کریمه اهل بیت در شعر علما
شعر: نورين نيّرين فاطمه زهرا و فاطمه معصومه عليهما السلام
شاعر: امام خمینی (گزیده ای از قصیده ایشان)
نور خدا در رسول اكرم پيدا |
كرد تجلى ز وى به حيدر صفدر |
وز وى تابان شده به حضرت زهرا |
اينك ظاهر ز دخت موسى جعفر |
گر كه نگفتى امام هستم بر خلق |
موسى جعفر ولىّ حضرت داور |
فاش بگفتم كه اين رسول خدايست |
معجزه اش مى بود همانا دختر |
دختر جز فاطمه نيايد چون اين |
صلب پدر را وهم مشيمه مادر |
دختر چون اين دو از مشيمه قدرت |
نامد و نايد دگر هماره مقدّر |
آن يك امواج علم را شد، مبدأ |
وين يك افواج علم را شده مصدر |
آن يك بر فرق انبيا شده تارك |
وين يك اندر سرْ اوليا را مغفر |
آن يك در عالم جلالت «كعبه» |
وين يك در ملك كبريايى مشعر |
آن يك خاك مدينه كرده مزيّن |
صفحه قم را نمود اين يك انور |
خاك قم اين كرده از شرافت جنّت |
آب مدينه نموده آن يك كوثر |
زيبد اگر خاك قم به «عرش» كند فخر |
شايد گر «لوح» را بيابد همسر |
*********
شعر: نگين خاتميّت
شاعر: آيتالله العظمی حسین وحيد خراساني
ای دختر عقل و خواهر دین |
وی گوهر درج عز و تمکین |
عصمت شده پایبند مویت |
ای علم و عمل مقیم کویت |
ای میوه شاخسار توحید |
همشیره ماه و دخت خورشید |
وی گوهـر تاج آدمـیت |
فرخـنده نگیـن خاتمـیت |
شیطان به خطاب «قم» براندند |
پس تخت تو را به قم نشاندند |
کاین خانه بهشت و جای حواست |
ناموس خدای جایش اینجاست |
اندر حرم تو عقل ماتست |
زین خاک که چشمه حیاتست |
جسمی که در این زمین نهان است |
جانیست که در تن جهان است |
این ماه منیـر و مهر تابان |
عکسی بود از قم و خراسان |
ایران شـده نور بخش ارواح |
مشکاة صفت به این دو مصباح |
از این دو حرم دلا چه پرسی |
حق داند و وصف عرش و کرسی |
هر كس به درت به يك اميدى است |
محتاج تر از همه «وحيدى» است |
*********
شعر: طور حضور (اشعاری که بر کتیبه ضریح جدید حضرت معصومه علیها السلام که در سال 1381 ش. نقش بسته است.)
شاعر: آیة اللّه العظمی صافی گلپایگانی
این بارگه که خاک درش مشک از فر است |
بویش چو بوی خلد برین روحپرور است |
دار الشفا و عقدهگشا و فرح فزاست |
باب امان ز محنت فردای محشر است |
طور حضور و مطلع نور و مطاف حور |
آرامگاه دختر موسی بن جعفر است |
خاتون دین پناه که برهان عزّتش |
هر صبح و شام صیحه الله اکبر است |
هر کس دری به خانه و راهی گزیده است |
چشم امید لطفی صافی بر این در است |
**********
شعر: طوطیای تربت
شاعر: آیة اللّه العظمی صافی گلپایگانی
این روضه صفیّه حق خواهر رضاست |
یاخود اگر غلط نکنم عرش کبریاست |
معصومه بنت موسیِ جعفر که تربتش |
بر دیده اعاظم و اعلام طوطیـاست |
**********
شعر: سلاله حیدر
شاعر: آيت الله ميرزا محمد ثقفى تهرانى
اى كه به خلق جهان تويى سر و سرور |
شأن تو از قدر كاينات فزون تر |
وقت ثناى تو مات عقل خردمند |
گاه مديح تو محو فكر سخنور |
طاير و هم ار، رسد به پايه قدرت |
بال و پرش سوزد ار بود چو سمندر |
شانه گيسوى توست، پنجه خورشيد |
آينه روى توست ماه منور |
رشحه اى از نور طلعت تو به افلاك |
بر شد و افلاك از آن شدند پر اختر |
عكس ز ابروى تو هلال چو برداشت |
گشت مشار اليه خلق سراسر |
بحر وجود تو خلق گشته دو عالم |
بهر تو گرديده كاينات مسخر |
خلقت هستى، تو داده اى به همه خلق |
ز آن رو مهتر تويى بر اين همه كهتر |
آدم و نوح و خليل و موسى و عيسى |
