تبیان، دستیار زندگی
از میان قالبهای گوناگون شعر فارسی، غزل بیشترین مورد استفاده را در دیوان این دو بزرگوار دارد و شكی نیست كه در بافت غزلهای آنان، وجوه تمایزی وجود دارد بطوریكه می‏توان گفت‏حافظ شاعری است‏حرفه‏ای، اما حضرت امام (ره) هرگز بصورت جدی به شعر نپرداخته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بررسی مضامین مشترك عرفانی اشعار امام خمینی و حافظ

سخنی در شعر خواجه حافظ و امام خمینی

بررسی مضامین مشترک عرفانی اشعار امام خمینی و حافظ

از میان قالبهای گوناگون شعر فارسی، غزل بیشترین مورد استفاده را در دیوان این دو بزرگوار دارد و شكی نیست كه در بافت غزلهای آنان، وجوه تمایزی وجود دارد بطوریكه می‏توان گفت‏حافظ شاعری است‏حرفه‏ای، اما حضرت امام (ره) هرگز بصورت جدی به شعر نپرداخته است.البته این بدان معنا نیست كه ما دیوان لسان الغیب را فقط هنرنمایی محض بدانیم و از روح عرفان خالی و تهی فرض كنیم بلكه بقول شهید مطهری او با این وسیله به زیبایی بیان عرفانی افزوده است. همچنانكه تاثیر قرآن كریم در قلوب، تا حدی مرهون زیبایی ادبی و هنری آنست، در سطح پایین تر نیز دیوان حافظ چنین حكمی را دارد.

نیك می‏دانیم كه لسان الغیب، همه رمز و راز كلام را دریافته و سخن فارسی را به ذروه اعجاز رسانده است. آگاهی او، بر تكامل، شكوه و شیوایی شعرش تا آنجاست كه با اطمینان و جرات تمام سوگند می‏خورد كه:

ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ

به قرآنی كه‏اندر سینه داری

حافظ/447

در عین حال كه اشعار حضرت امام بویژه غزل های او در مقام انصاف در سطحی خوب و قابل قبول بوده و تعداد قابل ملاحظه‏ای از غزل ها از بعد هنری قویتری برخوردارند شكی نیست كه حیث هنر شعری در مقایسه با غزلهای حافظ در مقامی پایین تر قرار دارد، اما الحق شعر امام از جنبه غنای علمی و مباحث عرفانی دارای ارزش و اعتبار فوق‏العاده‏ای است. و ناگفته پیداست كه آن بزرگوار شاعرپیشه نبودند بلكه شعر برای اظهار و ابراز جلوه‏های روح بلند و متعالی ایشان ابزاری بیش نبوده و شاید بتوان گفت كه در شعر حضرت امام كفه مضمون بر بعد هنری می‏چربد برخلاف حافظ كه جنبه هنری، بعد عرفانی (مضمون) آنرا تحت‏الشعاع خود قرار داده است. بهمین دلیل نمی‏توان همچون حافظ در امام خمینی بعنوان یك شاعر عارف نگریست. چون "امام نخواسته شعر بگوید; شعر امام از سر تفنن نیست، از سر شاعری نیست و (ما ینبغی له) ، اگر از امام به شاعر تعبیر كنیم، نوعی تنزل رتبه ست‏برای آن بزرگ" (1) او مقصدش شعر و شاعری نبود بلكه شعر نیز جلوه‏ای از جلوه‏های روح بلند و متعالی او بود، شعر او به مثابه " ارحنا یا بلال" است.

شعر امام نجوای عاشقانه روح هیجان زده و بی تابی است كه در خلوت تنهایی با بكارگیری كلمات، راز دل دردمند را با محبوب باز گفته و با معبود به راز و نیاز پرداخته است. او قافیه‏اندیش نبوده و به گفته مولانا هرگاه خون در درونش جوشش كرده از شعر بدان رنگی داده است. امام (رض) در باب شعرگویی خویش فرموده است: "باید بحق بگویم كه نه در جوانی، كه فصل شعر و شعور است و اكنون سپری شده و نه در فصل پیری، كه آن را هم پشت‏سر گذاشته‏ام، و نه در حال ارذل‏العمر، كه اكنون با آن دست‏بگریبانم، قدرت شعرگویی نداشتم. "

نكته قابل توجهی كه در تمامی غزلیات حافظ بچشم می‏خورد سبك بیان است; خواجه معمولا با هنرنمای خاصی، نكات عرفانی را با آرایش‏ها و صنایع ادبی، عجین كرده و به زبان ساده بگوییم بازی با كلمات كرده تا جاییكه انسان احتمال می‏دهد اگر چنین كاری صورت نمی‏گرفت‏خواجه نمی‏توانست درون عرفانی و آتشین خود را به بیرون انتقال دهد، اما در مورد اشعار حضرت امام (ره) قضیه برعكس است. امام (ره) بی‏قافیه‏اندیش، بدون تعمد تكلف، بلكه با سادگی خاصی، هر آنچه را كه از دل برخاسته بر زبان آورده و بر نوك خامه رانده و به روی كاغذ آورده است. لذا غزلهای دیوان امام از این سادگی، حلاوت گرفته است. البته ناگفته نماند كه صنایع گوناگونی كه لازمه شعر است در دیوان حضرت امام بطور طبیعی و خالی از حالت تصنع بكار گرفته شده است كه برای توضیح بیشتر می‏توان به بخش (شناسنامه سروده ها) در ملحقات دیوان رجوع كرد.

مشرب عرفان خواجه حافظ و حضرت امام (رض)

پیش از این در بحث‏سیر تصوف و عرفان، بررسی اجمالی از عرفان قرن هفتم داشتیم. باید گفت كه این قرن، قرن ظهوراندیشه‏ای نو و بدیع بنام "وحدت وجود" است كه ابداع كننده آن محی الدین ابن عربی است.

شهید مرتضی مطهری در كتاب "عرفان حافظ" یا "تماشاگه راز" می‏گویند: آنكسی كه عرفان را بصورت یك علم در آورد و آنرا به اصطلاح متفلسف كرد و بصورت یك مكتب در آورد و در مقابل فلاسفه آنرا عرضه داشت و فلاسفه را در واقع تحقیر كرد و اثر گذاشت روی فلسفه، و فلاسفه‏ای كه بعد از او آمدند چاره‏ای جز اعتنا به نظریات او نداشتند; محی الدین ابن عربی است. بدون شك "پدر عرفان نظری" در اسلام محی‏الدین ابن عربی، این اعجوبه روزگار است.

محی الدین، هم در عرفان عملی قدمی راسخ داشته یعنی از اول عمرش اهل ریاضت و مجاهده بوده و هم در ارائه عرفان نظری بی‏نظیر بوده است. بحث وحدت وجود كه محور عرفان است‏برای اول بار توسط محی‏الدین بیان گردید. عرفان نظری بدینصورت كه علمی مدون باشد و در مسائل به شكل فلسفی اظهار نظر كند اگرچه بیش و كم سابقه دارد لیكن مسلما تدوین كننده آن در دوره اسلامی محی‏الدین ابن عربی طایی‏اندلسی است.

عرفان نظری قبل از محی‏الدین نظیر منطق قبل از ارسطو است كه هم بود و هم نبود، بود از این لحاظ كه مردم بالفطره تا حدود زیادی طبق قواعد منطقی عمل می‏كردند و نبود یعنی بصورت یك علم مدون نبود. بر تمام مسائل عرفان نظری، می‏توان شواهدی از آیات قرآنی و كلمات اولیاء بزرگ حق، مخصوصا حضرت امیر - علیه السلام - یافت ولی محی‏الدین اول كسی است كه عرفان نظری را بصورت علمی كه موضوعش ذات حق است در آورد.

بعد از او عرفان رنگ و بوی دیگری پیدا كرد. شاخص بودن او در عرفان كه بطور مطلق تحت عنوان شیخ از او یاد كرده‏اند از شاخص بودن بوعلی كه شیخ در فلسفه و شیخ طوسی كه شیخ مطلق فقه است در میان قدما و شیخ انصاری كه شیخ مطلق فقه و اصول است در صد سال اخیر و شیخ‏عبدالقادر كه شیخ مطلق فن و بلاغت است، بیشتر است كه كمتر نیست.

