تبیان، دستیار زندگی
چون غرض اصلى از نزول قرآن و آنچه از علوم طبیعى و تاریخى و تجربى و معنوى در آن وجود دارد فقط و فقط براى تكمیل جهات معنوى است حتى اینكه پرداختن قرآن به مسائل مادى هم براى تكمیل جهات معنوى است لذا باید گفت كه : بیان قصص قرآنى به منظور توجه دادن دارندگان ایما
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

داستان هاى قرآن به ما چه مى آموزد؟

کودک و قرآن

قال الله تعالى فى كتابه : لَقَدْ كَانَ فِی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِّأُوْلِی الأَلْبَابِ مَا كَانَ حَدِیثًا یُفْتَرَى وَلَـكِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَتَفْصِیلَ كُلَّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ 1 ؛ به راستى در سرگذشت آنان، براى خردمندان عبرتى است. سخنى نیست كه به دروغ ساخته شده باشد، بلكه تصدیق آنچه [از كتابهایى‏] است كه پیش از آن بوده و روشنگر هر چیز است و براى مردمى كه ایمان مى‏آورند رهنمود و رحمتى است.

ما مسلمانان جهان و پیروان آئین مقدس اسلام هنگام قرائت قرآن مجید و موقع تلاوت كلام الله شریف اگر با دقت بخوانیم و در معانى و محتویات آیات آن اندكى توجه نموده و با دیده حق یابى آیات را از زیر نظر بگذرانیم و تنها به خواندن الفاظ و كلمات آن قناعت و اكتفا نورزیم ، در لابلاى سوره هاى بسیار در ضمن آیات سرگذشت امت هاى گذشته و بیوگرافى ملل و اقوام پیشین همانند داستان حضرت یوسف ، لوط، صالح ، ابراهیم ، حضرت موسى و حضرت عیسى (علیه السلام ) و... را دریافت خواهیم كرد كه پروردگار متعال خوشبختى ملتى و عامل بدبختى ملت دیگرى را در اثر اعمال و كردارهاى خود شرح و بسط داده ، جمعى را سعادتمند3 و عده اى را بدبخت و بیچاره معرفى نموده است. 2

درسهاى عبرت كه داستان هاى قرآن به ما مى آموزد:

چون قرآن مجید كلاس نهایى تكمیل اخلاق بشر و پیشرفت معنوى انسان است و در تكمیل اخلاق هم آنچه كه دخالت دارد از باب قاعده لطف 4 بیان مى شود.

چون در نهاد آدمى غریزه اى وجود دارد كه او را براى شنیدن داستان و قصص تحریک مى نماید و مى توان علل سقوط و انحطاط یا عزت و علو مقام را از راه نقل داستان اقوام عزیز یا ذلیل مردم تلقین نمود.

چون انسان به حكم غریزه ، خواهان شنیدن داستان ها و قصص مى باشد و لذا خداوند آگاه به احوال روحى و ساختمانى انسان ها، یک سلسله حقایق را به صورت داستان هاى مختلف درآورده است .5

از جمله مى فرماید: سوگند مى خورم كه در قصص و داستان هاى انبیا (یا حضرت یوسف و برادران او) درس عبرت و موعظه اى است براى اشخاصى كه داراى عقل و خرد مى باشند و این قضایا و حكایت ها حدیث دروغ و چیز نوظهور و تازه اى نیست بلكه با تورات حضرت موسى (كه همین قصه در آنجا ذكر شده و جلوتر از قرآن نازل گردیده ) مطابق و یكسان است ، و ما در قرآن كریم چیزى را كه مردم جهان در دین و آئین شان به آن نیازمند و محتاجند، بیان نموده و توضیح داده ایم.6

اگر مسلمانان و تابعین كیش مقدس اسلام ، طبق دستورهاى آن عمل كنند و برنامه هاى سعادت بخش و روح افزا آن را به كار ببندند و همه كردار و رفتار خودشان را با احكام و قوانین آن وفق دهند مسلما از سعادت و خوشبختى هر دو سراى برخوردار گردیده و كامیاب خواهند شد.7

معناى لغوى عبرت :

راغب در مفردات8 گفته : اعتبار و عبرت گرفتن از یک حالت ، این است كه انسان از شناختن امور و كارهاى مشاهد و محسوس به مطالب و موضوع هاى غیرمحسوس و بى نما پى برده و آگاه گردد چنانچه خداوند مى فرماید: «ان فى ذلک لعبره» و معنایى كه فخر رازى از آن نموده و گفته است : (اعتبار، عبور كردن از یک طرف معلوم به سوى غیرمعلوم را مى گویند) نیز به همین مطلب برمى گردد.9

چون در نهاد آدمى غریزه اى وجود دارد كه او را براى شنیدن داستان و قصص تحریک مى نماید و مى توان علل سقوط و انحطاط یا عزت و علو مقام را از راه نقل داستان اقوام عزیز یا ذلیل مردم تلقین نمود.

از چه راه باید عبرت گرفت :
قرآن

چون غرض اصلى از نزول قرآن و آنچه از علوم طبیعى و تاریخى و تجربى و معنوى در آن وجود دارد فقط و فقط براى تكمیل جهات معنوى است حتى اینكه پرداختن قرآن به مسائل مادى هم براى تكمیل جهات معنوى است لذا باید گفت كه : بیان قصص قرآنى به منظور توجه دادن دارندگان ایمان به مبداء و معاد است .

از این لحاظ ما مسلمانان جهان اگر داستان حضرت یوسف با برادران او (كه آن را خداوند متعال در سوره یوسف بیان فرموده ) نیک مورد دقت قرار داده و در پیرامونش كاملا تفكر و اندیشه نماییم ؛ متوجه خواهیم شد كه پروردگار متعال با نقل این قصه ما را از خواب غفلت و ناآگاهى بیدار ساخته و مانند اینكه به ما مى فرماید:

هان اى گویندگان كلمه طیبه توحید! خوب بنگرید و از سرگذشت آنان درس عبرت آموخته و پند و اندرز بگیرید و ملاحظه كنید كه چطور برادران حضرت یوسف در اثر اعمال زشت و كردارهاى ناشایسته خودشان كیفر دیدند و در نتیجه تمرد و طغیان و سركشى چه اندازه زبون و خوار گشته و به روز سیاه و بدبختى دچار شدند.

چنانچه حضرت یوسف در سایه تقوى و پرهیزگارى و رعایت قوانین الهى و به كار بستن دستورهاى آفریدگار خویش ، چگونه از ذلت و خوارى و نكبت نجات یافته و به اوج عزت و سربلندى نائل گشت و زمام همه كشور مصر را به دست خویش گرفت و به تمام مردم مملكت مصر سرورى و بزرگى نموده و به اندازه اى عظمت و قدرت و عظمت یافت كه پس از سالهاى قحطى و گرسنگى مالك همه اموال و نفسهاى اهل مصر گردید.

داستان حضرت موسى (علیه السلام ) و فرعون به ما چه مى آموزد؟

داستان حضرت موسى (علیه السلام ) را - كه خداوند عزوجل آن را در سوره قصص بیان كرده است - اگر خوب به خاطر و نظرمان بسپاریم و در اطراف و جوانب آن درست و صحیح تاءمل و تفكر كنیم و افكار خودمان را در فهم نكات و رموز آن به كار واداریم ، خواهیم فهمید كه ایزد منان به وسیله نقل داستان و شرح حال آنان به همه پیروان آئین مقدس اسلام - به ویژه مسلمانانى كه در سرزمین مكه معظمه قبل از هجرت و انتقال رسول خدا به مدینه منوره در زیر شكنجه هاى سخت و جان گداز فرعونیان قریش ‍ و ستمگران و بیدادگران به سر مى بردند - مژده و نوید داده و به ایشان اعلان مى كند كه : هیچ گونه ترس و واهمه به خودتان راه ندهید عاقبت و سرانجام غلبه و پیروزى با شما خواهد بود اگر چه فعلا دشمنان و معاندین دین مقدس ‍ توحید فوق العاده قوى و نیرومند هستند و شما گویندگان كلمه توحید یك مشت جمعیت ضعیف و ناتوانید با همه اینها به زودى روزى خواهد آمد كه آنان در زیر دستتان قرار گرفته و ذلیل و زبون خواهند گردید، همچنانچه خداوند قادر و توانا حضرت موسى را بر فرعون (كه در منتها درجه قدرت و قوت بود به طورى كه پسران بنى اسرائیل را مى كشت و دخترانشان را نگه مى داشت ) مسلط ساخته و غالب نمود و او را با لشكریانش در دریا غرق كرده و از بین برد(10).

و همین موضوع و مطلب را رهبران دینى و پیشوایان اسلامى از آیات قرآن مجید اقتباس نموده و براى تقریب اذهان و نزدیك ساختن به فهم و هوش ‍ توده جمعیت و روشن ساختن افكار آنان با بیانهاى مختلف و گوناگون در سخنان پر ارج و كلمات گهربارشان آورده اند تا از این راه طبقات مختلف مردم را از خواب غفلت بیدار ساخته و ایشان را از حالت مستى و بیهوشى خارج نمایند تا همانند مردم پیشین راه غلط را نپیموده و آواره و سرگردان نشوند و خودشان را به عذاب هاى سخت و سنگین مبتلا و گرفتار نسازند.

منبع : گفتارهای علوی

محمدی_گروه دین و اندیشه تبیان


1- یوسف (12)، آیه 111.

2- كهف (18)، آیه 13.

3- نازعات (79)، آیه 26.

4- قاعده لطف عبارت است از زمینه سازى وسایل هدایت و اجتناب از عوامل معاصى است : كشف المراد، ص 181 . القول السدید، ص 310.

5- المعجم المفهرس ، ماده نباء و عبر و قصص .

6- المیزان ، ج 11، ص 308.

7- المیزان ، ج 11، ص 308.

8- ص 320.

9- تفسیر فخر رازى ، ج 18، ص 227.

10- المیزان ، ج 16، ص 3.