مشروح جریان جنگ "حمراءالأسد" هر كس به سرنوشت پیشینیان با نگاه ویژه خویش مینگرد و یافتههای تاریخی گذشتگان را بر آیندگان گزارش میكند. ارزش آگاهی از راه رفته آنان آنگاه سودبخش است كه تابلوی راهنمای فرزندان دورههای بعد باشد، الگو دهد، توان تصمیم سازی بخشد، حیرت زدایی نماید.
غزوه حمراءالأسد هر چند بدون خون ریزی و كشتار بود و با نمونههای غزوات دیگر بسیار فرق میكرد، ولی شرایط خاص زمانی به گونهای بود كه كمترین زمان نباید از دست میرفت. هر كسی نباید در این مرحله وارد میشد، نه آنان كه به بهانهای در مسیر احد راه خود را از پیامبر (صلّی الله علیه وآله) جدا كردند و نه آنان كه در دامنه احد فریاد یاری خواهی حضرتش را نادیده گرفتند و یا از فراز "رمات" برق غنایم به زیرشان آورد. مردان مرد باید همراه خاتم رسولان مدال دار اسوه آیندگان گردند.
خواننده این سطور زمانی از پیام فداكاری جانبازان احد، الهام میگیرد كه لختی درنگ كند و بنگرد امروز كجای میدان ایستاده تا بفهمد اگر دیروز بود كجا میبود.
اشاره
عصر روز شنبه، هفتم شوال سال سوم هجری(1) پیامبر اعظم (صلّی الله علیه وآله) همراه با رزمندگان اسلام از رزمگاه احد به سوی مدینه بازگشتند. یاران آن حضرت، غم از دست دادن عزیزانشان را با زنده ماندن پیامبر (صلّی الله علیه وآله) در آن صحنه سخت، فراموش كردند و برخی از آنان با چهرهای گشاده، شكرگزاری خود را از زنده بودن پیامبر (صلّی الله علیه وآله) ابراز میداشتند. فردای آن روز، هشتم ماه شوال، پیامبر (صلّی الله علیه وآله) پس از نماز صبح با الهامات الهی مأمور شد به تعقیب دشمن در منطقه حمراءالأسد و جنوب مدینه بپردازد.اعلام غزوهای دیگر
بلال مأمور شد تا دستور پیامبر (صلّی الله علیه وآله) را ابلاغ كند:مصادف با ششم فروردین سال چهارم شمسی و 23 مارس سال 625 میلادی.

كسانی كه در غزوه احد مجروح شدند، آماده حركت برای تعقیب دشمن در حمراءالأسد باشند.(1) مسلمانان مجروح كه با سختی خود را برای برپایی نماز صبح رسانده بودند، مطلع شدند كه باید همین امروز حركت كنند. جای درنگ نبود، دشمن در منطقه روحا (هشت كیلومتری جنوب حمراءالأسد)، پس از تحلیل جنگ احد، در اندیشه حمله به مدینه و به زعم خود كشتن پیامبر (صلّی الله علیه وآله) و غارت اموال مسلمانان بود.
عبدالله بن امّ مكتوم مأموریت یافت در مدینه، به جای رسولالله (صلّی الله علیه وآله) امام جماعت باشد. مجروحان و جانبازان احد، همراه پیامبر (صلّی الله علیه وآله) به سوی حمراءالأسد حركت كردند، در حالی كه پرچمدار این لشكر علی (علیه السلام) (2)، خود دهها زخم بر تن داشت و خم به ابرو نمیآورد! با این حال باید به پیش میرفتند تا دشمن را به عقبنشینی وادارند و آنان را از حمله به مدینه مأیوس كنند. در این سفر جهادی، جانبازان غیرتمند به جای استراحت، داوطلبانه خدمتگزاری جانبازان مصدومتر را به عهده گرفتند تا كاروان جان بر كف، دستور پیامبر (صلّی الله علیه وآله) را به انجام رسانند.
در بین رزمندگان، تنها جابر بن عبدالله انصاری بود كه در اُحد (به دلیل درخواست پدرش برای ماندن نزد هفت خواهرش) شركت نداشت و از پیامبر (صلّی الله علیه وآله) درخواست كرد اكنون كه پدرم «عبدالله بن عمرو بن حرام» در اُحد شركت كرد و به شهادت رسید، اجازه دهید من توفیق همراهی شما را در حمراءالأسد داشته باشم و پیامبر (صلّی الله علیه وآله) تنها با حضور وی موافقت فرمود. (3)
در روز (هنگام ظهر) یكشنبه، هشتم شوال، لشكر اسلام در حمراءالأسد (هشت میلی جنوب مدینه) اردو زد و رزمندگان مأمور شدند جهت فراوان نشان دادن یاران پیامبر (صلّی الله علیه وآله) ، شبها هر كدام در چند نقطه آتش روشن كنند، بنابراین روزها به جمعآوری هیزم و چوب و شبها به روشن كردن منطقه با شعلههای آتش میپرداختند.
نیروهای اطلاعاتی قریش، سران كفر را از حضور نیروهای اسلام، مطلع ساختند. صفوان بن امیه، به پیروزی نسبی لشكر مكه قانع بود ولی ابوسفیان خواهان خاموش كردن خورشید محمدی (صلّی الله علیه وآله) بود. او به خیال خام خود میگفت: «قد قتلنا صنادید القوم فلو رجعنا استأصلناهم.»(4)
حارث ابن هشام، عمرو بن العاص، خالد بن ولید و عكرمة بن ابی جهل كه پدرش در جنگ بدر كشته شده بود نیز در اندیشة هجوم به مدینه و غارت اموال مسلمانان و كشتن پیامبر (صلّی الله علیه وآله) بودند. (5)
هنگامی كه آفتاب روز دوشنبه، نهم شوال، منطقه را روشن ساخت، معبد خزاعی، رئیس قبیلة خزاعه، پس از دیدار با پیامبر (صلّی الله علیه وآله) و ابراز همدردی نسبت به شهادت حضرت سیدالشهداء حمزة بن عبدالمطلب (علیه السلام) ، در گذر از منطقه روحا، ابوسفیان را دید.
ابوسفیان از او پرسید: از محمد [ (صلّی الله علیه وآله) ] چه خبری داری؟ او بیدرنگ پاسخ داد: او با لشكری بزرگ كه مانند آن را ندیدهام، به سوی شما در حركت است. مردم مدینه ـ اوس و خزرج ـ همه آمدهاند و طولی نمیكشد كه پیشانی اسبان آنان، از پشت تپهها آشكار خواهد شد.
ابوسفیان كه گمان میكرد با ضربات خود، پیامبر (صلّی الله علیه وآله) و یاران آن حضرت را به ستوه آورده، انتظار شنیدن چنین سخنانی را نداشت و به یاد شجاعت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) در جنگ بدر افتاد و از این كه سرسختی او موجب شكست دیگری بر مشركین گردد، از تصمیم خود منصرف شد و نظر صفوان بن امیه را قبول كرد.
دشمن به دنبال گریز
كاروان قریش كه در روحا اردو زده بود، برای حركت نیازمند به زمان بود تا خود را تجهیز و به راه افتد. از طرفی طبق گزارش معبد خزاعی، لشكر پیامبر (صلّی الله علیه وآله) به نزدیكی روحا رسیده بود. بنابراین ابوسفیان چاره را در این دید تا جهت كسب فرصت، به پیامبر (صلّی الله علیه وآله) اطلاع دهد به زودی به سوی شما حمله خواهیم كرد.ابوسفیان از گروهی از افراد عبدالقیس ـ كه قصد داشتند به مدینه بروند ـ خواست در مسیر حركت خود در حمراءالأسد، پیغام او را به پیامبر (صلّی الله علیه وآله) برسانند كه نیروهای كمكی قریش رسیدهاند و آنان به زودی به شما حمله خواهند كرد. (6) پیامبر توصیههای لازم را فرموده بود و از این خبر، هراسی به خود راه نداده، فرمودند: (حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِیلُ)
روز بعد لشكر قریش هیچ اقدامی نكرد، لذا پیامبر (صلّی الله علیه وآله) از اصحاب خود خواست كسی از وضعیت مشركان گزارش دهد. علی (علیه السلام) اعلام آمادگی كرد و طبق دستور پیامبر (صلّی الله علیه وآله) ، به اردوگاه دشمن نزدیك شد و حركات و رفتار آنان را بررسی و خدمت پیامبر گزارش داد كه: دشمن اسبها را رها كرده و در حال تجهیز شتران است. این عمل، نشانه قصد بازگشت مشركان به مكه بود. پیامبر اكرم (صلّی الله علیه وآله) پس از توقف اطمینانبخش، روز بعد به همراه اصحاب و یاران به مدینه بازگشت و هفتهای را پشتسر گذاشت كه دو غزوه مهم در آن واقع شده بود.
