تبیان، دستیار زندگی
خواست‏ها و آرزوهاى کوچک، در برابر «آرمان‏هاى بزرگ‏»، رنگ‏مى‏بازد و حقیر جلوه مى‏کند. مثل یک برکه آب، که در برابر اقیانوس، چیزى به شمار نمى‏آید، یا یک باغچه کوچک، که در مقابل جنگلى بزرگ، بسیار ناچیز است. انسان‏ها هم از نظر روح و فکر و ایده و آرمان چنین‏اند
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از تنگناى دنیا، تا وسعت آخرت

عرفان ، انسان ، آخرت

خواست‏ها و آرزوهاى کوچک، در برابر «آرمان‏هاى بزرگ‏»، رنگ‏مى‏بازد و حقیر جلوه مى‏کند. مثل یک برکه آب، که در برابر اقیانوس، چیزى به شمار نمى‏آید، یا یک باغچه کوچک، که در مقابل جنگلى بزرگ، بسیار ناچیز است. انسان‏ها هم از نظر روح و فکر و ایده و آرمان چنین‏اند.

اگر بخواهیم مشکلات کوچک، ما را از پاى در نیاورد و اراده‏هایمان را سست نکند، راهى جز طرح «آرمان‏هاى بزرگ‏» نیست. اگر افکار بلند را به‏جوانانمان القا کنیم، به این زودى اسیر اندیشه‏ها و هوس‏هاى حقیرنمى‏شوند.

گرایش به ارزش‏ها هم نسبى است. هر چه ارزش هاى متعالى‏تر، طرح و القا شود، آنچه بى‏ارزش یا کم ارزش است، در نظرها حقیر مى‏آید. کسى که‏فقط پیش پاى خود را بنگرد، از «آینده‏نگرى‏» و «آفاق ابدى‏» محروم‏مى‏شود. کسى هم که تنها به «لذت امروز» بیندیشد، هرگز براى رسیدن به‏لذت و نعمت ابدى تلاش نمى‏کند.

اینکه نهایت دید بعضى‏ها «دنیا»ست و در مقابل، بعضى‏ها هم به‏چشم‏انداز وسیع و بى‏نهایتى همچون «آخرت‏» چشم مى‏دوزند و دنیا باهمه فریبها و جاذبه‏هایش نمى‏تواند براى آنان دام و بند شود، ریشه در همین نگرش دارد. تا انسان چه عینکى به چشم خود زده باشد،نزدیک‏بین یا دوربین! 1

پیامبران مبعوث شده‏اند تا این «وسعت دید» را به انسان‏ها ببخشند و به تعبیر دیگر: آمده‏اند تا مردم را از «تنگناى دنیا» به «وسعت آخرت‏»بکشانند و به چشم‏هاى نزدیک‏بین، دید و بینشى عطا کنند که افق هاى‏دورتر را، پس از مرگ را، آخرت را، بهشت و دوزخ را هم بتواند ببیند.براى آنکه حقیر و اسیر نشویم، باید «آرمان بزرگ‏» و «همت والا»داشته باشیم.

اندیشیدن به «سود» و محاسبه «منافع‏»، نشانه خردمندى است، امااگر سود کم با سود زیاد رقابت کند و منافع محدود و گذرا با منافع نامحدود و بى‏پایان در تعارض قرار گیرد، خردمندى در اینجاست که خود را نشان‏مى‏دهد.

آنکه «منفعت فعلى و اندک‏» را بر «منافع بى‏شمار در آینده‏» ترجیح‏دهد، خردمند نیست. و آنکه «لذت و راحت ابدى‏» را بر «لذت‏گذران‏کنونى‏» برترى دهد، عاقل‏تر است.

کار دنیا و آخرت نیز از همین مقوله است. داشتن یک زندگى ارزشى و تقوایى، هر چند سخت و محدود کننده است و اغلب با تمایلات نفسانى ما ناسازگار است، ولى اگر این شیوه، که با «مهار نفس‏» و کنترل تمنیات و تمایلات همراه است، «اجر بى‏پایان‏» و «نعمت ابدى‏» و «رضاى الهى‏» رادر پى داشته باشد، مى‏ارزد و معامله‏اى پرسود است.

از آن طرف، اگر کامجویى‏هاى حرام، بهره‏مندى‏هاى ناروا، درآمدهاى‏ نامشروع، زندگى گناه آلود و پرداختن به عیش و لذت نفسانى، حتى در همه عمر - که بالاخره محدود است و «خط پایان‏» دارد - رنج ابدى و عذاب‏ جاودانگى آخرت را در پى داشته باشد، آیا مى‏ارزد؟

«عاقل آن است که اندیشه کند پایان را».

اگر بخواهیم مشکلات کوچک، ما را از پاى در نیاورد و اراده‏هایمان را سست نکند، راهى جز طرح «آرمان‏هاى بزرگ‏» نیست. اگر افکار بلند را به‏جوانانمان القا کنیم، به این زودى اسیر اندیشه‏ها و هوس‏هاى حقیرنمى‏شوند.

از این جهات، «دنیا» و «آخرت‏» اصلا قابل مقایسه نیستند. کودکانه‏است اگر انسان براى «خوشى موقت دنیا»، «عذاب ابدى آخرت‏» را براى‏خود فراهم کند.

ولى... همه کودک راهیم و کودکانه کار مى‏کنیم، اگر به سرانجام گناه ‏نیندیشیم و به خاطر خواسته «خود»، «خدا» را از خویش ناراضى کنیم. «رضایت‏حق‏»، برترین گوهرى است که مى‏توان به دست آورد. گاهى براى کسب «رضاى او» باید به نفس خویش «نه‏» بگوییم و این یک مبارزه دشوار است، «جهاد اکبر» است. ولى به خاطر آثار و پیامدهایش مى‏ارزد، آرى، رسیدن به «رضاى الهى‏»!... تبدیل «دنیا» به «آخرت‏» آخرت، میوه درختى است که در دنیا مى‏کارى. تلخى دوزخ، یا شیرینى بهشت، هر دو رهاورد «نیت‏» و «کار» تو در این‏جهان است. دوستان آخرتت هم در همین دنیا برگزیده مى‏شوند.

اینجا با هر کس و هر گروه که پرواز کرده باشى، آنجا هم با همان‏ها محشور مى‏شوى. پس «دوست گزینى‏» در دنیا، ثمره آن دنیایى هم دارد.آخرتت را هم در همین دنیا و با همین دنیا باید بسازى. مهندس و کارگرش‏خودت هستى. فکر، اراده، تصمیم، عمل و... ابزار دنیوى تو براى ساختن‏«آتیه‏»اى است که تو سازنده آنى! نسبت این جهان به سراى جاودان آخرت، همچون رحم مادر نسبت‏ به‏عرصه پهناور گیتى است. اینجا، دوره «مقدماتى‏» را طى مى‏کنیم، تا به آن مرحله «نهایى‏» راه ‏پیدا کنیم.

تو اگر بخواهى، مى‏توانى حتى «دنیا» را تبدیل به «آخرت‏» کنى و «مادیات‏» را به «معنویات‏» مبدل سازى. فقط باید «جهت‏» و «نیت‏»درست ‏باشد. به فرموده مراد و پیرمان، حضرت امام‏قدس سره:

«اگر انسان ساخته شود، همه چیز به صورت «معنویت‏» در مى‏آید...».

این، براى کسانى فراهم است که به «لقاءالله‏» امید و ایمان و باور داشته‏باشند و دنیا را ابزار ساختن آخرت سازند. و الا... آن کس که با قیچى ‏ماده‏گرایى و دنیااندیشى، ارتباط دنیا و آخرت را قطع مى‏کند و نسبت ‏به‏ معاد و ابدیت آن جهان و «جنت و نار» و «بهشت و دوزخ‏» بى‏اعتقاد و بى‏ اعتناست، در کپسول سیاه و عفن «دنیا» مى‏ماند و مى‏گندد.

تو اگر بخواهى، مى‏توانى حتى «دنیا» را تبدیل به «آخرت‏» کنى و «مادیات‏» را به «معنویات‏» مبدل سازى. فقط باید «جهت‏» و «نیت‏»درست ‏باشد

اقبال لاهورى مى‏گوید:

«مذهب زنده دلان، خواب پریشانى نیست، از همین خاک، جهان دگرى ساختن است!».

آخرت

باید محدوده دنیا را به نامحدودى آخرت، پیوند زد و از این ظلمتکده،نقبى به «روز» زد، تا زندگى سرشار از فوز و فلاح گردد.

براى ربط دنیا و آخرت، در پى کدام «حلقه‏» باید بود و به کدام «رشته‏»باید چنگ زد؟...

خانه آخرت در همین دنیا ساخته مى‏شود. معمار آن نیز خودمانیم و مصالح آن نیز عمل‏هاى ماست. «طاعت‏» و «عصیان‏»، سرنوشت ما را در آخرت رقم مى‏زند و جایگاه ما را در بهشت‏ یا دوزخ تعیین مى‏کند.

گاهى از عوامل «پیدا»، بیشتر از عوامل «پنهان‏» حساب مى‏بریم. وهمین، مایه بسیارى از خطاها و لغزش‏ها مى‏شود.

اگر در محفلى که گرم صحبتى، ضبط صوتى جلوى تو بگذارند تا حرفهایت را ضبط کنند، یا دوربین عکاسى و فیلمبردارى را مشاهده کنى‏که از چهره و رفتارت عکس و فیلم مى‏گیرد، فورى سخن خود را، یا قیافه وحرکاتت را کنترل و جمع و جور مى‏کنى، چرا که از ضبط شدن حرفى ناروا یاحالتى ناشایست، بیمناکى. این، همان حساب بردن از حسابگر ظاهر و چشم آشکار است.

اما چشم بصیر و بیناى آنکه خلوت‏ها را هم مى‏بیند، و گوش شنواى آن‏ خداى سمیعى که «نجوا»ها را هم مى‏شنود و علم بى ‏انتهاى آفریدگارى که ‏حتى از «سر درون‏» و «نیت قلبى‏» هم خبر دارد و «نامه نانوشته‏» را هم‏مى‏خواند، چه مى‏شود و چرا به محاسبه نمى‏آید؟

عقیده به «مبدأ» و «معاد» و باورداشتن خداى «سمیع و بصیر»، که‏ سرلوحه دعوت همه انبیاست، مهمترین نقش تربیتى و سازندگى را دارد.خانه دنیا که در آن به طور موقت، عمر مى‏گذرانیم، نه بى‏صاحب است، نه‏بى‏حساب و کتاب، و نه بى‏ناظر و مراقب! خداوند، صاحبخانه است، ما نیز، مسافرى که رو به «آخرت‏» نهاده‏ایم.

شاید در قیامت، سخت‏ترین حالت، لحظه‏اى باشد که «نامه عمل‏» و پرونده کارى را به دست انسان بدهند و ببیند که سراسر سیاه، گناه، خطا،هوس، عصیان، خودکامگى، غفلت، ستم، تضییع حقوق دیگران، قصور درانجام تکلیف، دروغ و بهتان است.

مگر مى‏توان به آخرت و محاسبه آن روز بزرگ و بهشت و دوزخ معتقد بود، و باز هم غافل و بى‏خیال، زندگى را «بازیچه‏» پنداشت و با «سرنوشت ‏ابدى‏» خود بازى کرد؟!

این ترس و وحشت، براى گرفتارانى است که پایشان در «باتلاق‏فساد» فرو مانده و دامن جان و روحشان به گل و لاى معصیت آلوده است. و گرنه... «آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟». خوشا آنان که آخرتشان بهتر از دنیایشان است، و... باطنشان بهتر از ظاهرشان و عملشان بهتر از حرفشان!

منبع : گامی در مسیر ، جواد محدثی

رهنما_گروه دین و اندیشه تبیان


1) فرموده امام على‏علیه السلام چنین است: «انما الدنیا منتهى بصر الاعمى، لایبصر مماوراءها شیئا و البصیر ینفذها بصره و یعلم ان الدار وراءها...» (نهج‏البلاغه،صبحى صالح، خطبه 133).

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.