تبیان، دستیار زندگی
کودکان به دلیل ظرفیت پایین و توان کمی که دارند خیلی زودتر ممکن است درگیر مسائل عاطفی شده و استرس را تجربه کنند و همان طور که تحقیقات نشان می دهد وجود دوران پراسترس کودکی و حتی استرس مادر در دوران بارداری می تواند پایه و اساس یک شخصیت مضطرب را در او تشکیل
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کودکان، درگیر دلواپسی

کودک

اضطراب واژه ملموس و رایجی است که در عصر حاضر زیاد به گوش می رسد و در میان اشخاص زیادی احساس می گردد. اما این حالت صرفاً به بزرگسالان اختصاص ندارد و کودکان را هم درگیر می کند.

آنچه می توان به عنوان تفاوت میان این مقوله در میان کودک و بزرگسال مدنظر داشت، علل به وجود آورنده اضطراب است. معمولاً واژه ترس و اضطراب در گفتار روزمره به جای یکدیگر به کار می روند. اما باید دانست که در یک بررسی ظریف تر این دو با هم متفاوتند. ترس اغلب به ارزیابی از یک خطر واقعی و مشخص برمی گردد.

در حالی که اضطراب بیشتر به حالتی هیجانی و دلواپسی به علت خطری مبهم و نامعلوم مربوط می شود که در کودکان می تواند با علائمی همچون نفس نفس زدن، تعریق، تپش قلب، کم اشتهایی، کم خوابی یا خوابهای ترس آور، ناخن جویدن، شب اداری، لکنت زبان، نقص تمرکز، انزوا، همراه باشد. شناخت علائم اضطراب برای پدر و مادر و مربیان کودکان مهم است چرا که با مشاهده هر عامل می توان به علت آن پی برد و اقدام های مناسب تری را به کار برد به خصوص آنکه اگر مجموعه ای از علائم را به طور همزمان یا متناوب در کودک مشاهده کنیم.

کودکان به دلیل ظرفیت پایین و توان کمی که دارند خیلی زودتر ممکن است درگیر مسائل عاطفی شده و استرس را تجربه کنند و همان طور که تحقیقات نشان می دهد وجود دوران پراسترس کودکی و حتی استرس مادر در دوران بارداری می تواند پایه و اساس یک شخصیت مضطرب را در او تشکیل دهد. اگر بخواهیم به صورت دقیق تر علل استرس و اضطراب کودک را بیان کنیم، می توانیم آن ها را در دو گروه پیش از تولد و پس از تولد دسته بندی کنیم. در این مطلب به شرح مختصری از هر یک می پردازیم.

مادر مضطرب عصبی است و انسان عصبانی از کنترل و مدیریت رفتارهای خود ناتوان است. مادر مضطرب عجول است و این بی حوصلگی و بی صبری را به فرزندش انتقال می دهد. مادر مضطرب توان اختصاص زمان لازم به کودکش را ندارد. توانایی تقویت و تشویق بجای رفتارهای او را ندارد. در قبال اشتباه ها عکس العمل های افراطی نشان می دهد. و مسیرهای حل مسأله و صبر را نمی تواند به صورت صحیح به او آموزش دهد.

علل پیش از تولد: استرس مادر در دوران بارداری می تواند زمینه ساز مشکلات متعدد از جمله اضطراب و بیش فعالی در فرزندش شود. در مواقع پر تنش و استرس زا هورمون هایی در بدن مادر تولید می شود که قابلیت رد شدن از جفت را داشته و به افزایش ضربان قلب و سطح فعالیت جنین منجر می شود. لذا اگر میزان اضطراب مادر در این دوران فزونی پیدا کند می تواند به صورت عاملی ثابت تغییراتی در بدن و فیزیولوژی کودک ایجاد نموده  و آستانه تحریک پذیری را در او کاهش دهد.

علل پس از تولد: درست است که فاکتورهایی در دوران بارداری می تواند آسیب زا بوده و آمادگی هایی را در کودک مهیا کند ،اما نمی توان نقش محیط تربیتی کودک را پس از تولد نادیده گرفت. چنانچه محیط برای ورود کودک آماده باشد می تواند رشد بهینه را نیز سبب ساز شود. از جمله عواملی که به محیطی سالم و سودمند برای رشد آسیب می رساند می توان به این موارد اشاره کرد:

مادر و کودک

1- نداشتن مراقب های اولیه: ناتوان ترین موجود زنده در هنگام تولد نوزاد انسان است. لذا برای هرگونه رفع نیاز و احتیاجات خود به مراقبت های اطرافیان و به ویژه

مادر نیاز دارد. مادرانی که بر اساس نیاز فرزند خود و نه بر اساس میل و خواسته خود از کودک نگهداری می کنند می توانند اعتماد را در کودک تقویت نموده و در سایه این اعتماد آرامش را فراهم سازند. این گونه کودکان دلبستگی از نوع ایمن را تجربه می کنند که می توانند با خاطری آسوده از داشتن حمایت و پشتوانه به شناخت محیط و یادگیری دست یابند.

