تبیان، دستیار زندگی
مجالس سبعه ظاهراً توسط بهاء ولد یا حسام‌الدین چلبی جمع‌آوری و احتمالاً توسط خود مولانا نیز بازبینی ‌شده است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مجالس سبعه

مولوی

مجالس سبعه (به معنی هفت خطابه)، یکی از آثار منثور مولانا جلال‌الدین محمد بلخی است.

صاحب‌نظران می‌گویند این کتاب به دلیل سادگی در زبان، کلید فهم مثنوی است. این کتاب مجموعه‌ای است شامل گزارش کامل و در واقع مشروح هفت مجلس وعظ مولانا که به خواهش شاگردان خاص‌اش برای عموم ایراد شده ‌است.

مجالس سبعه ظاهراً توسط بهاء ولد یا حسام‌الدین چلبی جمع‌آوری و احتمالاً توسط خود مولانا نیز بازبینی ‌شده است.

در این مجموعه، مواعظ و مجالس مولانا یعنی سخنانی است که به صورت اندرز و تذکر بر سر منبر بیان کرده، جمع آوری شده است. مولوی در مجالس سبعه به شیوه خطیبان عمل کرده است.

او در آغاز کلام، آیه‌ای از قرآن را آورده و سپس ضمن شرح و تفسیر آن آیه، حدیثی از رسول اعظم(صلی الله علیه و آله) را بیان کرده و منظور و مراد خود را با شعر و قصه پرورانده است.

موعظه و ایراد پند و اندرز در خانواده مولوی و نزدیکان او شایع بوده است؛ به گونه ای که از خاندان و اطرافیان او آثار زیادی در این زمینه باقی مانده است. کلام مولانا، در مجالس، ساده و دور از هرگونه آرایش و پیرایش است ولی در عین سادگی چنان با مهارت سخن گفته است که بی‌تردید باید او را در شمار فصحای زبان‌آور فارسی قرار داد.

در این مجموعه، مواعظ و مجالس مولانا یعنی سخنانی است که به صورت اندرز و تذکر بر سر منبر بیان کرده، جمع آوری شده است

مجالس سبعه با وجود مشتمل بودن بر نکات اخلاقی و عرفانی، شور و هیجان مثنوی و غزلیات مولانا را ندارد. مجالس سبعه، به احتمال قوی، پیش از دیدار مولانا با شمس‌الدین تبریزی و به ‌صورت موعظه و خطابه فراهم شده است.

در مجلس پنجم از این کتاب می خوانیم:

"می‌آورند که قحطی افتاده بود در مکه پیش از این. کافران به نزدیک عبدالمطلب آمدند که آخر تدبیر این چیست؟ کسی بایستی که حلقه در رحمت بجنبانیدی و بر در قضا تقاضا کردی که آتش قحط، دود از خلق برآورد، هم اکنون نه حیوان ماند نه نبات، هم اکنون نفی شود خطه‌ی اثبات.

عبدالمطلب گفت: مرا باری نه بر آسمان آب روی است و نه در زمین، اما نوری بود در پیشانی من از عدن

عدنان... اکنون آن نور به عالم ظهور آمده است. او را بیارید تا به حرمت او از خدا باران خواهیم، باشد که به دولت او کاری برآرید.

محمد (صلی الله علیه و آله) را بیاوردند. عبدالمطلب پیش او برخاست، او را در صدر نشاند. گفتند: طفلی را بر صدر مینشانی؟ گفت: آری اگر چه بصورت من در صدر نشسته ام، اما از بارگاه معنی غلغله میشنوم که او به صدر از تو حق‌تر است. بعد از آن عبدالمطلب او را بنواخت، چنانکه پادشاه زادگان را بندگان مینوازند و به در خانه کعبه آورد.

با او بازی میکرد و او را برمی‌انداخت، چنانکه عادت است که طفلان را به بازی به دست براندازند و گفت: ای خداوند! این بنده توست محمد و گریه بروی افتاد. دایه‌ی لطف قدیم را مهر بجنبید، دریای رحمت به جوش آمد، بخاری از جانب زمین برآمد و بر چشم ابر زد، باران باریدن گرفت به اطراف، چاهها و گردابها پر و نباتها سیراب شدند. عالم مرده زنده شد.

چون به سبب ذات مبارک او، در هنگام طفولیت کافران بت پرست از بلا خلاص یافتند، روزی که این شفیع قیامت، کمر شفاعت بر میان بندد و شفاعت کردن گیرد به ذات خود، آن رحمت بی پایان کی روا دارد که مومنان در عقوبت مانند؟

نسخه خطی مجالس سبعه در کتابخانه "سلیم آغا" در استانبول محفوظ است. اولین بار فریدون نافذ اوزلوق در سال ۱۳۱۵ شمسی اقدام به چاپ آن کرده است. دکتر توفیق سبحانی این مجموعه را تصحیح کرده و در تهران به چاپ رسانده است.


گروه کتاب تبیان