در این كه پیامبر (صلّی الله علیه وآله) جمعه آن هفته، در مسجدالنبی (صلّی الله علیه وآله) خطبه جمعه ایراد كرده، اختلافی نیست؛ به ویژه آن كه عبدالله بن اُبی بن سلول، با شرمندگی میخواست مانند گذشته (بعد از جنگ بدر) سخنی بگوید، ولی مسلمانان مانع او شدند و به خاطر اقدامش در ایجاد اختلاف بین یاران پیامبر (صلّی الله علیه وآله) ، او را نكوهش كردند؛ ولی طبرسی از كتاب ابان بن عثمان نقل میكند : «رجع رسولالله (صلّی الله علیه وآله) الی المدینة یوم الجمعة.(7)
برخی رخدادها در حمراءالأسد
1 ـ یكی از حوادث آن، اسارت عمرو بن عبدالله ابوعزة جُمَحی است. او در جنگ بدر، به اسارت نیروهای اسلام درآمد و پیامبر (صلّی الله علیه وآله) به خاطر عائلهمندی وی، بدون گرفتن فدا آزادش كرد. او به پیامبر (صلّی الله علیه وآله) تعهد داد كه با مشركان همكاری نخواهد كرد ولی با وسوسههای صفوان بن امیه، بار دیگر در جنگ احد، مقابل نیروهای اسلام قرار گرفت و در حمراءالأسد توسط عاصم بن ثابت اسیر گردید و نزد پیامبر (صلّی الله علیه وآله) آورده شد. پیامبر دستور داد وی را در همان محل كشتند، چون به تعهدی كه داده بود، عمل نكرد. حضرت فرمود: «لا یلدغ المؤمن من جحر مرتین؛ مؤمن از یك سوراخ دو بار گزیده نمیشود».(8)2 ـ پناه گرفتن معاویة بن مغیرة ابن ابی العاص، پسر عموی عثمان بن عَفّان بن ابی العاص در منزل عثمان؛ او كه با لشكر قریش به احد آمده بود، به عثمان پناهنده شد و عثمان برای او 3 روز از پیامبر (صلّی الله علیه وآله) مهلت گرفت و وسیله سفرش را فراهم كرد تا آن كه از مدینه خارج شد. (9)
پیامبر (صلّی الله علیه وآله) پس از بازگشت
پیامبر (صلّی الله علیه وآله) پس از بازگشت از حمراءالأسد، به دیدار خانواده شهدا و مجروحان احد رفتند.
یكی از مجروحان جنگ احد، نُسیْبَه بنت كعب بود كه پیامبر (صلّی الله علیه وآله) عبدالله بن كعب المازنی را به عیادت وی فرستادند تا از سلامتی وی آگاهی یابند و پس از خبر سلامتی او خوشحال شدند. نسیبه، از ناحیه شانه مجروح شده بود و درمانش یك سال به طول انجامید. تنها خواستهاش این بود كه پیامبر (صلّی الله علیه وآله) در حق وی دعا كند تا در بهشت، همراه آن حضرت باشد. پیامبر (صلّی الله علیه وآله) هم در حق وی دعا كرد و فرمود:« لمقام نسیبة بنت كعب الیوم خیر من فلان و فلان؛ جایگاه نُسَیبه دختر كعب، امروز (در غزوه) درخشندهتر و بهتر است از فلان و فلان. (اشاره به بعضی از اصحاب خود).
سركشی به خانواده سعد بن ربیع، به همراه جمعی از یاران و اصحاب آن حضرت، یكی دیگر از برنامههای پیامبر (صلّی الله علیه وآله) پس از بازگشت از حمراءالأسد بود. در این دیدار با كرامت آن حضرت، همه حاضران از غذایی كه برای تعداد كمی تهیه شده بود، سیر شدند.
در این دیدار كه چند ساعت به طول انجامید، پیامبر (صلّی الله علیه وآله) از فداكاریهای سعد و دفاع او از اسلام و شهادتش در راه خدا سخن گفت و همگی اشك ریختند. در پایان جلسه همسر سعد از این كه برادر سعد بعد از شهادت او اموال وی را تصاحب كرد و همسر و فرزندانش را از اموال سعد محروم ساخت، گلایه كرد. پیامبر (صلّی الله علیه وآله) متأثر شد و ساعتی بعد دستور الهی ـ آیات ارث ـ نازل گردید.(10)
نگاهی به آیات احد و حمراءالأسد
شهد شیرین اطاعت و همراهی یاران پیامبر (صلّی الله علیه وآله) ، بیشتر در آیات مربوط به حمراءالأسد مشاهده میشود تا آیات مربوط به غزوة احد.در آیه 155 آل عمران، دربارة جنگ احد میخوانیم: (إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَلَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ) روزی كه دو گروه [ در اُحد ]با هم رویاروی شدند، كسانی كه از میان شما [ به دشمن ]پشت كردند، در حقیقت جز این نبود كه به سبب پارهای از آنچه [ از گناه ]حاصل كرده بودند، شیطان آنان را بلغزانید. و قطعاً خدا از ایشان درگذشت; زیرا خدا آمرزگار بردبار است.
ولی در آیه 172 آل عمران پیرامون رزمندگان حمراءالأسد میخوانیم: الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ ما أَصابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ) كسانی كه [ در نبرد اُحد ]پس از آنكه زخم برداشته بودند، دعوت خدا و پیامبر [ او ]را اجابت كردند، برای كسانی از آنان كه نیكی و پرهیزگاری كردند پاداشی بزرگ است.
