تبیان، دستیار زندگی
امروز بیش از گذشته به کار تحقیقی و پژوهشی درباره جنگ تحمیلی نیاز داریم. اخیراً قسمتی از خاطرات فرماندهی را مطالعه کردم، دیدم اصلاً چیزی که در بخشی از آن نوشته شده صحیح نیست، ایشان چنین کاری انجام نداده است! البته
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خاطره ‌نویسی برای 8سال حماسه

انسانی که در گذشته زندگی می‌کند بدون اینکه بخواهد بازنشسته شده است، برای همین من بسیاری از خاطرات خود را دیلیت کردم چرا که اعتقاد ندارم از خاطرات گذشته بگویم برای اینکه امروز هویت پیدا کنم. امروز تب تحریف دفاع مقدس در جامعه دیده‌ می‌شود و باید مراقب روایات جدید از وقایع قدیم باشیم، باید خطر روایتگران جنگ ‌نادیده را جدی بگیریم، تریبون‌ها را به دست اهلش بسپاریم و نه آنها که تنها عکسی را به یادگار از حدود2900روز «دفاع» با خود یدک می‌کشند و یا اصلاً در آن روزگار نبوده‌اند و امروز راوی روزهای جنگ و حماسه شده‌اند.

رزمندگان

در همین فضاست که باید گفت سست‌ ترین شکل برخورد با جنگ، بسنده کردن به «خاطره گویی» است، کما اینکه ضعیف ترین شکل انتقال مفاهیم در جامعه ما سخنرانی یک طرفه است، ضعیف‌ ترین شکل برخورد با جنگ هم «خاطره‌گویی» است. گاهی خاطره‌گویی کل جنگ را تعریف نمی‌کند و بیشتر بر مدار احساس و عاطفه است نه بر اساس منطق؛ و برای همین هم تضعیف کننده منطق جنگ است در حالی که جنگ ما و دفاع مقدس 8ساله ما، «منطق» داشت.

این «میدان مینی» که برای دفاع مقدس ترتیب‌داده‌اند، به مراتب خطرناک‌ تر از میدان مین اصلی در روزهای جنگ است، خاطره‌نویسی نه می‌تواند مبدأ و مقصد جنگ را بیان کند و نه آنقدر سندیت دارد که بخشی از آن همه حماسه و ایثار را به تصویر بکشد، تنها متکی به ذهن نویسنده و گوینده‌ای است که شاید خیلی نکته‌ها را در گذر ایام، از خاطر برده باشد.

امروز بیش از گذشته به کار تحقیقی و پژوهشی درباره جنگ تحمیلی نیاز داریم. اخیراً قسمتی از خاطرات فرماندهی را مطالعه کردم، دیدم اصلاً چیزی که در بخشی از آن نوشته شده صحیح نیست، ایشان چنین کاری انجام نداده است! البته در آن جغرافیا حضور داشته اما اینکه بنیان گذار پدیده‌ای باشد، صحیح نیست.

این یک واقعیت است که ما امروز روایات متعددی از جنگ داریم و تشخیص اینکه کدام روایت درست است، کار دشواری شده است. چرا که امروز در جامعه راویانی از جنگ داریم که خود در جنگ نبودند؛ راویان جنگ‌ نادیده! راویان جنگ ‌نادیده‌ای که برای کسانی روایت می‌کنند که آنها هم جنگ را ندیدند به واسطه سنی که دارند.

البته باید گفت بنیاد تبلیغاتی ما بنیاد ناقصی است و بیشتر به دنبال «اسوه‌ سازی» است و من اصولا اعتقاد دارم برای اسوه‌ سازی باید عناصر پایین جامعه را ترجمه کرد. عناصری که در جامعه ما‌به ‌ازای بیشتر و ملموس‌ تری دارند. متأسفانه تصویری که از آدم های بزرگ می‌سازیم، اولاً دارای غلو و کمی ناراستی است و ثانیاً در ابعاد شخصی و رفتار دینی و خانوادگی و شجاعت و...فردی می‌سازیم که این فرد در همه این ابعاد نمره 20 می‌گیرد! البته شاید نسبت به قائدین زمان خویش همین گونه باشد نه در خلا.

من با هر روایتی که به دنبال پدیدار سازی اسب سفید و شمشیر امام زمان(عج) در خاکریزهای جنگ با عراق باشد و رزمندگان را ملائکة ‌اللهی تصویر کند، به شدت مخالفم. ضرورتی برای اثبات امدادهای غیبی در زمان جنگ برای ترجمان بعضی از خواب‌ها وجود ندارد. بزرگترین امدادهای غیبی زمان جنگ این بود که امام خمینی(ره) از ما و آنهایی که می‌توانستند سربازان فرهنگی شاه بشوند، آدم‌هایی ساخت که از سر کوچه به درون مسجد، از دل مساجد ـ به شکل تجمعی ـ به خیابان‌ها و از قلب تظاهرات به پشت خاکریز‌های جبهه‌ها آمدند و شهید شدند و یا آن حماسه‌ها را آفریدند؛ این «امداد غیبی» است؛ تغییر روحیه‌ها.

امروز بیش از هر زمان به ادبیات دفاع مقدس متکی به تحقیق و پژوهش دقیق نیازمندیم و نه تولید انبوه خاطراتی که سطح ماندگاری و تأثیرگذاری‌شان چیزی نیست که نسل جوان به آن احتیاج دارد. از همین رو باید مراقب این «میدان مین» بود؛ مهیب ‌تر اینکه با نگاه امروز به شکلی جناحی به وضع دیروز جنگ نظر افکنده شود و با تحریف نقش‌ ها و تغییر آنها، «خاطره» در خدمت این اهداف به کار گرفته شود.

علی شمخانی - رییس مرکز تحقیقات راهبردی

تنظیم : فرهنگ پایداری تبیان