یگانه منجی مسیحیان بنیادگرا

بخش ارتباطات- همانطور که در مقاله قبل با موضوع  پیوند میان یهودیت و مسیحیت گفته شد، به بیان اصول اعتقادی مسیحیان بنیادگرا اشاره شد. به این صورت که اولین هدف آن ها تجمع یهودیان سراسر جهان در کشوری واحد به نام فلسطین (اورشلیم سابق) است . هدف ثانوی آن ها که برخاسته از اعتقادشان است، تخریب مسجدالاقصی و ایجاد بنایی به نام معبد سلیمان در همان مختصات است . اعتقاد سوم بر پایی یک جنگ بسیار بزرگ جهانی به نام آرماگدون است که برخی از آن تعبیر جنگ هسته ای را هم ارائه داده اند. اینان بر این باورند که این جنگ لازم الوقوع است تا در انتهای این جنگ عظیم، منجی آنها،حضرت مسیح، ظهور کند. آنان مقدمات این جنگ را فراهم کرده و محل وقوع آن را در فاصله ای بین نیل و فرات پیش بینی کرده اند. جالب است بدانیم دو خط آبی پرچم اسراییل مبین رودهای نیل و فرات است.

یکی از نویسندگان معاصر در این باره این چنین بیان می کند:

((رهبران این جنبش اعتقاد دارند تخریب این دو بنای ناپاک یعنی مسجدالاقصی و مسجد صخره { در نزدیکی هم } صدها میلیون مسلمان را به جهاد فرامی خواند و این آتش جنگی را بر خواهد افروخت که تمام جهانیان در آن مشارکت دارند . آنها اعتقاد دارند در این جنگ یاجوج و ماجوج حضور دارند و پیروزی اسراییل حتمی است . این جنگ که آرماگدون است زمینه ساز ظهور مسیح خواهد بود. ))

با توجه به مطالبی که ذکر شد می توان اینطور گفت که طبق نگرش این بنیادگرایان، اکنون جامعه بشری باید آماده شود و به وقوع پیوستن چنین حوادثی را بپذیرد . باید بداند که آخرالزمان نزدیک است و قوم نجات بخش تنها یهود است و برای تحقق این منظور افرادی مثل ترومن تا ریگان و نیکسون را برای تحقق این باورها به استخدام خود گرفته اند .

حتی اوباما که در رسانه های جهان از اسلام گرایی او صحبت به میان می آید نیز یک مسیحی صهیونیست است و جالب است بدانید که بر طبق یک نظریه جالبی که مورد بررسی عده ای از کارشناسان قرار گرفته، نژادهای روسای جمهوری آمریکا همگی به یک نقطه ختم می شود که نشان می دهد همه آنها از خاندان سلطنتی این کشور بوده اند . اکنون می توانیم حضور نظامی آمریکا را در منطقه خاورمیانه به خصوص در عراق توجیه کنیم.

طبق آنچه گفته شد مسیحیان صهیونیست، در جستجوی آماده سازی مردم سراسر دنیا برای پذیرش عقاید آخرالزمانی خود هستند. در این رابطه بیان این مطلب لازم است که بدانیم امروزه از مهم ترین مراکز شیعه شناسی دنیا در اورشلیم است . یهودیان سالهاست که به تحقیق و پژوهش در دین ما پرداخته اند. روایات ما را خوانده اند ، از اعتقاد ما درباره مهدویت خبر دارند ،آنان می دانند که ما در اعتقادمان زیر و رو شدن زمین ، وقوع باران و سیل را باور داریم و از آن ها در فیلم هایشان الهام گرفته اند تا آخرالزمان های طبیعی ، تکنولوژیک و اسطوره ای را خلق کنند.  جالب است بدانیم دجال با همین لفظ در ادبیات دینی آن ها تعریف شده است . در بعضی از فیلم ها دجال شیطان است.

در حال حاضر تقریبا اکثر فیلم هایی که با موضوع آخرالزمان ساخته شده اند، از صدا و سیمای ایران پخش شده است . در بعضی از این فیلم ها به طور کاملا مخفیانه و موذیانه اهداف سازندگان پیاده شده است. ولی در بعضی دیگر به طور صریح  بروز پیدا کرده است (از جمله فیلم هایی که صراحت لهجه در آنها مشهود است OMEGA CODE نام دارد . در این فیلم لشگری از شرق عالم ظاهر می شود که لشگر دجال است و فرمانده آن شیطان. بنیادگرایان می خواهند از غرب عالم به رهبری آمریکا با آنان مقابله کنند . هنگامی که در حال قبول شکست هستند آن منجی اصلی که حضرت مسیح است می آید و شیطان را از بین می برد .)

