تبیان، دستیار زندگی
سیره فردی و اجتماعی میرزا جواد آقا تبریزی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سیره فردی و اجتماعی میرزای تبریزی

آیت الله میرزا جواد تبریزی

خصائص بارز ایشان

از جمله خصائص بارز اخلاقى مرحوم ميرزا(قدس سره)مى توان به اين موارد اشاره كرد:

ياد خداوند متعال: ایشان هيچ گاه از ياد خدا غافل نبود و تمام اعمالش را با قصد قربت انجام ميداد.

زيارت و توسل: مرحوم ميرزا(ره) به زيارت ائمه ى هدى عليهم السلام اهميت فراوانى ميداد و هرجا فرصت مي يافت و يا امكان برايشان حاصل ميشد، شروع به خواندن دعا و زيارت ائمه عليهم السلام مي نمودند. توجه خاص و توسل به معصومين(عليهم السلام) باعث گرديده بود كه مرحوم ميرزا(ره) به تأليف كتب عقايدى روى آورند و اهميت خاصى در رد شبهات و دفاع از كيان تشيع و مظلوميت اهل بيت عليهم السلام دهند.

عشق به اهل بيت(عليهم السلام)و به خصوص بانوى دو عالم، حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام) كه بارها با راهپيمايى هاى پا برهنه خود در روز شهادت آن حضرت، عشق و ارادت خود را نسبت به ايشان نشان داده بودند، يكى از رموزى است كه بدون شك، تمامى زندگى پربار آن مرحوم(قدس سره)متأثر و نشأت از آن گرفته بود. از ديگر ويژگى هاى آن مرحوم(قدس سره)كه شاگردان و ارادتمندانش همگى بر آن متفق القول اند، عنايت خاص ايشان به محرومان و به خصوص افرادى بود كه در جامعه از آنها به عنوان بى كس و كار ياد ميشود.

زهد و پارسايى: يك ويژگى بسيار مهم در زندگى اين بزرگ مرد، زهد، پارسايى و ساده زيستى اوست. مرحوم ميرزا(قدس سره)تمام امكانات را در اختيار داشتند اما با همه ى اينها، زندگى شخصى مرحوم ميرزا(قدس سره) در نهايت زهد و پارسايى سپرى ميشد.

اجتناب از غیبت: هيچ گاه مشاهده نشد مرحوم ميرزا(ره) درباره كسى صحبت كنند كه در مجلس حضور نداشتند، و اين جاى تعجبى ندارد زيرا او عامل به فرامين اهل بيت(عليهم السلام) بود كه در اين مورد امام صادق(عليه السلام) فرمود: «الغيبة أسرع في دين الرجل المسلم من آلاكلة في جوفه».

مردمی بودن: بارها در سيره مرحوم ميرزا(قدس سره)ديده شد كه پاى درد دل هاى پيرمردى كه سفره دل خود را در كمال سادگى و صداقت براى ايشان باز كرده بود، به آرامى گريسته، و هنگام گوش فرا دادن به مصيبت هاى مردم محروم، تاب و تحمل از كف داده و بى قرار ميشد.

تواضع و فروتنی

تواضع مرحوم ميرزا(قدس سره) از ديگر خصائص اوست. مرحوم ميرزا(قدس سره) هيچ گاه به مقام اجتماعى و بالا و پائين بودن موقعيت نظر نمى كرد. آن خصائص روحى و كمالات معنوى و آن علم و دانش گسترده، از او شخصيتى ممتاز ساخته بود.

سعه صدر، خوش فهمى، حسن سليقه، داشتن نظم و برنامه ى تحصيلى، ظرافت طبع، معنويت سخن و پختگى و بى نقص بودن آثار علمى، تخلق به اخلاق الهى و قرب منزلت از خصوصيات اين عالم ربانى است.

تعليم و تعلم از مهم ترين خدمات ايشان به شمار ميآيد. شخصيت بارز علمى ايشان در دقيق بودن در مطالب، عميق فكر كردن و حسن سلوك با طلاب باعث ميشد هر روز گروه بيشترى از افراد علاقه مند و با استعداد به سوى مجلس درس ايشان جذب شوند.

