تبیان، دستیار زندگی
نى: وقتى خانم مینا اكبرى براى انجام این مصاحبه به من تلفن زد، به دو دلیل پذیرفتم؛ دلیل اول احترامى بود كه براى شخص ایشان قائل بودم. به خاطر اداره صفحه هدفمند سینمایى روزنامه كه در مدت كوتاهى با اهمیت و اعتبارى كه پیدا كرد، خو...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ژیگول هاى دهه 40 ، خلافكاران دهه 50

فریدون جیرانى: وقتى خانم مینا اكبرى براى انجام این مصاحبه به من تلفن زد، به دو دلیل پذیرفتم؛ دلیل اول احترامى بود كه براى شخص ایشان قائل بودم. به خاطر اداره صفحه هدفمند سینمایى روزنامه كه در مدت كوتاهى با اهمیت و اعتبارى كه پیدا كرد، خوانندگان جدى و پیگیرى به دست آورد. آن هم در زمانى كه مطالب سینمایى در اكثر روزنامه ها خوانده نمى شد، در «شرق» خوانده شد. فكر كردم شاید بشود در صفحه اى كه خوانده مى شود، بدون ملاحظه كارى و محافظه كارى مصاحبه اى صریح و شفاف با قادرى انجام دهم. دلیل دوم خود ایرج قادرى بود نه «آكواریوم» كه فیلم مهمى براى انجام این مصاحبه حداقل از نظر من نبود (گرچه به فیلم هم پرداخته شد). بیشتر بازى ایرج قادرى در این فیلم برایم مهم بود كه بعد از 23 سال وقفه از سال 61 (زمان نمایش «دادا») تا حالا انجام گرفته بود. سرآغاز هر كارى مى تواند در تاریخ «سینما» ثبت شود. همین ثبت تاریخى با توجه به دغدغه تاریخ نگارى در من دلیل دوم را برایم مهم كرد. به همین دلیل تصمیم گرفتم بیشتر با قادرى در رابطه با بازیگرى او در «سینما» حرف بزنم و از زاویه بازیگرى بخشى از زندگى او را كه جزیى از تاریخ «سینما» است، مرور كنم. براى انجام این مصاحبه از خانم اكبرى خواستم علیرضا محمودى را نیز به همراهى با من بفرستد تا به ذهن جوانش كه او نیز دغدغه تاریخ نگارى دارد، نكته اى جا نیفتد. این مصاحبه بعدازظهر روز چهارشنبه 20 مهرماه گذشته به همت افشین رضایى در دفتر سیران فیلم در محیطى صمیمى انجام شد. بد نیست قبل از خواندن مصاحبه شرح حال كوتاهى از زندگى قادرى را با هم مرور كنیم. امیرایرج قادرى فرزند على اكبر قادرى كارمند عالى رتبه گمرك در سال 1314 در تهران متولد شد. بعد از تولد او یك خواهر و دو پسر دیگر به جمع خانواده اضافه شدند. امیرایرج قادرى در محله معزالسلطان و منیریه بزرگ شد. در مدرسه اى در محله مختاریه ابتدایى را تمام كرد و تحصیلش را در دبیرستانى در منیریه ادامه داد. دیپلمش را در دبیرستان شاهپور تجریش گرفت. بعد از دیپلم به دانشكده رفت و دو سال در دانشگاه تهران داروسازى خواند و دو سال پزشكى كه تحصیلات پزشكى را به خاطر ازدواج و بازیگرى ادامه نداد. امیرایرج قادرى همزمان با تحصیل در داروخانه برادرش كه روبه روى بیمارستان لقمان الدوله قرار داشت، كار مى كرد كه در همین جا با اولین و آخرین همسرش تهمینه اطمینان مقدم آشنا شد و ازدواج كرد. در سال 1337 در 23 سالگى با بازى در نقش برادر محمدعلى فردین در فیلم چشمه آب حیات بازیگرى را شروع كرد و یك سال بعد از آن با سرمایه اندكى تهیه كننده فیلمى (ماجراى جنگل) شد كه خود و همسرش (تهمینه) در آن بازى كردند. تهیه كنندگى را همراه بازیگرى در چند فیلم با آدم هاى تحصیلكرده سینما در مقام كارگردان و فیلمبردار ادامه داد. شكست اقتصادى همین فیلم ها او را به كارگردانى كشاند كه فیلم «لیلاج» را در آغاز دهه 40 كارگردانى كرد. تنها فرزند او (تورج) كه در آمریكا تحصیل مى كرد، در سال 1355 در تصادفى درگذشت. ایرج قادرى پس از 5 دهه بازیگرى (به استثناى یك دهه وقفه اجبارى) و پنج دهه كارگردانى در سن 70 سالگى هنوز «حضور» دارد. این حضور را نادیده نگیریم.

•فریدون جیرانى: از زمان اكران «دادا» 23 سال مى گذرد. بعد از این مدت طولانى جلوى دوربین قرار گرفتى. چه احساسى داشتى وقتى دوباره صداى دوربین را شنیدى؟

راستش شما آدم هاى خطرناكى هستید و آدم نمى داند با شما چه جورى صحبت كند.

• ف.ج:راحت باش.

دو جور مى توان حرف زد. یك جور موذیانه و بگویم بله! خیلى خوب و احساس عالى بود. اما من راحت حرفم را مى زنم و مى گویم خیلى برایم تفاوت نداشت كه بازى بكنم و یا بازى نكنم.

• ف.ج:مگر علاقه اول تو به سینما بازیگرى نبود.

اصلاً. بخواهم موذیانه جواب بدهم خواهم گفت: بله. من از بچگى دیوانه سینما بودم. من از سینما خوشم نمى آمد.

• ف.ج:یعنى شیفته بازیگرى نبودى؟

به هیچ وجه...

• ف.ج:یعنى در كودكى و نوجوانى نمى رفتى سینما و...

اگر مى خواهى راست بگم، نه.

• ف.ج:پس چه طور وارد سینما شدى؟

من شرایط روحى بدى داشتم. به من پیشنهاد شد كه بازى كنم...

• ف.ج:یعنى سیامك یاسمى به عنوان كارگردان فیلم «چشمه آب حیات» (1338) به تو پیشنهاد كرد كه بازى كنى؟

بله. وقتى هم كه آمدم توى سینما و كار كردم دیدم كه فیلمسازى و كار كردن در سینما چیز عجیب و غریبى است.

• ف.ج: من نفهمیدم. تو در جوانى چه كار مى كردى؟ توى داروخانه پدرت كار مى كردى؟

من تحصیل مى كردم و در نوجوانى حدود 18 سالگى ازدواج كردم.

• ف.ج: ولى همسرت بازیگر بود.

عجیب است كه تو نمى دانى همسر من بازیگر نبود.

• ف.ج:یعنى سركار خانم تهمینه بازیگر تئاتر نبود؟

بعداً شد. دختر ساده یك خانواده محترم بود.

• ف.ج: یعنى مى خواهى بگى ازدواج شما ربطى به سینما نداشت؟

به هیچ وجه. ما در سالى ازدواج كردیم كه در مملكت حكومت نظامى بود و به همین خاطر من خودم رفتم عاقد آوردم و در حیاط منزل ازدواج كردیم.

• ف.ج: یعنى حدود سال 1331 بود؟

بله در این حدود كه برادرم در داروخانه كار مى كرد و من تحصیل مى كردم.

• ف.ج: پدرت چه شغلى داشت؟

پدرم كارمند عالى رتبه گمرك بود.

• ف.ج: پدرت باعث ازدواجت شد یا اینكه خودت دختر مورد علاقه ات را انتخاب كردى؟

خودم انتخاب كردم و با هم همسن بودیم.

• ف.ج: خانم تهمینه زودتر از شما وارد دنیاى بازیگرى شدند؟

نخیر من زودتر وارد شدم... نه اشتباه كردم. خانمم اول وارد كار بازیگرى شد. علتش هم این بود كه خاله خانمم شهلا بازیگر تئاتر بود. او دعوت كرد از خانمم كه در تئاتر بازى كند و او از من اجازه خواست و من هم كه روشنفكر بودم گفتم چه اشكالى دارد. البته بعداً مخالفت كردم.