یا در آیة 153 پیرامون احد میخوانیم: (إِذْ تُصْعِدُونَ وَلا تَلْوُونَ عَلی أَحَدٍ وَالرَّسُولُ یَدْعُوكُمْ فِی أُخْراكُمْ فَأَثابَكُمْ غَمًّا بِغَمٍّ لِكَیْلا تَحْزَنُوا عَلی ما فاتَكُمْ وَلا ما أَصابَكُمْ وَاللَّهُ خَبِیرٌ بِما تَعْمَلُونَ) [یاد كنید ] هنگامی را كه در حال گریز [ از كوه ]بالا می رفتید و به هیچ كس توجه نمی كردید; و پیامبر، شما را از پشت سرتان فرا میخواند. پس [ خداوند ] به سزای [ این بی انضباطی ]غمی بر غمتان [ افزود ] تا سرانجام بر آنچه از كف داده اید و برای آنچه به شما رسیده است اندوهگین نشوید، و خداوند از آنچه می كنید آگاه است.
ولی در آیة 173 آل عمران میخوانیم: (الَّذِینَ قالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزادَهُمْ إِیماناً وَقالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِیلُ) همان كسانی كه [ برخی از ]مردم به ایشان گفتند: «مردمان برای [ جنگ با ]شما گرد آمدهاند; پس، از آن بترسید.» و [ لی این سخن ]بر ایمانشان افزود و گفتند: «خدا ما را بس است و نیكو حمایتگری است».
نوشته استاد سید عبد الفتاح نواب
تنظیم شده توسط موسوی - دین و اندیشه تبیان
پاورقی :
(1) بحارالأنوار 20 / 99 / ح 28؛ سفینةالبحار 1 / 770 و 3 / 784؛ مجمعالبیان 1 / 539؛ تفسیر قمی 1 / 125.
(2) اعلام الوری، امینالاسلام الطبرسی / 85؛ بحارالأنوار 20 / 109 / 34.
(3) سیرة ابن هشام 3 / 107؛ مغازی 1 / 336. جنازه عبدالله بن عمرو بن حرام و شوهر خواهرش عمرو بن الجموح و خلاد بن عمرو بن الجموح توسط هند بنت عمرو (خواهر عبدالله) به سوی مدینه حمل میشد؛ از وی سؤال كردند: فما وراك؟ قالت خیراً امّا رسولالله فصالح و كل مصیبة بعده جلّل و اتخذالله من المؤمنین شهداء قالت من هولاء؟ قالت اخی و ابنی خلاد و زوجی عمرو بن الجموح. به امر پیامبر (صلّی الله علیه وآله) جنازه عبدالله بن عمرو و عمرو ابن الجموح در احد داخل یك قبر گذارده شد. مغازی واقدی 1 / 265.
(4) اعلام الوری / 86 .
(5) تفسیر نورالثقلین 1 /410، به نقل از تفسیر علیابن ابراهیم.
(6) مغازی واقدی 1 / 340؛ الكامل 1 / 299.
(7) اعلام الوری / 86؛ بحارالأنوار 20 / 99، مغازی واقدی 1 / 334؛ و( (برخی مدت اقامت پیامبر (صلّی الله علیه وآله) در حمراءالأسد را سه روز میدانند. "ثم انصرف رسولالله المدینة بعد الثالثه"، مجمع البیان 1 / 540؛ سیرة ابن اسحاق 3 / 108.
(8) مغازی واقدی 1 / 309.
(9) مغازی واقدی 1 / 333 و سیرة ابن هشام 3 / 111. واقدی و ابن( (اسحاق نقل میكنند كه وی روز چهارم به دست زید بن حارثه و عمار بن یاسر در نزدیكی مدینه كشته شد. سیرة ابن اسحاق 3 / 110.
(10) مغازی 1 / 329 و مجمع البیان 3 / 24. در احوالات سعد بن ربیع آمده است: پس از آن كه 12 زخم برداشت، نقش زمین شد. كسی به او گفت: میگویند پیامبر (صلّی الله علیه وآله) كشته شده، گفت: خدای او كه زنده است، ما در راه خدا جهاد میكنیم. همچنین وقتی زید بن ثابت مأموریت یافت از او برای پیامبر (صلّی الله علیه وآله) خبری ببرد، سعد در آخرین پیام خود گفت: سلام مرا به پیامبر (صلّی الله علیه وآله) برسان و بگو خداوند به شما بهترین پاداش كه سزاوار پیامبر (صلّی الله علیه وآله) است عطا فرماید و به انصار سلام برسان و بگو اگر پیامبر (صلّی الله علیه وآله) آسیب ببیند و شما زنده باشید، نزد خدا معذور نخواهید بود. سیرة ابن هشام 2 / 95.
