ایران باید یکپارچه عزا و ماتم شود
روز شهادت امام صادق(علیه السلام) باید مملكت یكپارچه عزا بشود
آیتالله وحید خراسانی با تاکید بیان فضائل و مناقب رییس مکتب جعفری از سوی مبلغان اسلامی و روحانیون، تاکید کردند: ایران در سالروز شهادت امام جعفر صادق(علیهالسلام) باید یکپارچه عزا و ماتم شود.
این مرجع تقلید خاطر نشان کردند: وظیفه روحانیان و حاضران بر سر سفره امام صادق(علیه السلام)، حوزههای علمیه و ائمه جماعات این است که در شهادت رئیس مکتب جعغری با درک شأن و عظمت مطلب دریابند که این امام بزرگوار چه حقی بر گردن ما دارد.
متن کامل سخنرانی معظم له به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین سیما بقیة الله فی الارضین و اللعن علی اعدائهم الی یوم الدین
بحث در حكمت قرآن بود ولی چون هفتهی آینده شهادت اعظم المبینینِ قرآن است و سید المفسرینِ این كتاب؛ كسی كه اگر او نبود حقائق و معارف و اسرار شریعت غرائی كه عصارهی بعثت تمام انبیاء است، به اوهام و به اقیسهی ظنیه محو و باطل میشد؛ كسی كه مذهب بشریت را كه در آن مذهب برود تا به خدا برسد، ترسیم كرد و شد رأس مذهب جعفری.
القابی كه او دارد جنبهی الهی دارد. امام چهارم زین العابدین تعبیرش این است: "اسمه... اسمه عند اهل السماء الصادق"؛ كسی كه این مقام را دارد: اسمش آسمانی است، تا برسد به رسم؛ علامت او از آسمان معین میشود، تا برسد به شخصیت او.
یكی از القاب آن حضرت، منجی است. فهم اسرار این اسماء برای كسی میسر میشود كه احاطه پیدا كند به همهی افكار و آراء، و بعد نظر كند به احادیث رسیدهی از آن حضرت، آن وقت میفهمد یعنی چه: "المنجی جعفر بن محمد". نجات داد... نجات داد. چرا نجات داد و كی را نجات داد و از چه نجات داد؟ او منجی است چون آن دینی كه "إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَام، نجات داد از اوهام، چه اوهامی.
تأمل در عقائد مذاهب، غیر از مذهب حق، خلاصهاش احدی الكلمتین است نسبت به مبدأ عالم: یك طرف تعطیل، یك طرف تشبیه؛ اوست كه از گرداب تعطیل و از مهلكهی تشبیه كه حتی ائمهی مذاهب در آن گرداب دست و پا میزنند، بشر را نجات داد و مردم را به الهی رساند[که] "خارج عن الحدین: التعطیل والتشبیه".
بیانات او در اوصاف خدا، در اسماء خدا، در آنچه ظرفیتِ فهمش برای بشر بود، محیر العقول هر حكیمی است؛ كسی كه از آن حقیقتی كه اعلی الحقائق است، كنار دریای علمش اغتراف كردند تا به اینجا[که] شاگردی از مكتب او در آمد مثل محمد بن مسلم- و ما ادراك كه این مرد كه بود - مثل هشام، از این طرف از محضر او جابر بن حیان بهره برد [و] رسید به جایی كه به تعلیم او اكسیری ساخت كه قطرهاش قنطار را طلای احمر میكرد. این است جعفر بن محمد.
اگر می گذاشتند لب باز كند آیا در علوم الهی، در فنون طبیعی، به بشر چه میآموخت؟ اوست تنها كسی كه از انحراف مفوضه و از انحراف مجبره امت را نجات داد و این راه را باز كرد: "لا جبر ولا تفویض بل امر بین الامرین" و در آن امر بین الامرین چه غوغایی كرد؛ اوست كسی كه در اصول از مبدأ تا معاد... از مبدأ تا معاد، و در این بین تمام برزخی كه هست مبین كرد. این از جهت علمی.
از جهت عملیِ بشر، از طهارت گرفت، تمام ابواب عبادات. كیست كه بفهمد كار او و انجاء او را. آن وقت فهمیده میشود كه فقه مالكیه، فقه حنفیه، فقه شافعیه، فقه حنبلیه مطالعه بشود، بعد روشن بشود [او] در عبادات چه كرد، در عقود چه آورد، در ایقاعات چه كرد، در احكام: در احكام از قضا، شهادات، حدود، دیات، چه برای فقهاء عالم آورد و همه را از گرداب قیاس و استحسان و آن مهلكهای كه "إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئًا" او نجات داد. این كار دنیوی او است.
