تبیان، دستیار زندگی
نظریه پردازی هنر اصلا به دردی می خورد یا نه؟ و اگر به درد می خورد، به چه دردی می خورد؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کجایند نظریه پردازان هنر؟!

نظریه

1

همه چیز از عمل شروع می شود: کارگردان می رود و فیلم می سازد، نویسنده می رود و داستان می نویسد، تهیه کننده می رود و سریال می سازد و ... . همه چیز، با یک اتفاق شروع می شود. اما این فیلم ها و داستان ها و سریال ها و ... چرا ساخته می شوند؟ احتمالا کسانی که دارند این کارها را می کنند، جواب هایی برای این چراهایشان کنار گذاشته اند. بعضی ها، می خواهند پول به دست بیاورند، بعضی ها، می خواهند حرفی زده باشند، بعضی ها، می خواهند شغل خوبی داشته باشند و از شغل شان لذت ببرند و بعضی های دیگر، اصلا بدون هنر، نمی توانند زندگی کنند و به اطراف شان، نگاه کنند. هر کسی، با یک یا چند علت سراغ خلق آثار هنری می رود و هنرمند لقب می گیرد.

2

سینمای دینی چیست؟ سینمای خوب چگونه از سینمای بد جدا می شود؟ کدام سینما و هنر و برنامه تلویزیونی، دارد به اهداف نظام ضربه می زند و کدام یک، دارد به آن ها خدمت می کند و کدام یکی شان، خنثی است؟ تکلیف فیلم های مبتذل و بفروش این وسط چه می شود؟ و ...

می بینید؟ در حوزه هنر امروز ما هم، صدها و هزاران چرای مختلف هم وجود دارد که گاهی جواب دادن به بعضی از آن ها، واقعا مشکل است و حتی از ذهن و مغز و عهده هنرمندان هم خارج است. از آن جایی هم که سئوال های مهمی هستند، وقتی که جوابی به آن ها داده نشود، هر کسی مجبور است که طبق سلیقه و نیاز خودش، جوابی برای آن ها پیدا کند. و همین، باعث شلم شوربایی حوزه هنر می شود. وقتی که هنرمند، نظریه پرداز می شود و در توجیه اثر هنری خودش، دست به دامان نظریه های شخصی هنری خودش می شود، دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.

3

کار هنرمند، تولید هنر است و کار نظریه پرداز، تولید نظریه. نظریه هم، قرار است که مورد استفاده در هنر قرار بگیرد. نظریه پرداز، می رود و چیزهایی را یاد می گیرد که به کار نظریه پردازی اش بیاید. در حالی که هنرمند، اساسا یا وقت این کار را ندارد یا حوصله اش را یا میل اش را یا ظرفیتش را. البته هنرمند، نوعی شناخت از دنیای اطراف خودش به دست می آورد، اما این شناخت، نمی تواند منجر به تولید نظریه فرهنگی و هنری شود. نظریه پردازان، با مطالعه فلسفه هنر، تاریخ هنر و سبک های هنری و همچنین نیازهای دنیای معاصر، به شناخت جدیدی از هنر و آثار هنری می رسند که می تواند راهگشای این حوزه باشد. تمام این حرف های قلمبه و سنگین را می گویم که به این نتیجه ساده برسم: هنرمند باید پی هنر خودش برود، نظریه پرداز هنری هم در گلیم خودش چرخ بزند، همین.

در حوزه هنر امروز ما هم، صدها و هزاران چرای مختلف هم وجود دارد که گاهی جواب دادن به بعضی از آن ها، واقعا مشکل است و حتی از ذهن و مغز و عهده هنرمندان هم خارج است. از آن جایی هم که سئوال های مهمی هستند، وقتی که جوابی به آن ها داده نشود، هر کسی مجبور است که طبق سلیقه و نیاز خودش، جوابی برای آن ها پیدا کند. و همین، باعث شلم شوربایی حوزه هنر می شود. وقتی که هنرمند، نظریه پرداز می شود و در توجیه اثر هنری خودش، دست به دامان نظریه های شخصی هنری خودش می شود، دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد شد

4

دنیای هنر امروز ایران ما، از کمبود نظریه های هنری رنج می برد. و در این خلأ بزرگ، هر هنرمندی، نقش یک نظریه پرداز هنری را بازی می کند. و ما به تعداد فراوان هنرمندانی که داریم، نظریه پرداز هنری پیدا کرده ایم. و در این میانه هم، باز کسی نمی داند چه باید بکند. اشتباه نکنید: نقد سینمایی و تلویزیونی و ادبی، با نظریه پردازی یکی نیست. این دو را هم با هم اشتباه نکنید. نظریه سینمای دینی، یک نظریه بود که به توضیح چرایی کار سینما و چگونگی آن می پرداخت. و در نوع خودش، به سئوالاتی که ممکن بود پیش بیاید، جواب می داد. نظریه هنر برای هنر نیز. نظریه مرگ مولف نیز. هنرمند، باید تمام انرژی خودش را در اثر خودش جاری کند؛ نه در یافتن چراهای مختلف هنری ذهنش.

5

در هنر امروز، جای نظریه پردازان هنری واقعا خالی است و چون این خلأ وجود دارد، هر کس حکایتی به تصور خودش می کند و این آب را، بیشتر به هم می زند. واقعا یک اثر هنری چرا تولید می شود؟ جامعه شناسی تولید یک اثر هنری چیست و چگونه به دست می آید؟ فیلم مبتذل چگونه فیلمی است؟ و معیار رعایت ارزش ها در یک اثر هنری، چگونه است؟

چرا؟ چرا؟ چرا؟ نظریه های هنری، جواب های خوبی برای این چراها کنار خواهند گذاشت و این اتفاق، دست هنرمندان را در پاسخ دادن به این چرایی، کمی کوتاه می کند؛ دستی که احساس می شود بیش از اندازه بلند شده.


عیسی محمدی

گروه سینما و تلویزیون تبیان