تبیان، دستیار زندگی
آقای پالومار برای دیدن مارمولك زاویه دید متفاوتی دارد كه شاید كمتر كسی بتواند به توصیف آنچه او می‌گوید برسد. او پنج انگشت مارمولك را مانند گلبرگ‌های گل یك نقاشی بچگانه می‌داند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مردی كه زیاد فكر می‌كرد

مردی که زیاد فکر می‌کرد

كتاب «آقای پالومار» نوشته ایتالو كالوینو ترجمه آرزو اقتداری، جزو داستان‌های ایتالیایی قرن 20 میلادی قرار می‌گیرد. آقای پالومار گرایش به آسمان، دنیای خارج و اشكال چندگانه جهان دارد و جزئیات زندگی روزمره را با بعدی جهانی می‌بیند.

او شخصیتی است كه در جهان پر از درد و رنج و فریاد در جست‌وجوی هماهنگی است و بسیار كم‌حرف است و از سوی دیگر تمایل دارد جهان را از جنبه‌های غیر گفتاریش مورد مطالعه دقیق قرار دهد.

آقای پالومار با این همه بلند نظری و تفكرات عمیق دارد اما با این حال در بیشتر موارد ترجیح می‌دهد سكوت كند. سكوت آقای پالومار كه در آغاز كتاب با جاری شدن انبوه جملات صورت می‌گیرد در پایان به صورت جملاتی مشوش و مضطرب نمایان می‌شود.

هنگام خواندن كتاب به نظر می‌آید داستان آقای پالومار را بتوان در دو جمله خلاصه كرد: « مردی گام به گام برای نیل به آگاهی به راه می‌افتد اما هنوز به آن نرسیده.»

داستان آقای پالومار را می توان در دو جمله خلاصه كرد: مردی گام به گام برای نیل به آگاهی به راه می‌افتد اما هنوز به آن نرسیده است

فصل اول آن به توصیف موشكافانه عناصر طبیعت می‌پردازد.

آقای پالومار در كنار ساحل ایستاده و در حال تماشای امواج دریا و تصویرسازی امواج است. تصویر سازی آقای پالومار در مورد امواج دریا، آن‌قدر عمیق است كه باعث می‌شود خواننده هم با افكار او همراه شود و آنچه را ساخته در ذهن خود مرور كند.

همچنین در برخورد اشعه‌های خورشید بر روی امواج دریا در تفكر آقای پالومار این‌چنین می‌گذرد: "همه آنهایی كه چشم‌ دارند پرتو خورشید را می‌بینند كه به دنبالش می‌آید. توهم ذهن و احساسات همیشه ما را اسیر خود می‌كند. انعكاس نور بر سطح دریا زمانی شكل می‌گیرد كه خورشید پایین می‌آید. نور خورشید مانند لكه‌ای، تلالوهایی مواج را به وجود آورده است."

آقای پالومار در حالی كه روی صندلی دراز كشیده كار می‌كند، به عبارتی مشغول كار فرضی مخصوص به خودش است. او مشغول تحلیل و توصیف صدای پرندگانی است كه می‌شنود حتی سكوت هم نزد آقای پالومار معنی تازه‌ای دارد.

تفكراتی كه با دیدن ماه در ذهنش شكل می‌گیرد به نوبه خود بسیار جالب است و خواننده را مشتاق به خواندن می‌كند. او به ستایش صور فلكی می‌پردازد و نقش را روی چیزهای ساده اطراف متمركز می‌كند. ماه متغیرترین سیاره منظومه شمسی است و در عین حال قاعده‌مندترین سیاره، هیچ‌گاه در قرار ملاقات‌ها غایب نمی‌شود و همیشه می‌توانی منتظرش باشی. اگر در جایی رهایش كنی همیشه در جای دیگر می‌توانی پیدایش كنی و با تعقیب قدم به‌قدم ماه نمی‌فهمی با چه ظرافت خاصی از تو می‌گریزد.

آقای پالومار برای دیدن مارمولك زاویه دید متفاوتی دارد كه شاید كمتر كسی بتواند به توصیف آنچه او می‌گوید برسد. او پنج انگشت مارمولك را مانند گلبرگ‌های گل یك نقاشی بچگانه می‌داند

فصل دوم كتاب به انسان‌شناسی، عناصر فرهنگی، زبان، معناشناسی و نمادها اشاره دارد و به صورت توصیفی است.

آقای پالومار سعی دارد جهان را از چشم پرندگان نگاه كند. به نظر او چشم‌انداز از سطح بالا به خودی خود بسیار غنی و گوناگون است و به تنهایی می‌تواند ذهن انسان را از دانستنی‌ها و معانی سیراب كند. تنها راه شناخت سطح چیزهاست كه می‌توان به شناخت درون آنها رسید. البته سطح چیزها تمام نشدنی است.

آقای پالومار برای دیدن مارمولك زاویه دید متفاوتی دارد كه شاید كمتر كسی بتواند به توصیف آنچه او می‌گوید برسد. پنج انگشت مارمولك را مانند گلبرگ‌های گل یك نقاشی بچگانه می‌داند و كبوتران را كودن‌های فضله ریز شهری می‌نامد.

آقای پالومار در خرید پنیر هم به دنبال یافتن معنا و نمادهای مختلف می‌گردد او مغازه لبنیات فروشی را مانند یك فرهنگ لغت می‌داند. زمانی كه می‌خواهد گوشت بخرد در سراسر وجودش عرفان سرشار از احترامی را نسبت به هر آنچه كه مربوط به گوشت می‌شود حس می‌كند. تركیبی از شادی پنهان و ترس است. مخلوطی از خواسته واحترام، پیوند میان نگرانی خود خواهانه با عطوفتی جهانی است واین همان حالت روحی است كه دیگران در دعا و نیایش بیان می‌كنند.

فصل سوم كتاب حالت تحقیقی و فلسفی دارد و به بررسی جهان، زمان، ابدیت و ارتباط بین انسان و جهان می‌پردازد.

آقای پالومار برای اینكه بتواند تعامل با دیگران برقرار كند ابتدا تصمیم می‌گیرد با دیگران رابطه خوبی داشته باشد، اما می‌بینید كار سختی است و به راحتی نمی‌تواند از پس آن بر بیاید. پس تصمیم می‌گیرد در شروع ارتباطش آن را با جهان آغاز كند اما در می‌یابد این هم راه‌حل مناسبی نمی‌تواند باشد و در اینجاست كه پی می‌برد در اول كار باید با خود كنار بیاید و خود را بشناسد تا بتواند با جهان و انسان‌ها رابطه در خوری داشته باشد.

ترجمه كتاب دارای نثر ساده‌ای است و كاملا گویای این امر است كه مترجم به كتاب، معنا و محتوای آن اشراف كامل دارد و با جملات روان و مناسب آن را به خواننده منتقل كرده است.

منبع: تهران امروز


گروه کتاب تبیان: محمد بیگدلی