از مدد فيض تو شدند پيمبر |
كفو تو را چون نكرد خلق خداوند |
زآن ننمودى به عمر خويش تو شوهر |
خلق جهان جمله اند زوج و خدا فرد |
تو چو خدا فردى و ندارى همسر |
ذره اى از عصمتت زنان جهان را |
گر برسد مريم اند جمله و هاجر |
شبنمى از جود توست رحمت نيسان |
سبزه اى از كشت تو است گنبد اخضر |
دست كشيدى مگر تو بر سر آهو |
كز وى حاصل شداست نافه اذفر |
و الليل از موى تو شداست مبين |
و الشمس از طلعت تو گشت مفسر |
باب عطايت گشاده بر همه عالم |
چشم اميد خلايق است بر اين در |
گرد ضريحت دواى اكمه و ابرص |
گرد حريمت شفاى عاجز و مضطر |
حكم الهى به مهر توست مسجل |
امر خدايى به حب تو است مقرر |
بضعه زهرائى و سلاله حيدر |
نور دو چشم نبى، حبيبه داور |
فاطمه ثانيـى به عالم ظاهر |
ليك به معنى تویى همان و نه ديگر |
مظهر حقند خانواده عصمت |
جلوه رب اند دودمان مطهر |
بسته لبم «لم يلد» و گرنه بگويم |
دخت خداى است بنت موسى جعفر |
عمر تو كوتاه همچو شاخه گل بود |
چون تو بزرگى و اين سراست محقر |
نيست مرا غير درگه تو پناهى |
آخر و اول تويى و اول و آخر |
**********
شعر: گل گلشن فاطمى
شاعر: حجت الاسلام و المسلمین علی دوانی
ز باد حوادث گلى از پيمبر(ص) |
در اين خاك عنبر فشان آرميده |
يكى لاله از لاله زار ولايت |
به گلزار قم بين چسان آرميده |
گل گلشن فاطمى بين كه چونان |
ز دست قضا نوجـوان آرميده |
در اين بارگاه رفيع دل افروز |
نهان زيب تاج كيـان آرميده |
در اين ارض اقدس يكى گوهر پاك |
به تقدير چرخ زمان آرميده |
درخشان مهى دخت موسى بن جعفر |
كز او كشورى در امان آرميده |
جبين سا به خاك درش هان كه بى شك |
در اين بقعه جان جهان آرميده |
بگرد حريمش بسان كبوتر |
هزاران ز روحانيان آرميده |
به پيرامن مشغل پر فروغش |
شهان و دو صد عالمـان آرميده |
به فردوسيان گو به قم اندر آيند |
كه زينت ده حوريان آرميده |
كمال و شرف، علم و جاه و جلالت |
به هر سوى اين آستـان آرميده |
به هر جا كه گامى نهى با تامل |
فسرده تنى شادمان آرميده |
قدمها به آرامى اين جا فرو نه |
كه در اين زمين گلرخان آرميده |
به عبرت نظر كن كه بينى در اينجا |
هزاران سر و ســروران آرميده |
هزاران گل و بلبل و سرو و سوسن |
دو صد نرگس و ارغـوان آرميده |
خوش آنان كه در قم همى جان سپارند |
خوش آن كو دراين گل مكان آرميده |
خوش آن روزگارى كه در قم گذشت |
خوشا حال آن كه شبـان آرميده |
چه غم دارد از روز محشر«دوانى» |
كه در ظل اين سايبان آرميده |
***********
شعر: نگين قم
شاعر: حجت الاسلام و المسلمین جواد محدثی
شهرها انگشترند و «قم» نگين |
قم، هماره حجّت روى زمين |
تربت قم قبله عشق و وفاست |
شهر علم و شهر ايمان و صفاست |
مرقد «معصومه» چشم شهرِ ما |
مهر او جانهاى ما را كهربا |
دخترى از اهل بيت آفتاب |
وارثِ دُرّ حيا ، گنج حجاب |
در حريمش مرغ دل پر مى زند |
هر گرفتار آمده ، در مى زند |
هر دلى اينجاست مجذوب حرم |
جان، اسير رشته جود و كرم |
اين حرم باشد ملائك را مطاف |
زائران را ارمغان، عشق و عفاف |
آستان بوسش بسى فرزانگان |
معرفت آموز ، از اين آستان |
ديده پاكان به قبرش دوخته |
عصمت و پاكى از آن آموخته |
«حوزه قم » هاله اى بر گِردِ آن |
فقه و احكام خدا را مرزبان |
***********
منبع: حوزه نت، بلاغ، گلبرگ، دیوان امام، کانون گفتگوی قرآن
تنظیم و فرآوری: رهنما، گروه حوزه علمیه