تبیان، دستیار زندگی
موضوعات مردم ‎شناسی غالباً براساس زمان و مکان یا تاریخ و جغرافیا مورد مطالعه قرار می‎گیرند. در مورد جنگ و دفاع مقدس نیز ما باید هم زمان و هم مکان آن را مورد بررسی قرار دهیم. از نظر زمانی، اگر یک قرن را در نظر بگیریم، ما حدود یک دهم از آن را درحال جنگ بوده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مردم ‎شناسی جنگ

موضوعات مردم ‎شناسی غالباً براساس زمان و مکان یا تاریخ و جغرافیا مورد مطالعه قرار می‎گیرند. در مورد جنگ و دفاع مقدس نیز ما باید هم زمان و هم مکان آن را مورد بررسی قرار دهیم. از نظر زمانی، اگر یک قرن را در نظر بگیریم، ما حدود یک دهم از آن را درحال جنگ بوده‎ایم. از نظر مکانی نیز جغرافیای جنگ تأثیر به‎ سزایی بر چگونگی و روند آن داشته است. چراکه ما در یک جبهه کوچک نجنگیدیم، بلکه جنگ در هزار کیلومتر از خاک کشور بود. از دمای 30 درجه زیر صفر تا 60 درجه بالای صفر را در بر می‎گرفت. پس هم جبهه غرب را که سرد و هم جنوب را که گرم است باید دید. اما بحث ما بیشتر بررسی بعد تاریخی‎ جنگ است تا سایر مطالب.

رزمندگان

اگر از جانب صدام، مسئله را بنگریم، در می‎یابیم که او سوسیالیست و چپ است. البته چپ‎ گرایی، که در کشورهای عربی وجود دارد، یک نوع سوسیالیست ایلی یا قبیلگی است که صدام نیز از آن دور نیست. پس یک نوع سوسیالیست پیوند خورده با ایل وجود داشته و آن ‎چه قبلاً ایل بوده، حالا سوسیالیست می‎شود و زمانی‎ که می‎ خواهد یک هویت ملی یا عربی پیدا کند؛ سعی می‎کند مدافع عربیت یا همان ایلیت و قبیلگی عرب باشد. بنابراین بلافاصله پس ‎از پیروزی انقلاب اسلامی که یک انقلاب مذهبی است و کل جهان اسلام را پوشش می‎دهد، پان‎عربیسم را در مقابل انقلاب ایران علم می‎کند، چرا که این انقلاب فراتر از قبیلگی است و صدام می‎ بیند قبیلگی عرب زیر سئوال می‎رود. در عین‎ حال نمی ‎خواستند بگویند انقلاب ایران به‎ خاطر اسلام بوده، به ‎همین ‎خاطر صدام ایرانی ‎ها را مجوس و جنگ خود را قادسیه می‎نامد تا یادآور حمله سپاه اسلام به ایران و جنگ با سپاه شاهنشاهی ساسانی باشد. این‎ ها را باز تولید می‎کند، بلکه بتواند بحث عربیسم و پان‎عربیسم را در جنگ خود توجیه کند. اما مبنا همان سوسیالیسم است که ما بر آن تأکید فراوان می‎کنیم. سوسیالیسم مدرنیسم چپ این جنگ میان مدرنیسم چپ و یک نوع اسلام ‎گرایی است که ریشه در سنت‎های تاریخی خاورمیانه و ایران دارد و انقلاب اسلامی نیز برای احیای همین دین یا هویت خاورمیانه‎ای و اسلامی به ‎وقوع پیوسته است.

با چنین ساختاری جنگ آغاز می‎شود. آن پان‎عربیسم که یک نوع مدرنیسم است و جان ‎مایه‎اش سوسیالیسم محسوب می‌شود، به ایران حمله ‎کرده و گروه‎های چپ ایران مانند حزب توده و مجاهدین خلق و حتی خود بنی‎ صدر را دچار مخمصه شدید ‎می‎کند. چراکه مدرنیسم شاهنشاهی قبل از انقلاب دیگر نیست و این مدرنیسم چپی که مارکسیستی است و در این گروه‎ها تجلی یافته، خود هم‎ صدا با صدام است. بنابراین تا زمانی که صدام در حال پیشروی بود، با او مخالفت کرده و حمله او را تجاوز به‎ حساب آوردند، چون با مشکل مواجه نمی‎شدند؛ اما همین‎ که حملات عراق متوقف و زمان حمله و پیروزی ایران رسید؛ یک‎ باره تغییر جهت داده و از داخل اقدام به مخالفت کردند. بنی ‎صدر از درون جنگ روانی و اختلاف ایجاد کرد و بعد هم گروه‎های چپ، اعلام جنگ مسلحانه دادند. که در نهایت مسئله با پشتیبانی نیروهای مردمی از درون نابود شد و بنی ‎صدر و مجاهدین فرار کرده و سایر طرفداران صدام و کمونیسم جهانی نیز نابود شدند.

با توقف پیشرفت صدام و حملات نیروهای ایران و انجام عملیات بیت‎ المقدس و طریق ‎القدس، آزادسازی خرمشهر و دشت‎ عباس؛ چپ غیرمذهبی یا مارکسیسم یا حتی سکولار به محاق رفت. اما هم‎ زمان، چپ جدیدی در ایران تولید شد که همان چپ مذهبی است که به پشتوانه نهضت آزادی در ایران اولین قدم‎هایشان را با مخالفت با فقه سنتی برداشته و یک نوع سوسیالیست اسلامی یا فقهی به ‎نام عدالت‎ طلبی ایجاد کردند. عدالت‎ طلبی‌ای که آن زمان در خطبه‎های نماز جمعه مطرح می‎شد، همین سوسیالیسم اسلامی بود که قم به ‎شدت با آن مخالفت می‎کرد. بنابراین اگر کمونیسم و سوسیالیسم در ایران نابود شد، اما در حین جنگ، سیستم سوسیالیسم مذهبی جدیدی درحال شکل ‎گیری بود‎.

از همین‎ جا فروپاشی شوروی آغاز شد. چون رقیبی به‎ نام انقلاب اسلامی روی کار آمده و باعث محافظ‎کار شدن آن شده بود و در جهان نیز نظام معنایی‎اش درحال از بین ‎رفتن بود. مثل حالا که شاهد از بین رفتن نظام معنایی‎ لیبرالیسم در سطح جهان هستیم. هنگامی که فروپاشی آغاز شد، همین ‎هایی که مدرنیست چپ بودند یک‎ باره مدرنیست راست شدند. این نکته بسیار مهمی است که کسانی‎ که تا دیروز سوسیالیست و طرفدار اقتصاد دولتی و عمومی بودند، امروز لیبرالیسم را ترویج می‎دادند. این مسئله در اواخر جنگ اتفاق افتاد و این‎ جا بود که جنگ از درون شکسته شد و اشتقاق به ‎وجود آمد. یک عده واقعاً چپ بودند، اما یک عده راهنمای چپ می‎زدند، ولی راست می‎ پیچیدند! این تعبیری بود که BBC آن روزها برای یکی از آقایانی که در خطبه‎های نماز جمعه چپ می‎زد، ولی راست می‎پیچید، به‎ کار برد. این ‎جا بود که آن‎هایی که دولت سازندگی را پس از جنگ تشکیل داده بودند، راست ‎گرایی‎شان را که همان سرمایه‎داری جهانی بود، دنبال کرده و چپ‎ ها را جا گذاشتند! همان روحانیون مبارز که پس از 10 سال نهایتاً به آن ‎ها پیوستند و در جریان اخیر انتخابات همه باهم متحد شدند و این نکته قابل توجهی است.

با توقف پیشرفت صدام و حملات نیروهای ایران و انجام عملیات بیت‎ المقدس و طریق ‎القدس، آزادسازی خرمشهر و دشت‎ عباس؛ چپ غیرمذهبی یا مارکسیسم یا حتی سکولار به محاق رفت. اما هم‎ زمان، چپ جدیدی در ایران تولید شد که همان چپ مذهبی است که به پشتوانه نهضت آزادی در ایران اولین قدم‎هایشان را با مخالفت با فقه سنتی برداشته و یک نوع سوسیالیست اسلامی یا فقهی به ‎نام عدالت‎ طلبی ایجاد کردند

ما از ابتدا در جنگ یک نوع سنت‎ گرایی داشتیم که با مدرنیسم چپ و راست درگیر بود. اشخاص مهم نبودند، مهم سیستمی بود که ‎وجود داشته است. بر فرض بنی‎ صدر، چپی است که اقتصادی را که می‎نویسد، اقتصاد سوسیالیسم توحیدی می‎نامد و در عین ‎حال به لیبرالیسم حمله می‎کند، اما بنا را بر جنگیدن با سپاه و بسیج می‎گذارد و می‎خواهد که در جنگ به آن‎ ها راهی ندهد. اگر نبود بزرگ‎ مردی چون چمران، معلوم نبود چه بر سر جنگ می‎آمد. چمران بود که کار اساسی را انجام داد، اما بنی ‎صدر می‎خواست ارتش را مقابل بسیج و سپاه قرار دهد و میان آن ‎ها گسل ایجاد کند. بعد از جنگ نیز همچنان سپاه را در مضیقه قرار دادند تا نتواند خود را ترمیم کند. این وضعیت بسیار سختی بود که باید روی آن مطالعه شود. اگر بعد از جنگ هم شاهد ساختار ارتش‎ گرایی هستیم؛ باز ساختار چپ است که درحال فعالیت است. به‎ عبارتی بحث مدرنیستی که در جنگ مطرح بود، بعد از جنگ نیز دنبال می‎شود. یعنی همان را که بنی ‎صدر به‎ غلط در جنگ انجام می‎داد؛ پس از جنگ نیز دچارش شدیم. چون مدرنیسم با سنت‎ گرایی که در سپاه و بسیج بود، موافق نبود. برخورد بعد از جنگ و از بین بردن نیروها و تفکر بسیجی، یک نوع مدرنیسم بود که سعی در نابودی نیروها داشت. اما کم‎کم بسیج که خود را به جنگ رسانده و حالا به شهرها بازگشته بود؛ شروع به بازسازی و شکل ‎دهی جدید به خود کرد. همان شد که امام فرمان بسیج علمی را صادر کردند و فرمودند بعد از جنگ باید بسیج طلبه و دانشجو تشکیل شود، همان که مقام ‎معظم‎ رهبری هم امروز آن را هنجارشکنی علمی و تفکر پیشرو علمی و پژوهشی می‎نامند.

پس از تضعیف مدرنیست چپ و راست در ایران، ارتش و سپاه به یک وحدت استراتژیک کامل رسیده و ساختار نیروهای مسلح را تشکیل داده و هر روز یکدیگر را تکمیل می‎کنند و روزبه‎روز متحد تر می‎شوند.

بنابراین مدرنیسم چه چپ و چه راست، همیشه به ‎دنبال ایجاد گسل بوده و هر گاه در ایران وارد شده، به اختلاف انجامیده است، چه در جنگ توسط سید مهدی‎ هاشمی‎ها و چه بعد از جنگ توسط مدرنیسم راست. می‎بینیم که هنوز هم این جریان به‎ دنبال ایجاد گسل و اختلاف است. آن‎ چه موجب نجات و رهایی ما از دام فتنه‎ها شد، همانا وحدت در پناه مفاهیم اسلامی و سنتی و ایرانی بود که در جامعه ایران متجلی شده و امروز نیز این فرهنگ درحال انتقال به لبنان و اروپا و سراسر جهان است. پس وحدت ملی ما در بازگشت به ریشه‎ها و ساختارهای فکری خودمان برای آینده است که می‎ توان از تجربه جنگ نیز در این زمینه بهره گرفت.

منبع: هفته نامه پنجره/ شماره 62

تنظیم : فرهنگ پایداری تبیان