محی‏الدین، غوغایی عرفانی در جهان اسلام ازاندلس گرفته تا مصر و شام و ایران و هند برانگیخت. صدرالدین قونوی، فخرالدین عراقی، ابن فارض مصری، داود قیصری، عبدالرزاق كاشانی، مولوی بلخی، محمود شبستری، حافظ و جامی، همه شاگردان مكتب اویند. به احتمال بسیار بسیار قوی حكمت ذوقی و اشراقی شیخ شهاب الدین سهروردی مقتول بیشتر تحت تاثیر محی‏الدین ابن عربی بوده است تا تحت تاثیر دیگران چون اوقات زیادی با محی‏الدین ملاقات و گفتگو داشته است. (2)

تاثیر حافظ از محی‏الدین ابن عربی آنقدر واضح و آشكار است كه باسیری در دیوان خواجه می‏توان به آن پی برد، دكتر احمد علی رجایی بخارایی در كتاب "فرهنگ اشعار حافظ" در تمامی مواردی كه برای بیان دیدگاههای حافظ به مستنداتی نیاز پیدا كرده بیش از هر بزرگی، نظر ابن عربی را مدرك ساخته و به آن استناد می‏نماید; (3) برای مثال به دو نمونه اشاره می‏كنیم:

1- در بحث‏حجاب می‏نویسد: "ابن عربی، حجاب را هر چیزی می‏داند كه مطلوب را از چشم مستور دارد" و این بیت را از حافظ

می‏آورد كه همسو با نظر محی‏الدین است.

میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

حافظ/266

حجاب چهره جان می‏شود غبار تنم

خوشا دمی كه ازین چهره پرده برفكنم

حافظ/342

2- و در تعریف سالك گوید: ابن عربی می‏نویسد: "سالك آن كسی است كه علم او به درجه عین الیقین رسیده باشد". و حافظ گوید:

به می‏سجاده رنگین كن گرت پیر مغان گوید

كه سالك بیخبر نبود ز راه و رسم منزلها

حافظ/1

اما در خصوص مشرب عرفانی حضرت امام خمینی (ره) آقای محمد جواد گوهری با درایت كافی، در مروری بر كتاب ارزشمند " تعلیقات علی شرح فصوص الحكم و مصباح الانس" مقاله‏ای تحت عنوان "یك‏فروغ رخ ساقی" نوشته‏اند كه در جای‏جای آن به الهام‏گیری امام از ابن عربی اشاره دارد كه ما در این قسمت گزینه‏هایی را سند قرار می‏دهیم:

"مهمترین مساله، تبلور برخی از عقاید شیخ اكبر، ابن عربی است در گفتارها و نوشتارهای مستقل امام. این مساله یكی از پراهمیت ترین و با ارزشترین ابعاد بررسی افكار واندیشه‏های امام را تشكیل می‏دهد.... در اظهارات یكی از بستگان حضرت امام بود كه ایشان از آن رو به كودكان، خصوصا تازه تولدیافتگان علاقه داشتند كه آنها را قریب العهد به پروردگارشان می‏دانستند كه نظیر چنین امری را در فصوص [ابن عربی] می‏توان یافت; در جایی كه سخن از تسخیر است. در این مبحث‏شیخ تاكید می‏كند كه: مخلوق هر چقدر به خداوند نزدیكتر و متشبه‏تر باشد قدرت و توانایی او در تسخیر مخلوقات دیگر بیشتر است، از همین روست كه اطفال برغم همه ضعف و ناتوانیشان حتی در تسخیر قدرتمندترین شخصیتها موفقند. این از آن روست كه ایشان قریب العهد - یا به تعبیر شیخ - "جدیدالعهد" به پروردگارشان هستند.