توضیحی در مورد اعداد استفاده شده در فیلم ها :

در اعتقادهای یهودی وقتی جنگهای صلیبی اتفاق می افتد و بیت المقدس به دست نیروهای مسیحی می افتد 9 نفر هستند که از آنها به شوالیه های معبد یاد می شود. افرادی که باید از معبد سلیمان دفاع کنند . پس عدد 9 را در خاطر داشته باشید . در این بحث ها عدد 10 عدد خداست و عدد 11 یعنی یکی بعد از خدا و به معنای عبور از خدا . 11 سپتامبر به لحاظ تاریخی 11/9 بود و در فیلم 2012 حادثه ای که اتفاق افتاد 21 دسامبر است و دسامبر ماه یازدهم است.

در Harry Potter ناجیان اصلی آن دنیا 9 نفر هستند. در سه گانه ارباب حلقه ها نیز گروهی که جمع می شوند تا حلقه را از بین ببرند 9 نفر هستند . در فیلم Nine ، 9 عروسک هستند که باید دنیا را نجات بدهند . در Matrix افرادی که قرار است دنیا را نجات بدهند 9 نفر هستند. در Narnia آن کودکان نیز 9 نفر هستند . نمی توان اینطور تصور کرد که تعداد افراد در این فیلم ها تصادفی بوده است.

اینان معتقدند که حضرت مسیح می میرد و عروجی دوباره دارد . در قسمتی از هری پاتر وی می میرد و در قسمتی دیگر دوباره  برمی گردد و منجی می شود. درارباب حلقه ها، گاندولف ( آن جادوگر) در انتهای قسمت دوم می میرد و در قسمت بعد بازمی گردد . در نارنیا آن شیر به تخت بسته شده است که یادآور تصلیب حضرت عیسی است و در قسمت های بعدی بازمی گردد. یعنی این باور مرگ منجی و ظهور دوباره آن را به راحتی می توان در این فیلم ها تشخیص داد. از سوی دیگر در فیلم Knowing پدربزرگ Kaleb که فردی اوانجلیست است قبل از تخریب جهان به پسرش می گوید این تمام دنیا نیست . زیرا آن دو کودکی که به آسمان رفته اند برمی گردند و دنیا را نجات می دهند .

به بررسی اعتقاد بنیادگرایان بازمی گردیم . آنها معتقدند پس از جنگ آرماگدون هزاره خوشبختی شروع می شود و رجعت حضرت مسیح آغازگر این هزاره است . در فیلم ارباب حلقه ها وقتی حلقه از بین می رود می گویند : الان شروع حکومت هزارساله است.   در ماتریکس نیز یک دوره هزارساله وجود دارد.

نکته دیگر که در تمام این فیلم ها وجود دارد، بحث اسلام ستیزی است. به طوری که آنان در موضوع آرماگدون مسلمانان را دشمن اصلی خود می دانند ، دشمنی که در مقابل نیروی خیر(منجی) می ایستد .

در سال 2001 فیلمی به نام next  (سال بعد ) ساخته شد. یکی از شخصیت های این فیلم مردی است که آینده را می بیند و می تواند از وقایع آخرالزمان خبر بدهد. در همان سال، فیلم دیگری به نام ( من یک افسانه هستم ) ساخته میشود که در آن دنیای از بین رفته توسط یک انسان نجات می یابد.

در سال 2006 خبر از تقویمی می دهند که توسط قوم مایا نگاشته شده وآن تقویم پایان دنیا را پیش بینی کرده است. فیلم های متعددی از روی همان تقویم ساخته میشود که نمونه ی بارز آن فیلم 2012 است.

سپس خبر از پیدا شدن نقاشی های نستراداموس (پیشگوی بزرگ) در کتابخانه ای در شهر آتن میدهند. این هفت نقاشی حاوی نشانه هایی از پایان دنیا و وقوع آخرالزمان است. البته جای تعجب دارد که چگونه در 600 سال گذشته این آثار کشف نشده است!!

در سال 2009 فیلم  2012 ساخته می شود که زوال دنیا در سال 2012 را نشان میدهد و این رویه را با ساختن مستند هایی درباره ی 2012 ادامه میدهند. و جدید ترین خبرساخت فیلم (مرد عنکبوتی 4 ) با رویکرد آخرالزمانی است.

نتیجه گیری:

آن اعتقادی که امروزه در کل دنیا به یک باور همگانی بدل شده است و در رسانه ها ترویج می شود، چیزی نیست  جز این که آخرالزمان در حال وقوع است. این هشداری برای ماست که غافلیم. دشمن باور دارد که آخرالزمان در حال روی دادن است. اما ما شیعیان، هنوز باور نداریم که ظهور می تواند نزدیک باشد. اما برای  قوم یهود و مسیحیان صهیونیست این باور وجود دارد و برای ترویج آن از هیچ اقدامی کوتاه نمی آیند و برای اعتقادشان هزینه می کنند و هر اقدامی انجام می دهند.آنها منجی خود یعنی آمریکا ،حضرت مسیح و تکنولوژی و ... را به جهانیان معرفی می کنند. اما ما برای معرفی آن منجی حقیقی به جهان چه کرده ایم؟ ما تا چه میزان بر عقیده مان پافشاری و تحکم داریم و برای اثبات این حقانیت چه کرده ایم؟؟؟؟؟؟

گروه جامعه و ارتباطات   

تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور