دنیا با طعم و بویی دیگر
حتماً شنیدهاید که میگویند انسان به امید زنده است. این حرف کاملاً درست است، چرا که هرگاه امید آدم به صفر برسد، دیگر انگیزهای برای انجام دادن هیچ کاری ندارد و تبدیل به انسانی مرده میشود. شاید بتوان گفت که داشتن امید و خوش بینی در کارآفرینی از هر چیز مهمتر است. امید و خوشبینی است که به شخص اجازه خلاقیت و به گونهای دیگر دیدن را میدهد. تحقیقات نشان داده است که کارآفرینان موفق همواره افرادی خوشبین و امیدوارند. امید به منزله توانایی طراحی راههایی به سوی هدفهای مطلوب به رغم موانع موجود و داشتن انگیزه برای استفاده از این راههاست. ما انسانها وقتی امید زیادی داریم که هدفی که در پیش داریم برایمان ارزشمند باشد. تحقیقات نشان میدهد که هر چه هدفی که در جستوجوی آن هستیم برایمان ارزش بیشتری داشته باشد امیدوارتر خواهیم بود.
شرط دیگر امیدوار بودن این است که موانعی را که بر سر راه رسیدن به هدفهایمان وجود دارند برطرفشدنی بدانیم. اگر احتمال برطرف شدن موانع را ندهیم، از امید هم خبری نیست و البته، اگر در راه رسیدن به اهداف هم هیچ مانعی وجود نداشته باشد، كلاً امید بیمعناست. به بیان دیگر، امید هنگام وجود موانع و مشکلات است که معنا و جان میگیرد. اما چه میشود که برخی انسانها زمانی که موانع و مشکلات به وجود میآید بسیار امیدوارند و برخی دیگر نه؟ اولین پاسخ این است که برخی افراد وقتی دری بسته میشود، به درهای دیگری که ممکن است باز شود فکر نمیکنند. تفکر آنان به گونهای است که برخورد با موانع را به معنای شکست میدانند و فکر میکنند برای دستیابی به هر هدفی تنها یک راه وجود دارد. اما افراد امیدوار به سایر راههایی که میتوان از طریق آنها به اهدافشان دست یافت امیدوارند. ذهن آنان به گونهای است که در برخورد با موانع به سرعت به سایر گزینهها و راههای ممکن میاندیشند و امید دارند که این راهها برای رسیدن به هدف میتواند مؤثر باشد. به علاوه افراد امیدوار از توانمندیهای خود اطمینان دارند و میدانند که قادرند با وجود موانع، به اهداف خود دست یابند. این افراد خودشان را افرادی میدانند که قادرند فعالانه روی مسائل و عوامل تأثیر بگذارند و در واقع، باور دارند که تلاشهایشان مؤثر است.
افراد امیدوار در برخورد با ناملایمات به وجه مثبت درونیشان تكیه میكنند و مثلاً به خودشان میگویند من از عهدهاش برمیآیم یا تسلیم نمیشوم و به این ترتیب، در برخورد با موانع کمتر دچار هیجانهای منفی میشوند. اما افرادی که امید کمی دارند در برخورد با موانع، ابتدا احساس خشم میکنند، بعد یأس و بعد هم بیاحساسی.
از دیگر ویژگیهای افراد امیدوار میتوان به این موارد اشاره کرد: توان برانگیختن خود، قوت قلب دادن به خود زمانی که در تنگنا قرار میگیرند برخورداری از انعطافپذیری لازم برای یافتن راههای گوناگون به منظور دستیابی به اهداف خود، یا در صورت لزوم و عدم موفقیت، توانایی جابهجایی این اهداف با اهداف دیگر و داشتن این منطق که هر تکلیف دشوار را به بخشهای کوچکتر قابل انجام تقسیم کنند. اما چرا برخی افراد در زندگی امیدوارند و برخی دیگر با بروز کوچکترین مشکل ناامید میشوند؟ پاسخ این پرسش را در بررسی صفت خوشبینی بررسی میکنیم.
تحقیقات نشان داده است که مغز ما طوری طراحی شده که به جای اندیشیدن به طریق واقعبینانه یا منفی به شیوه مثبت میاندیشیم. بیشتر مردم خودشان، دنیا و آینده را به گونهای مثبت میبینند. اما برخی تجارب در طول زندگی و به خصوص در دوران کودکی موجب می شود که برخی از مردم این حالت سرشتی خویش را از دست بدهند. خوشبینی به معنای امید و اطمینان قلبی و پایدار داشتن به این است که در کار و زندگی، همه چیز علیرغم شکستها، زیانها، سختیها و ناکامیها به خوبی پیش خواهد رفت.
افراد خوشبین در رویارویی با دشواریها به پیگیری هدفهای با ارزش خود میپردازند و با شیوههای کنار آمدن مؤثر، خودشان و حالات خودشان را تنظیم میکنند تا بتوانند به اهدافشان دست یابند.
اما افراد بدبین با بروز کوچکترین مشکلی از پا درمیآیند و کار خویش را رها میکنند. خوشبینی سلامت جسمانی بالاتر را به دنبال دارد و موجب تأثیر بیشتر درمانهای پزشکی میشود. افراد خوشبین راحتتر میتوانند از لذتهای آنی بگذرند، چرا که امید دارند از این راه، در آینده به اهداف خود دست خواهند یافت. خوشبینی موفقیت در زندگی اجتماعی را نیز رقم میزند. از روی میزان خوشبینی میتوان موفقیت در مشاغل گوناگون مثل بازاریابی را پیشبینی کرد. در یک تحقیق نشان داده شده که مقدار فروش افراد خوشبین 88 درصد بیش از مقدار فروش افراد بدبین است.افراد خوشبین رویدادها و تجارب منفی را به عوامل بیرونی، گذرا و خاص نسبت میدهند. مثلاً وقتی در پیشبرد مقاصد شرکت تازهتأسیس خود با موانع و شکستهایی روبهرو میشوند، این شکست را به اوضاع اقتصادی جامعه نسبت میدهند، آن را موقتی میدانند و به خودشان میگویند که این شکست تنها در این مورد خاص اتفاق افتاده و در جنبههای دیگر زندگی من مشکلی پیش نیامده است. اما افراد بدبین تجربههای منفی را به عوامل درونی، پایدار و فراگیر نسبت میدهند. مثلاً در همین مورد بالا علت شکست را بیعرضگی خودشان میدانند، این شکست را امری همیشگی میدانند که برطرفنشدنی است و به طور کلی، خود را فردی شکستخورده تلقی میکنند که در همه ابعاد زندگی با شکستهای زیادی مواجه شده است و در آینده نیز اینگونه خواهد بود.
چگونه از بدبینی رها شویم؟
همانطور که گفتیم، میزان خوشبینی یا بدبینی ما را تجارب زندگی و تا حدی ژنتیک تعیین میکند، اما اینگونه نیست که این صفات قابل تغییر نباشند. گفتیم که بدبینی موجب ایجاد عواطف و خلقیات منفی در انسان میشوند؛ از آنجا که همواره عواطف در دسترس انسان قرار دارند، میتوانیم با توجه به آنها به افکار و تبیینهای منفی خویش پی ببریم. خلق منفی نشان میدهد که فکری منفی و بدبینانه در ذهن ما وجود دارد. به محض آنکه متوجه خلق یا فکری منفی در خود شدید سعی کنید یادداشت کنید که در چه موقعیت و در چه زمان و مکانی دچار این حالات شدید. بعد هم افکار و احساسات خود را یادداشت کنید. اگر مدتی این کار را پیوسته انجام دهید، متوجه میشوید که آنچه باعث احساسات منفی در شما میشود و موجب میشود که شما ناامید شوید و دست از ادامه فعالیت بکشید همان افکار منفی است. اگر افکار و احساسات مثبت خود را نیز یادداشت كنید، بهتر میتوانید آنها را مقایسه کنید و به نتیجه برسید.
برای اینكه راحت بتوانید از قید افکار منفی رها شوید یکی از کارهایی که میتوانید انجام دهید آن است که وقتی درگیر افکار بدبینانه شدید، از تکنیک حواسپرتی استفاده کنید، به این شکل که خودتان را به کار و فعالیتی مشغول کنید تا تمام توجهتان به آن فعالیت جلب شود و در نتیجه، افکار منفی خاتمه یابند. بهتر است که خودتان را درگیر فعالیتی جسمی کنید. مهم آن است که به محض مواجهه با این افکار، از این روش استفاده کنید و نگذارید که ادامه پیدا کنند.
چیز دیگری که باید بیاموزید این است که بدانید افکار و تفسیرهای ما از موقعیتها تنها یکی از تفسیرهای ممکن درباره آن موقعیت است، نه عین واقعیت. همیشه این امکان وجود دارد که تفسیر ما از موقعیت نادرست باشد. افکار به خودی خود ارزشی ندارند و میآیند و میروند، مگر آنکه با شواهد و دلایل ثابت شود که فلان فکر درست است. پس بهتر است تا وقتی که شواهد قطعی در مورد فکری بدبینانه در دست ندارید، در درست بودنش تردید كنید. وقتی بتوانید در افکار و تبیینهای خود تردید کنید، دریچههای دیگری به روی شما باز میشود. دریچههایی که میتوانید از خلال آنها به گونهای دیگر به قضایا و ناملایمات نگاه کنید، نگاهی ارزشمندتر و خوشبینانهتر که تا وقتی در افکار خود هیچ تردیدی نداشتید، از افق فکرتان دور بود. به محض آنکه بتوانید خود را از نیروی فکر منفی خویش جدا كنید، خواهید دید که راههای بسیار زیاد دیگری هم وجود دارد که میتوانید قضایا را تبیین کنید.
وقتی با استفاده از روشهای حواسپرتی و تردید توانستید خود را از میدان افکار منفی دور كنید، درباره افکار، تبیینها و باورهای خود چهار پرسش را از خود بپرسید:
1- برای آن تبیین و باور چه شواهدی وجود دارد؟ آیا شواهدی برای نادرستیاش وجود دارد؟
2- آیا برای ناملایمات تبیینهای خوشبینانه جایگزین وجود دارد که بتوانم این ناملایمات را به عوامل بیرونی اختصاصی و موقتی نسبت بدهم؟
3- اگر نتوانم تبیین خوشبینانهای پیدا کنم، آیا پیامد تبیین بدبینانه در بلندمدت فاجعهآمیز خواهد بود یا آنکه فقط دردسری موقتی است؟
4- اگر نتوانم تصمیم بگیرم که شواهد بیشتری برای یک تبیین خوشبینانه یا بدبینانه وجود دارد، برای داشتن روحیه مثبت و دستیابی به اهدافم سودمندترین تبیین کدام است؟ خوشبینانه یا بدبینانه؟
وقتی به اینجا رسیدید، یک خودکار قرمز بردارید و سراغ یادداشتهایتان بروید. سعی کنید خطاهای افکارتان را تصحیح کنید. هر جا به افکاری برخوردید که ناملایمات را به مسائل درونی، کلی و همیشگی نسبت میدهد ببینید میتوانید آنها را به عوامل بیرونی، اختصاصی و موقتی نسبت دهید یا نه. سعی کنید مدتی دنیا را از زاویهای دیگر نگاه کنید و بعد، تصمیم بگیرید که کدام بهتر است.
هدی سادات احمدی
سپیده دانایی
مقالات مرتبط