تبیان، دستیار زندگی
تجدید خاطرات گذشته و لذت بردن انتزاعی از نوستالژی آن یك رفتار فطری در آدمی است كه اینك به مدد فناوری و دنیای پررمز و راز تصویر، صورتی عینی به خود گرفته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

از دیدن مرادبیگ خسته نمی شویم

روزی روزگاری

 تجدید خاطرات گذشته و لذت بردن انتزاعی از نوستالژی آن یك رفتار فطری در آدمی است كه اینك به مدد فناوری و دنیای پررمز و راز تصویر، صورتی عینی به خود گرفته است.

شاید یك زمانی آلبوم‌های عكس، این كاركرد را برای انسان داشته‌اند، اما آنها تنها لحظاتی از گذشته را در حالتی ایستا ثبت می‌كردند، اما دوربین فیلمبرداری همان لحظات را با پویانمایی خود زنده می‌كند و گذشته را در زمان حال بازتولید می‌نماید. بازبخش برخی فیلم و سریال‌ها در عالم هنر نیز مصداق بارزی از همین میل فطری آدمی به تداعی خاطرات گذشته و شیرینی لذت‌بخش آن است.

این سریال‌ها فارغ از ارزش‌های دراماتیك و هنریشان به دلیل آمیختگی با بخشی از خاطرات تماشاگر در گذشته و امكان بازتولید ذهنی و احساسی آن از طریق تصویر این قابلیت را دارد كه آدمی را به گذشته ببرد و با لذت خاطرات آن همراه كند.

اكنون چند سالی است كه هر از‌گاهی برخی از سریال‌های ماندگار تلویزیون بار دیگر از شبكه‌های تلویزیونی پخش می‌شوند و برخی از آنها مثل سریال «روزی روزگاری» كه این روزها در حال پخش مجدد است به دلیل محبوبیت و خاطرات خوشی كه نزد مخاطبان دارد با استقبال از سوی آنها مواجه می‌شود.

روزی روزگاری اگرچه فضای امروزی نداشت، اما ساختار و زبان و لحن و بیان سریال‌های متداول تاریخی را هم نداشت.
روزی روزگاری

اینجا دیگر بیننده گله نمی‌كند كه چرا تلویزیون سریال‌های تكراری پخش می‌كند. این تكرار دیگر معنای ملالت ندارد و اتفاقا با حلاوت همراه است. روزی روزگاری، هم از لحاظ نوع قصه و جنس روایت، هم از حیث بازیگری و نوع كاراكترهایش برای مخاطب ایرانی جذاب و خاطره‌انگیز است. این جذابیت حتی تا ایجاد حس نوستالژیك از شنیدن موسیقی تیتراژ آن نیز حاصل می‌شود. مرادبیگ نه فقط به خاطر بازی زیبای خسرو شكیبایی یا فقدان او در جهان مادی، كه از حیث شخصیت‌پردازی و نوع پرسوناژ نیز جذاب و تماشایی است.

از جمله عوامل موفقیت روزی روزگاری می‌توان به هویت بومی و ایرانی آن اشاره كرده كه سویه قومی قصه در آن پررنگ و برجسته است. در میان سریال‌های روتین اجتماعی ـ خانوادگی و مجموعه‌های تاریخی كه قالب اصلی سریال‌های تلویزیونی را شامل می‌شد روزی روزگاری اگرچه فضای امروزی نداشت، اما ساختار و زبان و لحن و بیان سریال‌های متداول تاریخی را هم نداشت.

روزی روزگاری درباره زمان گذشته بود، اما ماهیت ایرانی و فرهنگی آن موقعیتی باورپذیر و هم‌سنخ با مخاطب امروزی را فراهم می‌كرد و تصویر جذابی از مناسبات انسانی و اخلاقی در درون بافت فرهنگ بومی و خودی به تصویر می‌كشید و این رمز بزرگ موفقیت این سریال بود. شاید به همین دلیل است كه بازبخش آن نیز چندان موجب كهنگی آن نمی‌شود و مخاطبان امروز همچنان با آن ارتباط همدلانه برقرار می‌كنند.

روزی روزگاری

روزی روزگاری، قصه راهزنی به نام مرادبیگ است كه بتدریج بر اثر تربیت یك زن (ژاله علو) به مردی صالح و سر به راه بدل می‌شود. مراد بیگ، ضد‌قهرمانی است كه در حد و اندازه یك قهرمان نزد مخاطب محبوب بود و این علاوه بر شخصیت منعطف و ضمیر پاكی كه در نهادش بود به جنس بازی شكیبایی هم برمی‌گشت كه شمایلی متفاوت از بازی‌های هامون گونه‌اش در سینما بود.

نوع لهجه و گویش شخصیت‌های قصه در كنار قصه‌های ساده و روانی كه از كهن الگوهای ادبیات ما برمی‌آمد در كنار موسیقی دلنشین كار تماشای این مجموعه رادلنشین‌تر می‌كرد كه اگر بخواهیم موقعیت آن را با سریال‌های تلویزیونی مقایسه كنیم می‌توان آن را با «سلطان و شبان» بسنجیم كه فضای كار در آن شباهت‌های زیادی با هم دارند. ضمن این‌كه نباید از لحن طنازانه اثر و طنز ملاحت‌واری كه در قصه آن وجود داشت، غافل بود آن هم در سریالی كه به ژانر تاریخی نزدیك‌تر است.

هر سریال به عنوان یك متن هنری در نسبت با زمان پخشش باید سنجیده شود و چه‌بسا بازپخش یك سریال موفق به تكرار موفقیت آن نینجامد و حتی خاطره شیرین قبلی را هم از بین ببرد. روزی روزگاری واجد یك ساختار دراماتیك بود و قصه داشت.

روزی روزگاری

همین وجوه داستانگون آن كه البته به دلیل آمیختگی با پند و اندرزهای اخلاقی، صورتی حكایت گونه به خود می‌گرفت یكی دیگر از عناصر جذاب این مجموعه بود كه با روحیه و ذائقه مخاطب ایرانی كه به شنیدن قصه علاقه‌مند است همخوانی روان‌شناسانه داشت. قصه خیلی ساده و روان روایت می‌شد و پیچیدگی خاصی نداشت.

به همین دلیل، پند و اندرزهایی كه در آن نهفته بود و به زبان و كلام می‌آمد چندان دافعه‌برانگیز نبود و به دل می‌نشست. به همین دلیل، تحول اخلاقی و رفتاری قهرمان داستان یعنی مرادبیگ هم خیلی باورپذیر و منطقی به نظر می‌رسید و توی ذوق مخاطب نمی‌زد. امرالله احمدجو، كارگردان این مجموعه بدرستی توانسته بود از ظرفیت نمایشی ادبیات فلكلوریك و كهن ایرانی در خلق یك داستان بصری در مدیوم تلویزیون استفاده كند كه هم به قواعد این تكنیك وفادار بماند، هم بی‌تناسب با دنیای ادبیات و الگوهای كهن قصه‌گویی نباشد.

اساسا نه پخش مجدد سریال روزی روزگاری كه خود سریال و حال و هوای آن تداعی‌كننده خاطرات ازلی و نوستالژیك ایرانی است.

تماشاگر ایرانی همواره از تداعی این خاطرات لذت می‌برد و با تصور و تصویر دیروز این سرزمین احساس آرامش می‌كند.

نوشته : سید رضا صائمی

تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی