تبیان، دستیار زندگی
بد نیست مدل های مختلف ستاره های سینمای ایران را از نظر بگذرانید؛ از مدل های مسخره تا مدل های کاملا جدی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زنبیل، قیچی، ستاره، نمی خوای؟

دوره و زمانه  به کلی عوض شده. به گمانم آن دوره که ستاره ها - ستاره های درست و حسابی -  عامل اصلی کشاندن تماشاگر به سالن‌های سینمای ایران بودند، سپری شده است. حالا دیگر آکتورها زورشان نمی‌رسد مردم را به سینما رفتن ترغیب کنند. یا اگر هم جذابیتی برایشان مانده باشد توی سی‌دی هاست و روی صفحه کوچک تلویزیونهای خانگی.

ستاره

درتمام دنیا ستاره‌ها عامل اصلی فروش فیلمند واقتصاد صنعت سینما روی کاکل آنها می‌چرخد. جذابیت‌های آنها قابل قیاس با نام کارگردان‌ها و فیلمنامه نویسان و بقیه نیست، چون محبوبند و مشهور. نمی‌گویم داستان فیلم، نام کارگردان، حواشی و جنجال‌ها و بی‌اثر و بی‌طرفدار است ، که نیست. اما بازیگر چیز دیگریست. در ایران هم تا بوده همین بوده. گرچه معنی ستاره در ایران با جاهای دیگر متفاوت است اما این مانع از آن نمی‌شود که سینمای ایران در مقیاس خود، بی‌ستاره باشد.

چه بسا بازیگرانی که تنها انگیزه تماشاگران برای دیدن یک فیلم بوده‌اند و چه بسا فیلم‌هایی که به واسطه حضور یک بازیگر محبوب از شکست حتمی نجات پیدا کرده‌‌اند و یا حتی به فروش بالایی هم دست یافته‌اند.

گرچه در سینمای پس از انقلاب ستاره سازی با موانع بسیار روبه‌رو بود اما ذات سینما موجب شد از دل همین محدودیت ها، ستاره بیرون بزند.

البته اگر فکر کرده‌اید این روزها کسی به خاطر بازیگران درست و درمان حال حاضر سینما مثل ترانه علیدوستی و نگار جواهریان‌ و صابر ابر و فرخ نژاد و شهاب حسینی و پانته‌آ‌بهرام و مریلا زارعی یا حتی کیانیان و معتمدآریا و پرستویی  بلیت سینما می‌خرد سخت در اشتباهید.

این روزها جواد رضویان پرفروش ترین و یکی از گرانقیمت ترین بازیگران سینمای ایران است و دندان های درشت او کم پولساز نیست. پور مخبر هم بد نمی‌فروشد البته! به هر حال معنی عاقبت به خیری آدمها گاهی در سینما هم خودش را نشان می‌دهد. فتحعلی اویسی هم وقتی از نقش‌های منفی خیری ندید، با مزه‌پرانی در فیلم‌های آبدوغ خیاری این روزها دارد خوب دیده می‌شود، علی صادقی هم که برای خودش "ظهوری" دوران شده و بدجوری توی بورس است . ظاهرا این روزها نه زور بازو می فروشد، نه چشم و ابرو. دندان ونیش تا بناگوش باز اما، هنوز طرفدارانی دارد.

در زمان هایی نه چندان دور، مرام فردین، مشت های ناصرملک مطیعی و سعید راد و ایرج قادری، بازی بهروزوثوقی و سوسن تسلیمی و مشایخی وشکیبایی، چهره پوری بنایی ونیکی کریمی و مهناز افشار و رادان و گلزار، کله جمشیدهاشم‌پور ، مسخره‌بازیهای بیک و میری ، بامزگیهای خمسه و عبدی و ارحام صدر، سردی جذاب هدیه تهرانی، خوش تیپی سعید کنگرانی و پارسا پیروزفر، عاشق پیشگی فروتن وفرزان دلجو، بی مرامی جلال و حسین گیل و شوخی‌های وقیح وحدت، انبوه تماشاگران سینما را به سالن‌ها می‌کشاند.

البته اگر فکر کرده‌اید این روزها کسی به خاطر بازیگران درست و درمان حال حاضر سینما مثل ترانه علیدوستی و نگار جواهریان‌ و صابر ابر و فرخ نژاد و شهاب حسینی و پانته‌آ‌بهرام و مریلا زارعی یا حتی کیانیان و معتمدآریا و پرستویی  بلیت سینما می‌خرد سخت در اشتباهید

اما دیگر دوره این حرف‌ها گذشته. سی‌دی و نمایش خانگی و سریال های ایرانی و خارجی و ماهواره و فارسی‌وان و اختلافات داخلی و مدیریت ضعیف، نفس سینما را بند آورده‌اند. تیرخلاص را هم حذف یارانه ها خواهد زد و به کلی سینما را از سبد خانوار حذف خواهد کرد. حالا دیگر سینما – چه با ستاره، چه بی‌ستاره در حال نابودی است. ظاهراهیچکس هم هیچ تصمیمی برای نجاتش ندارد.