اینكه (عالم محضر خداست) و اینكه عشق خداوند با جهاد در راه او به لقاءالله منتهی می‏شود جمله مطالبی هستند كه شاید امروزه از بدیهی‏ترین تصورات به حساب آیند، ولی باید دانست كه این مفاهیم در گذشته‏ای نه چندان دور و تحدیدا قبل از انقلاب اسلامی بسیار محتاطانه بكار گرفته می‏شدند. "بی تردید یكی از مهمترین مراجعی كه به صراحت و با جرات تمام این امور را مورد بحث قرار داده كتاب شریف "فصوص" است. انطباق مشهود و ملحوظ برخی نظریات حضرت امام (رض) با دكترینهای عرضه شده در كتاب فصوص شیخ كاملا در تعلیقات بر شرح فصوص نمایان است. (4)

واضح است كه تاثر شخصی از شخصی دیگر فقط محدود به نقل قول نبوده و در استفاده از كتب علمی نمودار نمی‏گردد بلكه اگر تاثیر عمیق باشد در غیر مورد یاد شده مثلا رفتار و عمل و در صحنه زندگی نیز خود را نمایان می‏سازد و این، كاری است كه در زندگی سیاسی و اجتماعی حضرت امام (ره) رخ داده است. امام تا جایی از عرفان ابن عربی الهام پذیرفته‏اند كه در نامه تاریخی خودشان به گورباچف كه فروپاشی و اضمحلال سیستم كمونیستی را پیش‏بینی كرده‏اند می‏فرمایند:

"اگر جنابعالی میل داشته باشید در این زمینه‏ها تحقیق كنید، می‏توانید دستور دهید كه صاحبان اینگونه علوم علاوه بر كتب فلاسفه غرب در این زمینه به نوشته‏های فارابی و بوعلی سینا - رحمة الله علیهما - در حكمت مشاء مراجعه كنند تا... ، دیگر شما را خسته نمی‏كنم و از كتب عرفا، بخصوص محی‏الدین عربی نام نمی‏برم كه اگر خواستید از مباحث این بزرگمرد مطلع گردید... ". (5) از آنچه گذشت معلوم می‏گردد مشرب عرفانی این دو بزرگمرد در عین حال كه برگرفته از مفاهیم اصیل اسلام منبعث از قرآن كریم و سیره و كلام نبی اكرم (ص) و معصومین (ع) است، از فكر و نظریات مشاهیر عرفای اسلامی نیز بهره‏ها گرفته‏اند. ناگفته نگذریم كه در خصوص مكتب حافظ آقای دكتر منوچهر مرتضوی می‏گویند: "حافظ را صوفی و متصوف نمی‏توان نامید و عنوان عام (عارف) نیز برای نشان دادن تمام مختصات و مشخصات مكتب حافظ رسا، نیست و تنها نام و عنوانی كه به هدایت صریح خود خواجه بر او و مكتبش می‏توانیم انتخاب كنیم (رند و رندی) است". (6)

قصر فردوس بپاداش عمل می‏بخشند

ما كه رندیم و گدا دیر مغان ما را بس

حافظ/268

عاشق و رند و نظر بازم و می‏گویم فاش

تا بدانی كه به چندین هنر آراسته‏ام

حافظ/311

همچو حافظ برغم مدعیان

شعر رندانه گفتنم هوس است

حافظ/42

و "اگر بخواهیم نام مناسبی برای مشرب و مكتب حافظ كه امتزاجی بدیع از افكار فلسفی عمیق و بدبینانه و تجلیات عرفانی عاشقانه و روح ملامتی و آزادمنشی قلندرانه و ذوق شاعرانه است‏برگزینیم نام و عنوانی شایسته تر از مكتب رندی نخواهیم یافت. (7)

حافظ كیست؟

در این قسمت می‏خواهیم آنچه را كه از جانب حافظ شناسان پیرامون حافظ بیان شده است فهرست وار نقل كرده سپس به اختصار، محورهای فكری حافظ را نشان دهیم.

ناقدان حافظ با توجه به دیوان غزلیاتش، تصاویر كاملا متفاوتی از حافظ ترسیم كرده‏اند كه بقول شهید مطهری همه از فكر و دید و درك ناقص است، تصاویری را كه این بیخبران از عالم عشق و عرفان از خواجه ارائه داده‏اند می‏توان به چهار دسته تقسیم كرد:

1- گروهی معتقدند كه حافظ فقط یك شاعر و یك هنرمند است و نباید اشعار صنعتی و پر از اصطلاحات او را عرفانی دانست و نباید محتوایش را جدی گرفت.

2- گروه دوم بر این عقیده‏اند كه گوناگونی حالات اشعار حافظ دلیل بر اینست كه او تحت تاثیر حالات مختلفه شعر گفته است. یعنی هر جا كه به فكر خدا و عشق خدایی بوده اشعار عارفانه سروده و جایی كه عشق مجازی و شاهد بازی و میخوارگی بر روح و دلش مسلط شده غزلیاتی در این باب ردیف كرده است.

3- عده‏ای دیگر اشعار حافظ را به دو دوره جوانی و پیری تقسیم كرده و یك محدوده مشخصی برای هر دوره تعیین نموده‏اند.

4- دسته دیگری نیز دیوان و اشعار حافظ را تهی از روح مثبت عرفانی دانسته و همه آن را سخنانی از روی لاابالیگری و عشق آلوده و پوچ فرض كرده‏اند.

اما با همه این نظرات و عقیده‏های متفاوت و رنگارنگ، عده دیگری از محققین اسلامی كل دیوان خواجه شیراز را كاملا عرفانی می‏دانند بطوری كه بقول شهید مطهری سوم قرآن و صحیفه است. او كه در عرفان غوری و غوصی داشته در پاسخگویی به این منتقدان، بنحو احسن و توام با استدلال عالمانه به دفاع از شاعر شیرین سخن - لسان‏الغیب - پرداخته و از زیر غبار غلیظ تحریف اغیار، سیمای ملكوتی حافظ را نمایان ساخته و الحق حقی بزرگ به گردن حافظ دارد و خدمتی كم نظیر به او كرده است.

در مجموع باید گفت كه دیوان حافظ یك دیوان عرفانی است در حقیقت‏یك كتاب عرفان است‏بعلاوه جنبه فنی شعر، به عبارت دیگر، دیوان حافظ عرفان است‏بعلاوه هنر، دیوانی است كه از عرفان سرچشمه گرفته و بصورت شعر بر زبان سراینده جاری گشته است.

عرفا اصطلاحات خاصی دارند و كلمات ویژه‏ای بكار می‏برند و حافظ هم بدون شك تابع همان اصطلاحات و تعبیرات و الفاظ خاص می‏باشد و بدون اطلاع از چنین واقعیتی، محكوم نمودن شخصی مثل حافظ از نادانی است.

عرفان امام خمینی (ره)

گفته می‏شود یكی از ابعاد شخصیتی حضرت امام (ره) عرفان است، بلكه باید اضافه كرد كه عرفان محور اصلی شخصیت امام است و دیگر ابعاد فرع بر آن.

امام پیش از آنكه یك فقیه یا فیلسوف باشند و پیش از آنكه یك سیاستمدار و انقلابی باشند، یك عارف هستند. "امام با عرفان انقلاب كرد و حماسه امام هم جلوه‏ای از عرفان اوست". (8)

همه حركات و رهبریهای امام در طول سالهای مبارزات نشات گرفته از عرفان آن بزرگوار بود. "امام دلها را به سرانگشت عرفان، شهود و معنویت تكان می‏داد، جهت می‏داد و به مقاومت وامی‏داشت". (9)

اغلب محققان و صاحبنظران، عرفان امام را بوجهی نو تعریف كرده و از نوع منحصر به شخصیت آن حضرت بعد از انبیاء عظام و ائمه معصومین (ع) دانسته‏اند و آن عرفان اسلامی است. و این تعریف و نظر صائب و بحقی است چون "در بین نایبان حضرت [حجت] كسی كه عرفان پویا را با نهضت علیه ستم شرق و غرب جمع كرد حضرت امام خمینی (ره) بودند". (10)

بر همین اساس برازنده و شایسته نیست كه روش معرفتی امام (ره) را، حتی در اصطلاح یابی نیز به كلمه‏ای غیر از عرفان مثلا " تصوف "بیالاییم چون آنچه كه از آن اصطلاحات و كلمات و شناسه‏ها دیدیم عمدتا دستاویزی بود برای توجیهات نفسانی بعضی از خود و دنیا بریده‏ها; در حالیكه شعر امام، كلام امام و فكر امام همه ذكر و عرفان توام با حماسه است "این همان ویژگیهای تشیع است و اگر خواسته باشیم برجسته‏ترین مشخصه شعر شیعی را در یك عبارت بیان كنیم باید بگوییم: شعر شیعی شعری است كه در آن حماسه و عرفان دست در آغوش یكدیگر دارند". (11)