2- ناآگاهی از دوره های رشد و نیازهای مبتنی بر آن: کودکان در مسیر رشد خود دوره های مختلفی را طی می کنند که در هر دوره نیازهای خاصی هم دارند. به عنوان مثال :در دوره پیش عملیاتی کودکان قادر به فهم و درک مسائل انتزاعی و غیرملموس نیستند. به همین دلیل باید برای آموزش آنها از روش های ملموس و قابل مشاهده استفاده شود. لذا هر گونه یادگیری بهتر است با توجه به این اصل صورت پذیرد. آگاهی از نیازهای رشدی و توان کودک باعث می شود که پدر و مادر انتظارات خود را نیز با توان کودک همسان نموده ، از توقعاتی خارج از توان او پرهیز کنند و مهارت های مورد نیاز را در همان دوره تکمیل نمایند. کودکانی که توانمندترند و آگاهی های خود را برای مسایل کافی می دانند اضطراب کمتری را تجربه می کنند .

3- مادران مضطرب: تحقیقات نشان می دهند که مادران مضطرب و افسرده تاثیرات فراوانی را بر حالات و ویژگی های فرزند خود دارند. بنابراین وقتی صحبت از اضطراب یک مادر می شود درمان آن از اهمیت دو چندان نسبت به افراد دیگر برخوردار است. اگرچه مادران اذعان می کنند که از انتقال این حالات به کودک خود جلوگیری می کنند ،اما استرس و ناآرامی درون بر رفتار و واکنش های بیرونی تاثیرگذار بوده و به صورت ناخودآگاه می تواند تغییرات متعددی را در رفتارهای ارتباطی شخص به وجود آورد. مادر مضطرب عصبی است و انسان عصبانی از کنترل و مدیریت رفتارهای خود ناتوان است.

مادرانی که بر اساس نیاز فرزند خود و نه بر اساس میل و خواسته خود از کودک نگهداری می کنند می توانند اعتماد را در کودک تقویت نموده و در سایه این اعتماد آرامش را فراهم سازند.

مادر مضطرب عجول است و این بی حوصلگی و بی صبری را به فرزندش انتقال می دهد. مادر مضطرب توان اختصاص زمان لازم به کودکش را ندارد. توانایی تقویت و تشویق بجای رفتارهای او را ندارد. در قبال اشتباه ها عکس العمل های افراطی نشان می دهد. و مسیرهای حل مسأله و صبر را نمی تواند به صورت صحیح به او آموزش دهد.

در مقابل مادرانی که از آرامش درونی و رفتاری برخوردارند حتی در دوران شیرخوارگی می توانند این حالات را در فرزند خود مشاهده نمایند.

علاوه بر این مادرانی که بسیار سخت گیر و کمال گرا نیز هستند می توانند به عنوان یک عامل تاثیر گذار در اضطراب کودکشان سهم داشته باشند . کمال گرایی با انتقاد های پی در پی و انتظارات بی عیب و نقص فرزند را در این حس فرو می برد که هیچ گاه نمی تواند کاری را ان طور انجام دهد که مادر دوست دارد. لذا واهمه ای همیشگی را به همراه او خواهد کرد و خود دوست داری را در او کاهش می دهد .

4- عدم مهارت یابی لازم: معمولاً اضطراب در کودکان و نوجوانانی که از مهارت های اجتماعی لازم برخوردار نیستند بیشتر دیده می شود. کودکان خجالتی و منزوی از همین گروهند. نتیجه تقویت مهارت ها در پدر و مادر و ارتباط صمیمی و تاثیرگذار با کودک می تواند رشد دانسته های اجتماعی در او شود. پدر و مادر پذیرنده نیز می توانند مهارت هایی را از جمله اعتماد به نفس در کودک خود ایجاد کنند. پذیرش بی قید و شرط ،کودک را به این باور می رساند که دوست داشتنی و تواناست و او را در مقابله با مسائل و مشکلات بردبارتر تربیت می کند.

یکی از  مشکلاتی که می تواند به صورت چشمگیری از اضطراب کودکان منشأ گرفته باشد عدم توجه و تمرکز لازم و بی قراری های آنهاست . در بسیاری از مواقع بی قراری ها و جنب و جوش های کودکان برچسب بیش فعالی می خورد در حالی که اگر بررسی ها با دقت بیشتری انجام شود می توان به وجود عاملی استرس زا در زندگی او پی برد .

ناخن جویدن و شب ادراری نیز نمودهای بارز دیگری از این مقوله در کودکان است .

برای از بین بردن این علائم رفتاری باید ابتدا ریشه های مورد واکاوی قرار گیرند و سپس با کاهش علل ، علائم را نیز تخفیف داد .

فهیمه کهتری- خانواده و زندگی

مقالات مرتبط

سهم من از دنیا چیه؟

رمزی برای مقابله با عادات منفی

من از خواب دیدن می ترسم

من یک گل پژمرده ام

اگه تیک داری بخون

تنها گناهش زندگی با من است

می ترسم که برنگردی

کوچولو های وسواسی!

وقتی گناهكارم مرا ببخش !

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.