اما در اين ميان نكته اى كه بسيار محفوف مانده، حجب و حياى ذاتى آن مرحوم و نيز حساسيت ويژه اى است كه نسبت به دورى از شهرت و تبعات ناشى از آن داشته اند. در عين اينكه از ميرزا(قدس سره)، به عنوان آخرين حلقه اتصال به فقهاى عظام شيعه و استوانه هاى تأثيرگذار حوزه ياد ميشود، بارها مشاهده ميشد كه با طلاب و دانشجويان حتى جوانان، به مباحثه نشسته و هيچ گاه مرجعيت و مقام علمى والاى ايشان، مانع از آن نمى شد كه تازه نفس ها را رانده، و خود را فراتر از دنياى پر هياهو و جنجالى آنها بدانند.

ايشان خود را بيش از يك طلبه حساب نمى كردند و مي فرمودند: «من يك طلبه هستم و هميشه يك طلبه خواهم ماند و من هيچ گاه فكر نكرده و نمى كنم كه مرجع هستم؛ لذت طلبگى از همه لذت ها بالاتر است. من يك طلبه هستم و تا آخر عمر به شكل يك طلبه زندگى خواهم كرد.» ايشان اصلاً راضى نبودند كسى به عنوان مرجع از ايشان ياد كند حتى بارها در مجالس روضه وقتى منبرى نام ايشان را ذكر ميكرد، ناراحت ميشدند و ميگفتند: منبر جاى ذكر اهل بيت(عليهم السلام)است و ميفرمودند: «اگر مرجعيت وظيفه الهى نبود، هيچ گاه آن را قبول نمى كردم و مانند ساير طلاب تمام وقت را مشغول تحصيل و تدريس بودم; وليكن مرجعيت به عنوان يك وظيفه الهى بر دوش من قرار گرفت و اميدوارم خداوند به من توفيق دهد كه به بهترين وجه عامل به وظيفه خود باشم.»

رسیدگی به فقرا

چه بسيارند فقرا و ايتامى كه بارها فقيه مقدس ميرزا(قدس سره)را با پاى پياده، هنگامى كه براى كمك به در خانه آنها ميرفت و سعى ميكرد به هر طريقى كه شده گرهى از كار او بگشايد. شخصى به نام سيد على ميگويد: «من سخت در فشار بودم، اوّل غروب در مجلسى جهت توسل و برآورده شدن حاجتم شركت كردم. نزديك ساعت دو بامداد با اندوه فراوان وارد حرم شدم و زير درب ساعت حرم در گوشه اى نشستم، ناگهان مشاهده كردم كه مرحوم ميرزا(ره) وارد حرم شد و تا نزديك حوض حياط حرم رفته و برگشتند. بدون آنكه صدايى از من بلند شود، ديدم مرحوم ميرزا(قدس سره)به طرف من آمدند و سؤال كردند: «فرزندم مشكلت چيست؟» و خلاصه به پاى درد دل من نشست و به حمد الله مشكلم حلّ شد. آرى! حال كه آن بزرگوار از ميان ما رخت بربسته است، به خوبى ميتوان جاى خالى ايشان را احساس كرد.

چرا كه آن مرحوم(قدس سره)بر اين اعتقاد بود كه براى سركشى به فقرا بايد به صورت حضورى و حتى الامكان با پاى پياده در خانه هاى آنان حاضر شد تا مراتب فقر، و عمق دردهاى ناگفته و ناشنيده آنها ملموس تر حس گردد. او در هنگام حركت، اطراف را با دقت زير نظر داشت و اگر احساس ميكرد شخصى گرفتار است به سوى او ميرفت و سعى ميكرد به هر طريقى كه شده گرهى از كار او بگشايد.

 

استفاده از وسایل متعارف

ميرزاى تبريزى (قدس سره) با احتياطى كه داشتند، در استفاده از وسايل بسيار دقت ميكردند، و روش زندگى ايشان به نحوى بود كه هر كس مشاهده ميكرد تحت تأثير قرار مي گرفت. وضعيت زندگى شان به نحوى بود كه زمان مرجعيتشان با زمان قبل از آن فرقى نكرد و با همان حالت ساده زندگى ميكردند.

فرزند مرحوم ميرزا (قدس سره) ميگويد: «ما يحتاج آقا معمولاً به عنوان سوغات و هدايا تأمين ميشد و يا توسط سفرى كه من داشتم يا افرادى كه از خارج به ديدار ايشان ميآمدند، تأمين ميگرديد. زندگى ايشان به گونه اى بود كه حتى براى درس (قبل از عارض شدن بيمارى) مانند ساير طلاب، از خانه تا مسجد اعظم پياده حركت ميكردند و حاضر نمى شدند كسى پشت سر ايشان راه برود تا خداى ناكرده احساس شود ايشان براى خود حاشيه درست كرده است. تمام زحمات را متحمل ميشد تا طلاب با ديدن ايشان دلگرم باشند و احساس كنند پدرى دارند كه همانند آنها زندگى ميكند، (اما اواخر عمر به دليل بيمارى، ميرزا(قدس سره)مجبور شدند با ماشين به درس تشريف ببرند؛ زيرا مرحوم ميرزا (قدس سره) به سرعت سرما ميخورد و سرما خوردن براى ايشان بسيار خطرناك بود) و حتى ايشان حاضر نبود با ماشينى كه عده اى از مقلدين خارج از كشور تهيه كرده بودند، به جلسه درس حاضر شود؛ بلكه با ماشين قديمى خود رفته و گاهى اگر طلبه اى را در راه ميديدند، سوار ميكردند و با خود به جلسه درس ميآوردند يا از جلسه درس به جايى كه در مسير خود قرار داشت، ميرساندند. با تمام وجود ابراز محبت ميكردند و بارها در كلاس درس، طلاّب را «عزيزم» خطاب ميكردند. ايشان خيمه اى بود براى كلّ طلاّب؛ به طورى كه با رحلت ايشان خلاء وجودى اش نمايان شد وطلاّب فاضلى كه از محضر ايشان استفاده ميبردند، ضربه بزرگى احساس كردند. بارها اين جمله از زبان شاگردان ايشان شنيده ميشود كه واقعاً حوزه يتيم شد.

آیت الله میرزا جواد تبریزی

من مانند ساير مردم هستم

در زمان بمباران كشور عزيزمان ايران توسط استكبار جهانى، و هدف قرار گرفتن شهر علم و اجتهاد، قم مقدسه، ميرزاى تبريزى (ره) از قم خارج نشدند و در روزهاى بمباران در شهر باقى ماندند. مسئولين شهر بعد از اطلاع يافتن از ماندن ایشان در قم و خارج نشدن از شهر، توسط يكى از مسئولين محترم كشور سنگر انفرادى اى براى بيت مرحوم ميرزا (قدس سره) فرستادند تا ضمن قرار دادن آن در منزلشان، در مواقع ضرورى از آن استفاده شود. مرحوم ميرزا (قدس سره)فرمودند: «از مسئولين تشكر كنيد و بگوييد حال من مانند ساير مردم است. من نمى توانم قبول كنم! [در حالى كه همه مردم جهت در امان ماندن از خطر سرپناهى ندارند] اگر اين امكان براى همه مردم مهيا شد، ان شاءاللّه براى ما هم خير ميشود. فعلاً از قبول سنگر انفرادى معذوريم.» مرحوم ميرزا (قدس سره)در اين موارد بسيار حساس بودند و ميگفتند: «اگر مردم برايشان امكانات حاصل شد، من هم قبول ميكنم.» اين خبر حاكى از روح بلند آن فقيه راحل است كه هميشه ميخواست مانند مردم عادى زندگى كند و تا آخرين لحظات عمر خود، مانند يك طلبه عادى زندگى كرد. اگر به زندگى شخصى او نظر ميشد هيچ تفاوتى در دوران طلبگى و دوران پرفراز و نشيب مرجعيتش احساس نمى شد. ايشان با صرفه جويى و در كمال زهد زندگى ميكرد و از تشريفات به دور بود و سعى ميكرد مانند طلبه اى كه از زندگى عادى برخوردار است، زندگى كند.

قضاى حوائج مردم

اين واقعه را يكى از شاگردان مرحوم ميرزاى تبريزى(قدس سره) نقل مي كند كه از ابتداى واقعه تا انتهاى ماجرا، حضور داشته و از نتايج مطلوب آن مطلع بوده است. ايشان ميگويد: براى شخصى اختلاف خانوادگى پيش آمد و طبق گفته طرفين، خيلى ها واسطه شدند تا بتوانند مشكل را حل كنند، وليكن معضل لاينحل ماند. ميرزاى تبريزى (قدس سره) از اين اختلاف مطلع شدند.

يك روز ظهر كه هوا بسيار گرم بود، ايشان از خانه خارج شدند. اهل خانه با تعجب سؤال كردند در اين گرما كجا تشريف ميبريد؟ مرحوم (قدس سره)فرمودند: «جهت اداى وظيفه ميروم!» فرزند مرحوم ميرزا (قدس سره) گفتند: «آقا! هوا گرم است، شما را ميرسانم.» ايشان فرمود: «لازم نيست، من پياده ميروم.» كاملاً مشخص بود كه مرحوم ميرزا (قدس سره)مى خواستند خود به تنهايى كار را انجام دهند تا كسى مطلع نشود؛ از اين رو پاى پياده به طرف مقصد خود حركت كردند. مرحوم ميرزا (قدس سره)به درب خانه مورد نظر رسيده و بعد از دق الباب، صاحب خانه در را باز ميكند با ديدن ميرزا (قدس سره)(در آن گرماى روز) سخت متحيّر ميشود. ميگويند: «آقا! شما چرا اين وقت روز زحمت كشيديد؛ امرى باشد!» مرحوم ميرزا (قدس سره) ضمن لبخندى ميگويند: «آمده ام زحمت دهم و خواهشى دارم، آمده ام كه اگر مرا قابل بدانيد جهت رفع مشكل موجود اقدامى نمايم؛ ان شاء اللّه مورد قبول شما باشد، و در نهايت طرفين با مشاهده اين بزرگوارى و حركت پدرانه مرحوم ميرزا (قدس سره) به حل مسئله راضى ميشوند و اين مشكل به واسطه بزرگوارى، تواضع و فروتنى مرحوم ميرزا (قدس سره) حل مي شود.

ساده زيستى

ميرزاى تبريزى (قدس سره) بسيار ساده زندگى ميكردند؛ به طورى كه هر كس به اتاق شخصى مرحوم وارد ميشد، سادگى اين زندگى را به وضوح لمس ميكرد. ايشان با يك رختخواب ساده و با امكانات بسيار محدود، تعدادى كتاب و امكانات اوليه ساده، روز و شب خود را ميگذراندند. وقتى بعضى از مقلدين مرحوم ميرزا (قدس سره)زندگى ايشان را ميديدند، سعى ميكردند برايشان چيزهاى فاخر؛ از جمله رختخواب خوب، ملحفه عالى و وسايل راحتى تهيه كنند، اما وقتى هدايا ميرسيد، مرحوم ميرزا (قدس سره)يا آن را ميفروختند و وسايل مورد احتياج را تهيه ميكردند ويا اينكه آن را متبرك كرده و به بعضى اشخاصى كه به ديدارشان ميآمدند، هديه ميدادند.

ايشان به وسايل دنيا اصلاً اعتنا نمى كردند و به وسايل ساده خود بيشتر علاقه داشتند. فرزند ايشان ميگويد: روزى يكى از مقلدين ايشان در عربستان توسط يكى از مشايخ عربستان يك دست رختخواب و ملحفه و . . . بسيار عالى و با ارزش فرستاد و از او خواست كه به آقا (قدس سره)بگويد: شخصى كه اين وسايل را فرستاده، اصرار كرده كه آقا حتماً از آنها استفاده كنند. فرزند مرحوم ميرزا(رحمه الله)مى گويد: نزد مرحوم ميرزا(قدس سره) رفته گفتم: «آقا! فلان شخص تقاضا كرده شما از اين وسايل؛ از جمله رختخواب استفاده كنيد!» مرحوم ميرزا (قدس سره) قبول كردند. فرزند مرحوم ميرزا(قدس سره) ميگويد: من رختخواب را پهن كرده و رختخواب قديمى را جمع كردم و ايشان بر روى آن استراحت كرد؛ وليكن فردا كه آمدم، ديدم مرحوم ميرزا (قدس سره)آن را جمع كرده و همان رختخواب و ملحفه قديمى خود را پهن كرده است. فرزند ميرزا(قدس سره)مى گويد: مرحوم والد(قدس سره) تا مرا ديدند، گفتند: «فرزندم! من با اين رختخواب جديد خوابم نمى برد. بگذار با همان وسايل ساده و آخوندى خودم زندگى كنم.» ايشان بسيار ساده ميزيست و به چيزى كه به ايشان ميرسيد توجهى نداشت.

پوشش ساده

مرحوم ميرزاى تبريزى (قدس سره)در خارج از كشور مقلدان زيادى داشتند كه هر وقت به محضر اين مرجع فقيه شرفياب ميشدند، به رسم يادبود هدايايى ذى قيمت از قبيل: عباهاى فاخر، قبا و نعلين و... خدمت ايشان اهداء مينمودند. اما مرحوم ميرزا با در نظر گرفتن عدم استطاعت عامه طلاب از خريد چنين متاعى گران، با متانت طبع از استفاده آن هدايا غمض عين نموده و به ديگران اعطا ميكرد . و خود همان لباس هاى متعارف طلاب اكتفا ميكردند، چنانكه هميشه از همان اشياى عادى؛ از جمله كفش پلاستيكى سياه  استفاده ميكردند، نعلين معمولى به پا نموده و عبايى معمولاً ساده تهيه ميكردند و بارها مشاهده ميشد كه قباى آقا كهنه و قسمتى از آن پاره است، اما آقا اصلاً اهميت نمى دادند. وقتى ميگفتيم: اين قبا كهنه شده، مرحوم ميرزا (قدس سره)مى خنديد و ميفرمود: «مسئله اى نيست، ميگذرد!» و اين خصلت مرحوم ميرزا (قدس سره)در قلب طلاب به خصوص طلاب جوان بسيار جاى باز كرده بود و هيچ گاه مشاهد نشد مرحوم ميرزا (قدس سره)در خصوص لباس هاى خود اهميتى بدهند؛ وليكن در مورد نظافت بسيار مراقب بوده و لباس هايشان هميشه بسيار تميز بود. هر چند گاهى مشاهده ميشد كه لباس ايشان كهنه است؛ اما در تميزى آن بسيار دقت نظر داشتند واصلاً از لباس كهنه پوشيدن لذت ميبردند و بارها مشاهده ميشد كه مي فرمودند: «من طلبه معمولى هستم و دوست دارم طلبه باقى بمانم. عناوين دنيا نمى تواند مرا تغيير دهد.»

اهتمام به فقرا و مساكين

معروف بود كه ميرزاى تبريزى (قدس سره) قبل از اذان صبح از منزل خود خارج ميشد و به طرف حرم مطهر بى بى حضرت معصومه (عليها السلام) جهت تهجّد و شب زنده دارى حركت ميكردند و در راه به فقرايى كه شب ها اطراف حرم بيتوته ميكردند توجه داشتند و احتياج عده اى را كه احراز ميكردند مستحق شرعى هستند، برآورده ميكردند. براى مرحوم ميرزا(قدس سره) سبب فقر مهم بود و آنان را مورد تفقد و دلجويى قرار ميدادند و با آنها بسيار مانوس بودند؛ البته ایشان افراد فقير مستحق را به خوبى تشخيص ميداد و به آنان كه واقعاً مستحق بودند، كمك ميكرد و حتى به بعضى از فقرا ميگفتند تشريف بياوريد دفتر و در آنجا سفارش آنها را ميكردند حتى گاهى ميفرمودند: به در فلان خانه برويد ببينيد مشكلاتشان چيست.

يك روز مرحوم ميرزا (ره) به دفتر آمدند و خطاب به يكى از اعضاى دفتر فرمودند: «هوا سرد شده، چند پتو تهيه كنيد و بين بعضى فقراى اطراف حرم تقسيم كنيد!» و اين كار توسط اعضاى دفتر صورت گرفت. بعداز رحلت معظم له، بعضى از اين فقرا با همان محموله خاص خود در ختم شركت ميكردند و اين امر نشان ميداد اينها با مرحوم ميرزا (قدس سره) [در زمان حياتش] مأنوس بودند و مرحوم ميرزا (قدس سره) به آنان كمك ميكرد. يكى از خصوصيات ميرزا (قدس سره) اين بود كه اگر شخصى را احراز ميكرد واقعاً محتاج است، كوتاهى نمى كرد و يا ديگران را سفارش ميكرد كه بررسى كنيد، ببينيد اگر واقعاً نيازمند است، كوتاهى نكنيد

نظم

يكى ديگر از مواردى كه مرحوم ميرزا(قدس سره) به آن اهميت ميداد، نظم در كارها و وقت بود; به طورى كه خانواده مرحوم ميرزا (قدس سره)مى گفتند: ما از نظم آقا ميتوانستيم ساعت خود را تنظيم كنيم، برنامه شبانه روزى مشخصى داشتند كه به واسطه اين برنامه ريزى ميتوانستند از وقت خود به نحو احسن و اكمل استفاده نمايند.


منبع: درسهاى برگرفته از سيره استاد الفقهاء والمجتهدين ميرزا جواد تبريزى(قدس سره)

تنظیم و فرآوری: رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان

با تشکر از همکاری دفتر معظم له