امام همواره مدافع عرفان ناب و راستین بودند و طبعا با عرفان منفی كه به غیر از خودپروری و تقواكشی ثمری ندارد مخالفت می‏ورزیدند كه ذم صوفی و زاهد در بسیاری از اشعار، نشانگر چنین حقیقتی است. البته امام خود نیز دقیقا از همان اصطلاحات و واژه‏های عرفانی كه دیگران بكار برده‏اند بهره جسته‏اند اما نه عینا به همان معنایی كه فرق و مسالك مختلف بكار می‏برند. امام عارفی نیست كه مطلق عرفان را هدف و آنرا از هر آفتی مبرا بدارند، بلكه ایشان "برای عرفان آفاتی قایل هستند كه در دو بعد فردی و اجتماعی آنرا برمی‏شمرند: هوای نفس، عجب و خودپرستی و غفلت از حق، یاس از رحمت واسعه خداوند، گوشه‏گیری و انزواطلبی، رد كردن و رها كردن مسوولیت، غیبت دیگران، آزار مومنین، كشف اسرار، عیب‏جویی و تهمت‏به آنان و... ". (12)

امام را از همه عرفایی كه تا حال شناخته‏ایم ممتاز می‏بینیم، اكثر یا اغلب عارفان یك بعدی هستند علیرغم اینكه انسان وقتی به دیوان امام می‏نگرد گویا دیوان اشعار حافظ را پیش رو دارد ولی حافظ نیز فقط از بعد شاعری به عرفان نگاه می‏كند.

حافظ اگرچه خود عارف وارسته‏ای است اما در بعد اجتماعی و در پیاده نمودن معیارهای عرفانی در اجتماع چندان نمودی ندارد و می‏توان گفت كه در جهت اجتماعی فقط یك عرفان تبلیغاتی سراغ داریم. خواجه حافظ و امام خمینی (ره) آب عرفان را از یك سرچشمه می‏نوشند اما امام با دید دیگری به قضیه نگریسته و در حیات خود نیز به آن عینیت‏بخشیده است.

"عرفان امام، عرفان حقیقی است، تصوف نیست، عرفان مسلكی نیست، عرفان صومعه و دیر و گوشه‏گیری و بی اعتنایی نیست". (13)

امام در عرفان بدنبال انسان كامل است و ناگفته نماند كه خودانسانی كامل می‏باشد، بقول شهید مطهری، فلسفی از زاویه‏ای به انسان می‏نگرد و عارف از زاویه‏ای دیگر، هر كدام انسان كامل را از دید خود تعریف می‏كنند. (14) اما در بررسی شخصیت امام خمینی (ره) معظم له را با ابعاد مختلف شخصیتی، انسان كامل می‏بینیم كه هم عارف است، هم فیلسوف، هم فقیه است و هم فرمانده نظامی و هم رهبر یك حكومت‏به تمام معنا سیاسی، و دارای چند بعد دیگر.

بدور از هرگونه تعصب و جانبداری وقتی سیمای ملكوتی و عرفانی و ذو ابعاد امام خمینی (ره) را مورد مداقه قرار می‏دهیم عرفان امام را بالاتر از عرفان حافظ می‏بینیم. و باید به این نكته اشاره شود كه اگرچه حافظ شجاعتهای خاصی در موارد مختلف از خود نشان داده و مكتب عرفان را حال و هوای دیگری بخشیده است. ولی وجود امام (ره) مشحون از خصائص انسان به كمال رسیده است. امام عملا با عرفانش همچون پیامبر (ص) امتی را آگاه و بیدار نمود، به آنها بینش داد، به قیام واداشت، انقلاب عظیم را شخصا رهبری كرد، فرماندهی سپاهیان را بعهده گرفت كه بنام اسلام بدون دیدن مدرسه عرفان، همه عارف شدند و عارفانه و عاشقانه از اسلام دفاع كردند. چهره سرخ و خونین جوانان و نوجوانان عارف شهید و ایثارگریهای آنان، مبین حماسی بودن عرفان امام و اوج كمال اوست. بالاخره می‏بینیم كه امام با دمیدن روح حماسی و عرفانی در زن و مرد مسلمان آنها را "تا اوج زهرا شدن و علی شدن تقویت می‏كند". (15)

مشخصه‏های عرفان ناب امام خمینی (ره)

1- امام با علم به اینكه عرفان در طول تاریخ به انحرافات و صوفی زدگی آلوده شده بود در مقام دفاع از عارفان دلسوخته برآمده و با انگشت نهادن بر انحرافات آنان، نفرت و بیزاری خود را چنین ابراز می‏دارند:

این جاهلان كه دعوی ارشاد می‏كنند

در خرقه شان به غیر منم تحفه‏ای میاب

دیوان امام/48

و در جای دیگر در مقام دفاع از مقام شامخ عرفان راستین چنین متذكر می‏شوند:

"انكار مقامات عارفین و صالحین را نكنی و معاندت با آنان را از وظایف دینی نشمری... چون ما جاهلان از آنها محرومیم با آن به معارضه برخاستیم; نمی‏خواهم مدعیان را تطهیر بكنم كه (ای بسا خرقه كه مستوجب آتش باشد) می‏خواهم اصل معنی و معنویت را انكار نكنی". (16)

2- امام جامع بین سیاست و معنویت‏بودند كه تبلور آن در ایجاد حكومت اسلامی مشهود است و از طرفی دایره ارشاد عرفانی را توسعه بخشیده و آنرا عمومی كردند نه اینكه تنها عده‏ای بعنوان اهل دل مورد ارشاد و هدایت قرار گیرند بلكه همه اقشار اجتماع را با این فكر وارد جرگه نمودند تا اگر اهلیت داشته باشند از این ارشاد بهره گیرند و دیدیم كه مخلصین این امت‏با الهام‏گیری از امام و ارشادهای ایشان چگونه به اوج كمال رسیدند. بطوری كه طفل یكشبه ره صد ساله را پیمود و....

3- گرچه امام در تمام زمینه‏ها شجاعانه و با صراحت مسایل را مطرح می‏كردند اما شجاعتی كه در بیان مسایل عرفانی بخرج داده‏اند قابل توجه است و بسا كسانی بودند و باشند كه در اشعار عرفانی او انگشت تحیر و تعجب به دندان می‏گیرند. و در صدور چنان مضامین، با اصطلاحات خاص عارفانه از سوی آن بزرگوار شگفت زده و مبهوت می‏شوند. گذشته از مطلب فوق، امام (رض) اگر انتقادی بر كسی و سخنی دارد آنرا بی‏پرده و بدون در نظر گرفتن شخصیت طرف مقابل بیان می‏كند برای مثال آن حضرت درجواب منصور حلاج كه ندای اناالحق سر می‏دهد می‏گویند:

بر فراز دار فریاد اناالحق می‏زنی

مدعی حق طلب، انیت و انا چه شد

دیوان امام/94

یعنی بالای دار حتی اگر بگویی "اناالحق" شرك است، یعنی تو هستی، باز "من" خویش را قبول داری، باز انانیت هست، بر فراز دار

هم از انانیت تبلیغ می‏كنی. یا:

خار راه منی‏ای شیخ، ز گلزار برو از سر راه من‏ای رند تبهكار برو تو و ارشاد من‏ای مرشد بی رشد و تباه از بر روی من‏ای صوفی غدار برو ای گرفتار هواهای خودای دیرنشین از صف شیفتگان رخ دلدار برو ای قلندر منش،ای باد بكف، خرقه بدوش خرقه شرك تهی كرده و بگذار برو

دیوان امام/176

امام را در عالم عرفان باید مصلحی دانست كه آنرا از جهات مختلف نجات دادند و نیز عرفا را. و نیز خدمتی شایان به آنها نمودند. امام در مقام یك فقیه متشرع و مجتهد عادل عالم و از سوی دیگر یك عارف كامل و واصل و در همان حال یك سیاستمدار و فرمانده كل قوای اسلامی، هم دیدگاههای منفی، علیه عرفان را عوض كردند و هم نقاب تزویر از چهره دروغین مدعیان تصوف و عرفان را كنار زدند. "عرفان در شعر فضایی بوده كه تجربه‏های ادبی در آن كمال یافته و گسترده شده است; اما باز هم در قداست و حرمت‏شعر و ادب جای سوالی باقی مانده بود كه غزلیات امام این مشكل را در ادبیات انقلاب گشود و ثابت كرد كه یك وارسته تمام عیار می‏تواند از (خال) و (موی) و (می) و (ساغر) و (باده) صحبت كند. خرده‏گیریهایی كه به حافظ می‏شد از هیمن جا مایه گرفته است كه حاضر نبودند ادب را تا اوج قداست عرفان بالا ببرند ولی امام با اشعار خود شعر و ادب را اوجی بخشیدند و قضاوتها را نسبت‏به شعر و شاعری عوض كردند، اگر روزی بحث‏بود كه آیا می‏شود از (می) و (ساغر) و... تلقی درست و صحیح متناسب با شرع داشت، امام ثابت كرد كه شدنی است". (17)