تجلی این "المنجی" اینجا نیست؛ تجلی این اسم در آن مهلكهی عظمی است، در قیامت كبری است.
بالاترین معضلهای كه اولین و آخرین در آن گرفتارند، چیست؟ آنی كه تمام عارفین بالله نگران آن هستند این است كه آیا آخر، كتاب به كدام دست داده میشود، آیا به دست راست یا دست چپ. تمام عقبهای كه همهی بیدار دلها، نه ماها، آنهایی كه فهمیدند قیامت چیست، آنهایی كه سورهی واقعه را خوب درك كردند، "إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ، لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ ، خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ ، إِذَا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجًّا ، وَبُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا ، فَكَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثًّا"، آن روزی كه "إِذَا وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ ، لَیْسَ لِوَقْعَتِهَا كَاذِبَةٌ ، خَافِضَةٌ رَافِعَةٌ"، همه در این خفض و رفع حیران و نگران هستند. خفض به كجا، رفع به كجا؟ خفض به اسفل سافلین، رفع به اعلی علیین. این است نگرانی برای اهلش، نه برای ما.
آن وقت، روزی كه جبال میشود هباء منبث، ذرات پراكنده در نور آفتاب را دیدید، كوهها به یك صیحه این چنین میشود. همچو روزی است: "یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَیْءٌ عَظِیمٌ ، یَوْمَ تَرَوْنَهَا..."، اینها کلمات خداست آن هم به عقل کل. "یَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَ تَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَ مَا هُمْ بِسُكَارَى وَلَكِنَّ عَذَابَ اللهِ شَدِیدٌ". آن وقت یك همچو روزی در همچو غوغایی همهی نگرانی این است كه آیا آن دفتر عمل به كدام دست داده میشود، چون اصحاب الیمین[هست و] اصحاب الشمال.
آن هم چه كتابی، "مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا كَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا"، همچو كتابی، اولین و آخرین نگران هستند آیا به این دست داده میشود یا به این دست. اگر به این دست داده بشود چیست، اگر به این دست داده بشود "فِی عِیشَةٍ رَاضِیَةٍ، فِی جَنَّةٍ عَالِیَةٍ، قُطُوفُهَا دَانِیَةٌ. این برای كیست؟
برای كسی كه أُوتِیَ كِتَابَهُ بِیَمِینِهِ". اما این طرف گفتنی نیست تا میرسد به آن جا: "خُذُوهُ فَغُلُّوهُ، ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوهُ، ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ". این هم سرنوشت كسی است كه آن كتابی كه"لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا كَبِیرَةً" در دست چپ اوست. آن وقت در همچو وقتی آن دست نجات از آستین كی در میآید؟ این جا است كه باید جعفر بن محمد را شناخت.
این روایت از امام هشتم است تا میرسد به خود خاتم النبیین. بیان رسول خدا در این حدیث این است: "من احب ان یلقی الله..." آنهایی كه اهل نظر و دقت هستند، در فقه حدیث تأمل كنند، چون وقت شرح و بیان نیست. "من احب ان یلقی الله...، کیست كه لا یحب؟ احدی از قلم نمیافتد. "من احب ان یلقی الله عز وجل و یعطیه كتابه بیمینه"، خدا را ملاقات كند هر كس دوست دارد و خدا خودش كتاب او را، آن كتاب را به یمین او بدهد "فلیتوال جعفر بن محمد الصادق". آنجا با این مطلب روشن میشود یعنی چه یك لقب او منجی است. آن گرداب و آن مهلكهای كه اولین و آخرین در آن مهلكه گرفتار هستند، منجی و نجات، جعفر بن محمد و مذهب او است.
این است وظیفهی همهی شما: وظیفهی هر كس که بر سر سفرهی او نشسته - این حوزات علمیه، این ائمهی جماعات - این است كه در شهادت او غیر از گذشته رفتار كنند؛ حد و عظمت مطلب را درك كنند، بفهمند چه حقی بر گردن ما او دارد، اگر او نبود ما كجا از خدا، از پیغمبر، از معاد، از نماز، از روزه، تا برسد به تمام ابواب نكاح و طلاق چه داشتیم؟ چه بودیم؟ كی بودیم؟ این حق باید احقاق بشود. در مساجد حداقل سه شب، هر مسجدی امام جماعتی كه دورهی سال به اسم او این جا زندگی كرده و فردا هم چشمش به دست او است، باید در هر مسجدی در مملكت مجلس تشكیل بشود حداقل سه شب،[و] فضائل او، مناقب او برای این مردم تشریح بشود تا بفهمند رهین منت كی هستند. وقتی مادرشان به آنها یاد داد: مذهب از کی داری بگو از امام جعفر محمد صادق، او را بشناسند. وظیفهی اهل تبلیغ این است كه در بلاد منتشر بشوند و این حقائق را به مردم برسانند.
روز شهادت او باید یک مملكت یكپارچه عزا بشود، مردم باید بفهمند كه امام زمان نگران است، اگر از این طرف نظر كند به آن هیئتها در خیابانها، از یک طرف نظر كند به آن قبر خراب شدهای که همچو گنجینه ای در آن نهفته اما آن روز زائر ندارد، آن شب، شمع و چراغ ندارد، خود این مرهمی بر قلب ولی عصر است.
هفتهی آینده دو روز این درس تعطیل است، چون عدهای از اهل فضل همت کرده اند بروند به بلاد و این عَلَم را سر پا کنند و مردم باید بدانند كه یك دعای اوست كه این مملكت را نجات میدهد.
این كلمه ختام مطلب است، چه باید گفت؟ عالم شافعی تعبیرش این است: "و مناقبه كثیرة تفوق عدد الحاسب و یحار فی أنواعها فهم الیقظ الكاتب". این قدر فضائل و مناقبش بسیار است كه اصلا حسابگر از شماره عاجز است، در انواع آن فضایل فهم هر بیداری متحیر است.
این قضیه كه الآن میگویم مخالفِ معاندِ مذهب نقل میكند:
اخرجه الطبرانی از لیث بن سعد، گفت به حج بیت رفتم، از نماز عصر در مسجد فارغ شدم، رفتم به كوه ابی قبیس كه تنفسی بكنم، بالای كوه دیدم كسی نشسته، كنارش نشستم، گفت: یا رب یا رب یا رب. بعد از رب گفت: یا حی یا حی یا حی. این اسماء را مكرر گفت. آخر هم گفت: بارالها! انگور میخواهم تو به من برسان، لباس میخواهم تو مرا بپوشان. فما استتم كلامه، بهت آور است، هنوز كلامش تمام نشده بود دیدم یك سلهی انگور كنارش هست، دو جامه هم این طرف است كه مثل آن دو جامه در دنیا ندیده بودم، مثل آن انگور هم نه دیده بودم نه اصلا در زمین انگوری بود. در همچو وقتی آمدم كنارش، گفتم: مرا هم شریك كن، فرمود بیا. نشستم، از انگور برداشت، من هم برداشتم... مهم این است گفت هر چه برمیداشتیم پر می شد جایش. بعد كه انگور را تناول كرد، آن دو جامه را یكی را ردا كرد یكی را ازار كرد. بعد حركت كرد او جلو من هم پشت سرش، من متحیرم كه این كیست كه یطعمه ربه و یلبسه ربه، هم خدا اطعامش میكند هم خدا میپوشاندش. این چه نفسی است كه گفت: یا رب یا حی، از مائده جنت فردوس این غذا و از ملأ اعلا این لباس پیدا شد. از كوه فرود آمدیم وارد جمع شدیم، مهم این است: گفت برخوردم به یکی، گفت: یابن رسول الله من عریانم من را بپوشان، آن دو پرده را که داشت به او داد. عجیب اینجاست: خبر داشت كه برمیخورد به آن عریان و او تمنا لباس می کند، آن جا از خدا لباس خواست. این است عظمت. بعد كه جامه را داد گفتم: این كیست؟ گفت: این جعفر بن محمد صادق است.
دعای او این است نفس او این است. اگر روز شهادت او این مملكت قیام كند، این حوزههای علمیه این کبریا را بگذارند جلوی این مردم در عزا او همگی بیایند، یك دعای او گره از كار همهی این خلق باز میكند.
اللهم صل و سلم علی ولیک جعفر بن محمد، عدد ما فی علمک و ما احصاه کتابک واجعلنا من اشیاعه و انصاره و اتباعه.
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان