با اختیار است .
اطاعت خداوند ، نه اطاعت مخلوق
بعضیها توجیه میكنند ومیگویند : « المأمورُ معذور » این حرف غلطی است. حدیث داریم ؛ « لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِقِ ؛ اگر مخلوقی دستور داد كه دستورش حرام بود ، شما حق اطاعت ندارید. » 6
بعضی هم می گویند :
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
این هم حرف غلطی است! اگر یك كشتی صد نفری نقص فنی پیدا كرد ، غرق شد و از این صد نفر مسافر 98 نفرشان شنا بلد نبودند و غرق شدند ، دو نفرشان شنا بلد هستند ، بگویند : ما صد نفر بودیم ، اكثرمان غرق شدند . بیا ما دو نفر هم غرق شویم !
پس پیغمبر هم باید بت پرست بشود . چون مردم مكه همه بتپرست بودند!
توجیه اجتماعی! یك كار غلطی میكند.
توجیه گناه با حالات و روحیات شخصی
توجیه روانی!
نیش عقرب نه از ره كین است اقتضای طبیعتش این است
به کسی می گوییم : چرا چنین می کنی؟ می گوید عادت کرده ام . همیشه این گونه هستم .عادت کرده ام . خیلی وقتا به بهانه ی عادت کردن ، کارها و گناهانمان را توجیه می کنیم .
خطر یأس در امور اجتماعی
خیلی از گناهان به خاطر یأس است . میگوید: ما دیگر آدم بشو نیستیم! از ما گذشته ! چه یه وجب باشد چه صد وجب . بذار این چند روزی که هستیم ، به حال خودمان باشیم . از این که درست شوند مأیوس هستند و به همین خاطر کارزشت را ترک نمی کنند و ادامه می دهند .توجیه خانوادگی
یك دزدی را گرفتند و گفتند : چرا دزدی كردی ؟ تو كه آدم خوبی بودی؟ گفت : آخر دخترم ازدواج كرده بود ، جهازیه میخواست و ما هر شب میرفتیم ، بحث جهازیه بود ، من هم نداشتم ، هر شب این دخترم كناری میرفت و گریه میكرد ، من دیگر بریدم و رفتم و فلان انبار یك چیزی از انبار برداشتم . این حرف حساب نیست . در برابر فشارهای خانوادگی آدم باید مقاومت كند .توجیه فرهنگی
میگوید نمیدانستم . روز قیامت به بعضیها میگویند چرا چنین كردی ؟ میگوید نمیدانستم . میگوید چرا نرفتی و یاد بگیری ؟ « هل لا تعلمت » ندانستن عذر نیست . بلد نبودم . خوب یاد میگرفتی !خدا وکیلی ما در خیلی از کارهایی که حتی از طاقتمان هم خارج است ، به خاطر چشم و هم چشمی و خیلی دلیل های بی منطق دیگر ، با پا که هیچی ، با سر می دویم اما امان از کار عبادی که گفته شده انجام دهید ، هزارتا بهانه که من نمی تونم ، بلد نیستم ، سواد ندارم ، مریضم و ...
با بهانه های بی جا ترازوی اعمال بدمان را سنگین نکنیم .
زهرا اجلال _ گروه دین و اندیشه تبیان
منبع :
گناه شناسی / محسن قرائتی
تفسیر نمونه / ج 25 ، ص290 - 294
1- قیامت / 13- 15
2- انعام / 148
3- زخرف / 20
4- همان
5- یس / 47
6- الفقیه /ج4 / ص 381