• ف.ج:تو به تئاتر علاقه نداشتى؟

اصلاً.

• ف.ج:نمایش هایى كه خانمت بازى مى كرد تماشا مى كردى؟

مى توانم بگم اصلاً.

• ف.ج:آن موقع معروف ترین بازیگر تئاتر كه در مقابل خانمت ایفاى نقش مى كرد مرحوم محمد على جعفرى بود. از روش هاى بازى جعفرى چیزى به خاطر دارى؟

آره. یه چیزى یادم ماند، كه هى مى آمد جلوى سن و تك گویى مى كرد. و صداى خاصى هم داشت.

• ف.ج:بازى جعفرى براى تو بازى جذابى نبود؟

اصلاً.

• ف.ج:آن موقع مرحوم مجید محسنى هم بازیگر شده بود؟

آره. كارهاى كمدى شو مى دیدم و مى خندیدم. داریوش اسد زاده هم بود.

• ف.ج:ناصر ملك مطیعى آن موقع بازیگر شده بود. بازى او را دنبال مى كردى؟

دنبال كردم ولى علاقه نداشتم كه مثل او باشم و بازیگر بشوم.

• ف.ج:خوب علاقه ات چى بود؟

ورزش. نه به طور حرفه اى، ولى متداوم و همین باعث شد كه به چیزى اعتیاد پیدا نكنم. البته دروغ نگم یه دوره اى سیگار مى كشیدم. كم هم نمى كشیدم. فقط زیر دوش حمام سیگار نمى كشیدم، كه اونم چند سالى است ترك كرده ام.

• ف.ج:حالا من مى خواهم بدانم كه چطور شد شما در «چشمه آب حیات» در نقش برادر مرحوم محمد على فردین ظاهر شدید.

خیلى ساده. مرحوم سیامك یاسمى این نقش را به من پیشنهاد داد.

• ف.ج:مثل اینكه قرار بود خانمت هم در این فیلم بازى كند.

اطلاع ندارم.

• ف.ج:یاسمى چگونه پیشنهاد بازى در این فیلم را به تو داد؟

به عنوان همسر تهمینه مرا چند بار دیده بود. چونكه من با اتومبیلم كه اتومبیل شیكى هم بود چند بارى به دلایلى سرصحنه رفتم. خیلى این كار را نمى كردم چون كه از این كار بدم مى آمد كه بروم سر صحنه دنبال خانمم. همه مى دانند كه سه چهار سال بعد هم كه خودم آمدم توى سینما با همسرم حرف زدم و به او گفتم من از این كار خوشم نمى آید و ایشان هم قبول كردند كه كنار بكشند.

• ف.ج:چه طورى یاسمى به شما پیشنهاد بازى داد؟

من تیكه خوبى بودم و علاوه بر یاسمى خیلى ها به من پیشنهاد بازى مى دادند. شما به الان من نگاه نكن.

• ف.ج:وقتى وارد كار شدى، بازیگرى برایت جذاب نشد؟

نه.

• ف.ج:خوب پس چرا ادامه دادى؟

چونكه خودم درگیر تهیه فیلم شدم.

•علیرضا محمودى: حالا اجازه بدهید قبل از اینكه وارد بحث هاى بعدى بشویم به یك نكته اشاره كنم. مرحوم ساموئل خاچیكیان در گفت وگویش با غلام حیدرى اشاره كرده كه در سال 1333 براى فیلم «چهارراه حوادث» از ایرج قادرى و خانم تهمینه تست بازیگرى گرفته و شما هر دو در این فیلم در یك پلان در حال عبور از خیابان حاضر شده اید. این همكارى در فیلم «خون و شرف» در سال 1334 ادامه داشته؟

به نظرم اشتباه كرده اند. در خون و شرف تهمینه بازى كرد ولى من بازى نكردم.

• ف.ج:شاید منظورش حضور به عنوان سیاهى لشكر است.

اگر در این دو فیلم حتى یك فریم از من پیدا كردید من مى روم قبرستان پیش ایشان دراز مى كشم. اون موقع چیزى به نام تست بازیگرى متداول نبود.

• علیرضا محمودى: بگذارید این طورى مطرح كنیم كه مرحوم خاچیكیان گفته اند كه آقاى قادرى جوانى بوده اند علاقه مند به بازیگرى كه سر صحنه آمده اند و ایشان نقشى در حد عبور از خیابان به آقاى قادرى داده اند.

من حدسم این است كه این حرف را آقاى خاچیكیان وقتى گفته كه من دیگر قادرى شده بودم وگرنه امكان ندارد من براى گرفتن نقش پیش خاچیكیان رفته باشم.

• علیرضا محمودى: یعنى شما در این دو فیلم حضور ندارید؟

فقط در یك شرایط. من از خیابان رد مى شدم. دوربین آقاى خاچیكیان روشن بوده و من را هم گرفته. فقط همین.

• ف.ج:خب پس نتیجه مى گیریم طبق روایت شما، ایرج قادرى بدون شیفتگى به بازیگرى و سینما بنابر پیشنهاد اهالى سینما وارد سینما شد. ولى چطور شد كه با این همه بى علاقگى در فیلم دوم خودتان تهیه كننده مى شوید و فیلم «ماجراى جنگل» (1339) را تهیه و بازى مى كنید؟

وقتى وارد كار شدم به این نتیجه رسیدم كه خودم مى توانم، سمت سینماى بهترى حركت كنم و فیلم هاى بهترى بسازم. از میرصمد زاده كه تحصیلكرده سینما در ایدك بود دعوت كردم، از دكتر كاووسى دعوت كردم. (دفتر دكتر كاووسى نزدیك دفتر ما بود) و از مرحوم احمد شاملو به عنوان فیلمنامه نویس دعوت كردم.

• ف.ج:باز من نفهمیدم كه انگیزه شما چیست؟ وقتى كه هیچ علاقه اى به سینما ندارید؟

بگذار اینطور بگم. علاقه به انجام كار بهتر. مثل همین آقاى اعتباریان كه وضع زندگى اش خوب است و احتیاجى به مطرح شدن ندارد. ولى مى خواهد فیلم هاى بهترى بسازد. البته این نظر خودش است و من خیلى با آن موافق نیستم.

• ف.ج:آقاى اعتباریان عشق و علاقه قابل توجهى به سینما دارد. به نظر من وقتى تو هم وارد كار شدى و تهیه كنندگى هم كردى این علاقه در تو شكل گرفت.

به مرور شكل گرفت.

• ف.ج:خب چه اتفاقى به مرور این علاقه به سینما را در تو ایجاد كرد؟

بازى و ساخت در دو فیلم «بن بست» (1343) و «تار عنكبوت» (1342)

•ف.ج: پس عشق و علاقه به جوان اول فیلم بودن در این دو فیلم شكل گرفت.

من تهیه كننده اى نبودم كه همین طور به خودم رل بدم. همانطور كه در خیلى از فیلم هایى كه تهیه كرده ام بازى نكرده ام. چون من را همین طور براى رل اول مى بردند. نیازى نبود كه با تهیه كنندگى براى خودم نقش اول درست كنم.

• ف.ج:اوایل كار كه این طور نبود ایرج. تو را كه براى نقش اول همین طور نمى بردند.

مگر آقاى رئیس فیروز عاشق چشم و ابروى من بود.

• ف.ج: اینها مال نزدیك به هشت سال بعد است كه تو «گلى در شوره زار» را بازى كردى.

پس براى چى مرا براى فیلم ها انتخاب كردند؟

• ف.ج:فكر نمى كنى آن موقع تهمینه همسرت از تو معروف تر بود و به خاطر همسرت نقش مقابل او را به تو مى دادند.

این تلقى را هم مى توان داشت.

• ف.ج:پس بعد از تار عنكبوت و بن بست، عشق و علاقه به بازیگرى و سینما در تو شكل گرفت.

پس از «داغ ننگ» (1344) بى پولى و بدبختى در من شكل گرفت.

• ف.ج:به خاطر شكست تجارى داغ ننگ.

این طور شد كه خودم هم وارد كارگردانى شدم. چون كه كارگردان دستمزد مى خواست و من نداشتم.

• ف.ج:ولى همچنان دوست داشتى خودت نقش اول را بازى كنى. آن موقع فردین و ناصر ملك مطیعى نقش هاى جوان اول را بازى كردند. ناصر ملك مطیعى به عنوان جوان اول چقدر برایت جذابیت داشت؟

هیچ جذابیتى نداشت.

• ف.ج:فردین چطور. قبل از گنج قارون یا بعد از گنج قارون.

من بهش انتقاد داشتم كه این فیلم ها چیه بازى مى كنى و او هم جواب مى داد آخه تو كه نمى سازى. من با فردین دو فیلم به عنوان كارگردان دارم كه هر دو از بهترین فیلم هاى فردین محسوب مى شود. فردین در دفترش براى مهمانان خارجى به عنوان نمونه كارش فیلم «سكه شانس» من را نشان مى داد.

• ف.ج:مسئله اینجا است كه الگوى بازیگرى تو كى بود. بازیگر ایرانى بود یا فرنگى؟

از خارجى ها گریگورى پك را دوست دارم. ولى نمى خواهم بگویم كه مثل او بازى كرده ام. من خودم بازیگرى را یاد گرفتم. كارگردانى را هم با حضور در سینما.

• ف.ج:كارگردانى را مى توان قبول كرد كه تو در تجربه هاى مختلف حاضر بودى و بالاى دست فیلمبردار هاى زیادى بودى و از آنها كار را یاد گرفتى. اما بازیگرى را چگونه یاد گرفتى. سیامك یاسمى یا میرصمدزاده به تو بازیگرى یاد ندادند؟

من كه چیزى یادم نمى آید كه آنها چیزى به من یاد داده باشند.

• یعنى خودت فهمیدى كه چگونه بازى كنى و جلوى لنز هاى مختلف بازیگر چگونه باید بازى كند؟

از دیدن خودم روى پرده.

• پس اولین رابطه تو براى یاد گرفتن سینما با فیلمبردار ها بود.

من كه نگاه مى كردم مى فهمیدم چه لنزى مى گذارند و باید چگونه باشم.

• پس اولین راهنماى بازیگران آن دوره بیشتر فیلمبردار ها بودند و بعد از آن كه چند فیلم كار كردى علاقه مند و شیفته حضور در سینما شدى. چگونه یاد گرفتى كه فنون بازیگرى چیست؟

با نگاه كردن به كار این و آن.

• از آن اول كه بازى كردى دوبلور به جاى تو حرف زد.

بله.

• آیا احساس مى كردى كه دوبلور ها به بازى ات كمك مى كردند؟

بعضى موقع ها فكر مى كردم كه حس مرا خراب هم مى كنند. البته من از دوبلور هایى كه جاى من حرف زده اند پنبه زنى نمى كنم. ولى به هر حال بعضى وقت ها احساس بازیگر در دوبله از دست مى رفت.

• وقتى دوبلور جاى تو حرف مى زد آیا در طول دوران بازى این تاثیر را روى تو نمى گذاشت كه تو مثل دوبلور حرف بزنى.

نه.

• وقتى صدا به دوبلور سپرده مى شود براى بازیگر مى مانده نگاه و صورت و راه رفتن.

البته دیالوگ هم بود.

• تو دیالوگ هم مى گفتى؟

من از آن بازیگر ها نبودم كه جلوى دوربین یك و دو و سه اعداد را مى شمردند.

• هیچ وقت نشد كه جلوى دوربین عدد بشمارى.

ببخشید شما دارید به من توهین مى كنید.

• ممكنه شرایط فیلمسازى باعث شده باشد در شرایطى خاص شما مجبور به این كار شده باشید؟

مى دانم چه مى گویید. ولى من در تمام مدت بازیگرى ام جلوى دوربین دیالوگ گفتم.

• زیبایى صورت و چگونگى حضورت مقابل دوربین كم كم براى تو اهمیت پیدا نكرد؟

خیلى. قهرمان این كار من بودم. چون من كمتر مى شناختم و سعى مى كردم كه در بهترین جاى كادر بهترین حضور را داشته باشم.

مطالب مرتبط

سالاد فصل درسینما

چشمان سیاه

مصاحبه كارگردان فیلم «چشمان سیاه»

منبع : شرق