***

همه ستاره های آسمان سینمای ما

ستاره‌های بزن‌بهادر:

قهرمانان مقتدر و رویین‌تن روی پرده سینما که مشت‌های آهنین یا گلوله‌های آتشینشان، بدمن‌ها را مثل برگ خزان، نقش بر زمین می‌کرد و دمار از روزگارشان درمی‌آورد و دل مردم خنک می‌شد!

ستاره‌های خوش برو رو:

کیست که از تماشای یک چهره جذاب، جوان و زیبا بدش بیاید؟! گاه کافی است فقط رنگ چشم،‌ شکل دهان و بینی یا شکل سبیل یک بازیگر، بیش از حد معمول، برای تماشاگر خوشایند باشد و به دل بنشیند.

ستاره‌های با مرام و با حیا:

گاه رفتار و کردار بازیگر در مجموعه فیلم‌هایی که بازی می‌کند برای تماشاگر، دلپذیر و دلنشین است. محمد علی فردین، نمونه تیپیک این دسته است آنقدرقهرمان با معرفت و با حیا بازی کرد، تا نام و مرام کاراکتر فردین وارد فرهنگ کوچه و بازار شد.

ستاره‌های بی‌حیا و بی‌مرام:

منفی بودن نقش‌، ضمن آنکه جاذبه‌های منحصر به فردی دارد، به پررنگ‌تر شدن نقش‌های مثبت نیز کمک می‌کند. بازیگران برجسته‌ای که با بازی مداوم در نقش‌ها منفی تا آستانه تبدیل شدن به ستاره پیش رفتند در سینمای ایران انگشت شمارند، تازه کمتر بازیگری جرأت این ریسک را به خود می‌داد. از طرف دیگر تن‌دادن به بی‌پردگی جلوی دوربین و پیش چشم تماشاگر، برای بعضی‌ها جاذبه‌ مضاعفی به وجود می‌آورد.

ستاره‌های رقصان!:

رقص و آواز هم در یک برهه زمانی،‌یکی از علاقه‌مندی‌های تماشاگران ایرانی و از بهانه‌های سینما رفتن مردم بود. در آن برهه، کمتر فیلمی بدون صحنه‌های رقص وکاباره، مورد استقبال قرار می‌گرفت. از این رو آنها که «اینکاره» بودند برجسته شدند و عاملی برای کشیده شدن طیفی از مخاطبان به سینما.

ستاره‌های خنده‌دار:

یا بامزه‌اند یا پرده در و وقیح. هردو هم طرفدار دارند. اما یک اصل اثبات شده است؛ نیاز به خنده،‌ با دوام‌ترین نیازی است که تماشاگران سینما – از جمله سینمای ایران – از خود نشان داده‌اند. این تمایل و نیاز در برخی شرایط اجتماعی و مقاطع زمانی شدت می‌گیرد و گاه، فروکش می‌کند، اما فیلم خوب کمدی و خنده‌آور در مقابل شکست تجاری، تا حدی بیمه است.

ستاره‌های عاشق پیشه:

اینان، یا عاشق می‌شوند، یا در معرض عشق دیگری قرار می‌گیرند و یا یکی از اضلاع مثلث و یا مربع عشقی را تشکیل می‌دهند.

ستاره‌های میهمان:

در تاریخ سینمای ایران برخی از ورزشکاران و هنرمندان عرصه موسیقی نیز بازیگری را تجربه کردند. آنها در عرصه‌های فعالیت خود ستارگانی مشهور و پرطرفدار بودند که از سویی جادوی سینما آنها را به سوی خود کشاند و از سوی دیگر به امید موفقیت تجاری مورد توجه تهیه‌کنندگان سینما قرار گرفتند و به کار دعوت شدند.اما معمولا شکست تجاری گریبان این فیلم‌ها را گرفت و به‌خصوص در مورد ورزشکاران، این ستارگان میهمان در سینما ماندنی نشدند.

ستاره‌های بازیگر!

برخی بازیگران حرفه‌ای و وزین سینما و تئاتر ایران که بعضاً از مو سپید کرده‌ها هم هستند – به خصوص پس از انقلاب – مورد توجه سینماروها قرار گرفتند و به مهره‌های مطرح و پرطرفدار سینما بدل شدند، اما آنچه در مورد آنان برجسته‌تر می‌نماید، نه چهره زیبا و مشت آهنین است و نه تن رویین و چاه زنخدان؛ بلکه قدرت بازیگری و توانایی آنان در باور پذیر کردن نقش و حس برانگیزی و تأثیرگذاری بر مخاطب است که مورد توجه تماشاگران قرار گرفته است. بسیاری از آنان حتی از حداقل جذابیت ظاهری نیز برخوردار نیستند و اکثراً در سنین میانسالی به اوج رسیدند، ولی به طور غیرمنتظره‌ای به عنوان یکی از وجوه ممیزه برای تشخیص فیلم ارزشمند از غیر آن محسوب می‌شوند (و می‌شدند) و این نشان از حرفه‌ای تر شدن بخشی از مخاطبان سینمای ایران به خصوص در عصر حاضر دارد.


کیوان کثیریان- چلچراغ

گروه سینما و تلویزیون تبیان