مهاجرت آریائی ها به ایران و تأثیرات سیاسی- فرهنگی آن(قسمت سوم)
4. سومین دوره از مهاجرت های بزرگ، حرکت آریائی های باقیمانده از مرکز اصلی به جانب شمال دریای مازندران تا کناره های دریای سیاه و مدیترانه، سپس تا دانوب و اروپای مرکزی می باشد.
نه تنها آگاهی از مسیر آنان، بلکه آشنائی دقیق از اسکان های موقت و سپس حرکت آنان، تأثیرات بر بومیان، جنگ ها و قرار دادها، تأسیس شهرها و پراکندگی آنان از شمال بین النهرین (میان رودان) تا سوریه و فلسطین، حضور تحول ساز آنان در تاریخ خاورمیانه را نشان می دهد. اولین قدرت آریائی در این منطقه جدید مهاجرتی که مدتی بعد از اسکان آنان ایجاد شد و مقدم بر تأسیس سلسله ماد می باشد، قدرت و حکومت "میتانی" ها است، در همسایگی "هیتی" ها و آشوریان. از تجزیه و تحلیل قرار داد های آنان با "هیتی" ها و سایر آثار باقیمانده از آنان، اسامی و مفاهیم مشترک با زادگاه اصلی و قدیمی آنان فهمیده می شود و نشان می دهد که آنان پس از قرن ها دوری از آن، هنوز آن مفاهیم را هر چند با تغییراتی در میان اقوام خود حفظ نموده اند. این گروه های گسترده و پراکنده را "هند و اروپائی" نامیده اند.
تاثیرات مختلف این گروه های فشرده مهاجرتی که دارای قدرت نظامی و اهمیت های سیاسی در اثر یکجا نشینی بعدی گردیده اند، در تاریخ اروپا- مخصوصاً از نظر نژادشناسی و زبان شناسی- فراوان بوده و ریشه اصلی زبان اکثر فرهنگ ها و کشور های اروپائی، "آریائی" دانسته شده است. استقرار آنان در نواحی دانوب و ارتباط با ژرمن ها، باعث اصطلاح "هند و ژرمنی" و از نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی، عامل نژاد شناسی جدید آلمانی ها و کاربرد های مختلف به جا و نا به جای آن گردیده است.
با توجه به اهمیت هائی که بعضی اهل سیاست به تاریخ هخامنشیان داده اند، نه تنها فرهنگ و تمدن "میتانی"، بلکه فرهنگ و تمدن ماد ها هم به خوبی برای دانش آموزان، دانشجویان و افکار عمومی معلوم نشده است.
اگر ادعا شود که "میتانی ها" داخل فلات ایران نشده اند و ایرانی نمی باشند، پاسخ این است که قلمرو آنان به نواحی جنوبی کوه های آرارات و داخل فلات ایران هم امتداد داشته است و لازم است به عنوان یک قدرت آریائی در منطقه معرفی گردند. متأسفانه از ارتباط آنان با مادها و پارس ها که از آنان جدا شده و ابتدا در ناحیه قفقاز، سپس در کردستان و همدان منطقه فارس کنونی گسترده شدند، مطالب اساسی در کتب تحقیقی قابل دسترس ذکر نشده و باید تحقیقات و تألیفات بیشتری انجام شود.
زمان مهاجرت سومین گروه وسیع آریائی ها از حدود هزاره دوم آغاز و اسکان دائمی و تمدن سازی آنان تا آغاز هزاره اول قبل از میلاد ادامه داشته است. بدین ترتیب شاید زمان مهاجرت این گروه با زمان مهاجرت گروه آریائی ها به ایران شرقی و جنوبی، نیز اقامت موقت ماد ها و پارس ها در قفقاز تقریباً هم زمان بوده باشد (؟).
در فاصله سال های 1200 تا 900 قبل از میلاد تحرکات سیاسی – نظامی گسترده ائی در شمال بین النهرین تا فلسطین صورت گرفته بود. مخاصمات شدید، هیتی ها، میتانی ها، آشوری ها، همراه با قدرت نمائی بابلی ها در منطقه باید در نظر گرفته شود.
بدین ترتیب باید احتمال داد که مادها و پارس ها، مشکلات و فشار های فراوانی را باید تحمل کرده و مجبور به ادامه مهاجرت به نواحی غربی و جنوبی در داخل ایران شده باشند. یعنی مهاجرت تاریخ ساز به داخل فلات ایران از آذربایجان تا کردستان، همدان، اصفهان و شیراز در امتداد زاگرس. بنا به اهمیت های تاریخی این مهاجرت (انشعاب)، محققین آن را کاملاً مستقل معرفی کرده و در بند 5 به آن می پردازیم.
تشکیل حکومت مذهبی یهودیان توسط حضرت داوود (ع) و حضرت سلیمان (ع) (پدر و پسر)، در فاصله زمانی مذکور دانسته شده است. مادها نیز حدود یکصد سال تا تشکیل قدرت حکومتی، در گیر منازعات محلی و منطقه ای بوده اند. در واقع مادها، با محاسبه 150 سال فرمانروائی، حدود 250 سال در ایران غربی تأثیر فراوان داشته و تاریخ رسمی ما از تشکیل سلسله ماد آغاز می گردد.
اکنون طرح دو سؤال"وا گرا" ضرورت دارد:
1- اگر همان بخش کوچک از آریائی های بزرگ - که به ایران آمدند، یعنی مادها و پارس ها- به این سرزمین (ایران بعدی) وارد نمی شد ند- یا نمی خواستند، یا قدرت بزرگی مانع ورود آنان می شد- در این صورت آنان چه می کردند و چه تأثیراتی در تاریخ منطقه و جهان باقی می گذاشتند؟. آیا به این مهمی می شد ند؟.
2- اگر مادها و پارس ها وارد ایوان نمی شدند، تاریخ این سرزمین چگونه شکل می گرفت و ادامه می یافت؟
پاسخ به هر دو سؤال، بدون آشنائی با قدرت های منطقه ائی، موقعیت این دو قوم قبل از سرازیر شدن به نواحی جنوبی و عبور از "ارس"، و مخصوصاً بدون شناخت حکومت، تمدن و فرهنگ های "بومیان قبل از آریائی ها" امکان ندارد. خوانندگان محترم را به ارائه پاسخ های دقیق، منطقی- و نه احساسی- و کاملاً منطبق با تحقیقات تاریخی دعوت می نماید.
5. موج چهارم، مهاجرت ماد ها و پارس ها ابتدا در قفقاز، سپس در آذربایجان و داخل فلات ایران تا همدان و فارس: تا کنون اثبات نشده که مادها و پارس ها زودتر از آغاز موج سوم (بند 4 فوق) حرکت کرده باشند. احتمال این که به همراه آنان در مسیر طولانی از مکان اصلی آریائی ها تا قفقاز همراه بوده و سپس جدا شده باشند، بسیار بیشتر است (انشعاب تاریخ ساز). در ابتدای مقاله اشاره شد که دکتر خدادادیان نامگذاری "ائریانم- وَئژ" را مربوط به زمان اقامت این گروه از آریائی ها در نواحی قفقاز و آذربایجان دانسته است. در این دوره، از نوع همکاری ها، ارتباطات مختلف و یا احتمالاً منازعات و مخاصمات درون گروهی اقوام آریائی، اطلاعی در دسترس نمی باشد. فقط می دانیم که احتمالاً بیشتر از 3-2 قرن در قفقاز و آذربایجان شمالی ساکن نبوده و به جانب جنوب تا فارس مهاجرت نموده اند.
کتب تحقیقی حرکت مادها و اسکان آنان را زودتر و سپس فارس ها را نوشته اند. مراتع مطلوب آذربایجان، کردستان و همدان بسیار زودتر توسط مادها اشغال شد و فارس ها از کنار آنان جهت یافتن مراتع و مکان های دیگر به جنوب و جنوب غربی ایران سرازیر شدند.
حضور فعال قدرت سیاسی- نظامی و فرهنگی ایلام، آنان را به جانب "پاسارگاد" کوچانیده است. شاید اختلافات داخلی هخامنشیان با یکدیگر و با ایلامی ها از همان آغاز دوران اسکان اولیه در "فارس" آغاز شده باشد.
تا کنون برای مادها، اختلافات داخلی نوشته نشده، آنان با اتحاد قبایل خود و همسایگان بومی پس از چند بار تحمل شکست های سنگین، بر آشوریان غلبه نموده اند. اولین قدرت نمائی آنان در قرن هشتم قبل از میلاد دانسته شده و یکصد سال بعد تشکیل قدرت سیاسی داده اند که اقتدار آنان تا سقوط همدان در سال 550 قبل از میلاد توسط کوروش هخامنشی- نوه دختری آخرین پادشاه ماد- ادامه داشته است. فتح بابل در سال 539 قبل از میلاد توسط کوروش و تاجگذاری او در بابل آغاز "دوران شاهنشاهی" پارس ها می باشد.
یک تحقیق محوری، مربوط به آگاهی از چگونگی تعاملات و تخاصمات مادها و پارس ها با "بومیان" ساکن در این سرزمین می باشد. گیل ها، تپوری ها، کاسی سو ها، ایلامی ها، و ساکنین دشت قزوین، ری (رگا)، لرستان، جیرفت و زابل (شهر سوخته) از اقوام معروف ما قبل آریائی بوده اند. پرداختن به این موضوع، نیاز به یک مقاله مستقل دارد.
اکنون سؤال اساسی این است که چرا مدت حکومت مادها که اولین آریائی های صاحب قدرت در داخل فلات ایران می باشند و دارای سلسله ای حدود 150 سال بوده اند، مبنای تاریخ رسمی ایران قرار نگرفته و "شاهنشاهی" کوروش هخامنشی مبنای آن قرار گرفته است؟.
چه اندیشه سیاسی آن را اثبات می کند و چگونه؟. چه تفاوتی در ماهیت حکومت "دیا اکو" و کوروش است؟. ضمناً چرا فتح همدان و مخصوصاً فتح به سختی انجام شده "سارد" که هر دو قبل از فتح بابل بوده، آغاز حکومت "پارس ها" محسوب نشده است؟ مفهوم "شاهنشاهی" چیست و چه ویژگی هائی داشته است؟
ادامه دارد.....
خدادادیان. همان کتاب، ص 29-28.
چایلد. آریائی ها. ترجمه محمد تقی فرامرزی. انتشارات نگاه. تهران. 1386 (چاپ اول). همراه با جدول های زبان شناسی.
از نظر نویسنده مقاله، آیا این امر، نشانه "وقفه تاریخی" دوم در سیر تاریخ آریائی ها نمی باشد؟ آیا مجدداً ماد و هخامنشی- به عمد و یا غیر عمد- مانع "استمرار تاریخی" آریائی ها نشده اند؟. در این مورد نیز باید پژوهش های دقیق علمی صورت گیرد.
سؤال وا گرا: عجیب، مشکل، خلاقانه که پاسخ آن، بسیاری از مسائل دیگر را نیز قابل حل و بحث می نماید. در مقابل سؤال "همگرا".
گروه مرکز یادگیری (مدرسه اینترنتی) سایت تبیان - تهیه: شکوهی
تنظیم: سمیرا بادامستانی