مقایسه كلی امام خمینی (ره) و خواجه حافظ در شعر و عرفان

1- از حیث قدرت و هنر شعری: در این بعد یقینا حافظ قویتر است چون او در دیوانش مسایل عرفانی را با به صیقل كشیدن كلمات برای رسیدن به گونه ایده آل و نهایی شعر و با هنرنمایی خاص بیان می‏كند. در حالیكه حضرت امام، از سر ذوق عارفانه، برای دل شیدا و عاشق خود شعری سراید و فقط هدفش رساندن پیام عرفانی است‏بدون ایجاد پیچیدگی صنعتی در شعر.

2- از حیث عرفان: آنچنان كه در بررسی عرفان امام توضیح داده شد آن حضرت با توجه به سیره و احوال عینی و ملموسش در بعد عرفانی، گوی سبقت را از حافظ و دیگران ربوده و در واقع عرفان را از حیث نظری و عملی معنایی تازه و كامل بخشیده است.

3- از حیث‏بكارگیری اصطلاحات عرفانی: می‏توان گفت كه هر دو شخصیت عرفانی ما بطور یكسان و در حد كامل از اصطلاحات معمول عرفا بهره برده و از سنت ادب عرفان كناره نگرفته‏اند. ناگفته نماند كه از بوستان غزلهای امام بوی سنایی و عطر عطار و مولوی و محی‏الدین ابن عربی و دیگر مشاهیر عرفانی اسلامی به مشام جان می‏رسد اما عنایتی كه آن بزرگوار نسبت‏به حافظ داشته قابل مقایسه با دیگران نیست.


پاورقی:

1- صادقی رشاد، علی اكبر. مقاله جهان بینی شهودی امام خمینی (ره) ، مجموعه مقالات سمینار بررسی ادبیات انقلاب اسلامی.

2- رك، تماشاگه راز، مرتضی مطهری.

3- رك، فرهنگ اشعار حافظ، احمد علی رجایی بخارایی، ذیل حجاب و سالك.

4- گوهری، محمد جواد. مقاله یك فروغ رخ ساقی، مجله حضور، شماره 4، خرداد 71 ص‏70.

5- جوادی آملی، آوای توحید (متن نامه حضرت امام خمینی (ره) به گورباچف رئیس جمهور وقت‏شوروی سابق و شرح نامه) ص‏72.

6- مرتضوی، منوچهر. مكتب حافظ، ص‏94.

7- همان، ص‏95.

8- صادقی رشاد، علی اكبر، مقاله جهان بینی شهودی...

9- همان.

10- جوادی آملی، عبدالله. عرفان و حماسه، ص‏46.

11- صادقی رشاد، علی اكبر، مقاله جهان بینی شهودی...

12- طباطبایی، فاطمه. مقاله جنبه‏های عرفانی و حماسی آثار امام خمینی (ره) ، مجموعه مقالات سمینار بررسی ادبیات انقلاب اسلامی.

13- صادقی رشاد، مقاله جهان بینی شهودی...

14- رك، كتاب انسان كامل، مرتضی مطهری (بحث انسان كامل از دید عقلیون و عرفا).

15- طباطبایی، فاطمه، مقاله...

16- امام خمینی (ره) ، ره عشق، سازمان چاپ و انتشار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص 35.

17- طباطبایی، فاطمه، مقاله...


نویسنده: احمد - فرشبافیان

منبع: فصلنامه - حضور - شماره 12 - تاریخ شمسی نشر 01/08/1387


تهیه و تنظیم: بخش ادبیات تبیان