تبیان، دستیار زندگی
امه سازنده آن " « روزی ناصرالدین شاه به دوستعلی خان معیر الممالک ( نظام الدوله) گفت: کاخی بلند می خواهم که از بالای آن دورنمای شهر و مناظر اطراف تهران نمایان باشد. معیر الممالک بی درنگ دست به کار شده ،  پی ریزی « ش...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

" تاریخچه شمس العماره و زندگینامه سازنده آن "

« روزی ناصرالدین شاه به دوستعلی خان معیر الممالک ( نظام الدوله) گفت: کاخی بلند می خواهم که از بالای آن دورنمای شهر و مناظر اطراف تهران نمایان باشد. معیر الممالک بی درنگ دست به کار شده ،  پی ریزی « شمس العماره» و« تکیه دولت» را در کنارآن توسط  معماران زبردست ایرانی آغاز کرد. حاج میرزا حسین خان سپهسالار که با معیرالممالک دشمنی داشت ، نهانی چند تن را گماشته بود ، مخارج بنای مزبور را دقیقاً تهیه کنند تا درپایان  کار آن را برای مقابله با صورت حساب های معیرالممالک به دست شاه برساند و از این طریق ضربتی کاری به رقیب دیرین خود بزند. بنای شمس العماره  دو ساله به پایان رسید و مخارج آن کلاً با اثاثیه ، فرش و... به چهل هزار تومان بالغ شد . در سال 1284 به مناسبت اتمام این بنای عظیم ، روزی را جشن گرفتند و شاه در مراسم افتتاح آن  حضور یافت.

حاج میرزا حسین خان سپهسالار نیز در مراسم افتتاح در رکاب شاه حاضرشد . شعرا با مدیحه های آبدار به شاه تهنیت گفتند و شاه پس از بازدید از قسمت های مختلف این بنای عظیم و تحسین  بسیارروبه معیرالممالک کرده ، گفت: « به راستی که بنایی عالی ومجلل است ولی باید برای دولت گران تمام شده باشد. » معیر گفت: « شاید برای من گران تمام شده باشد ولی این بنا را باهرچه درآن هست تقدیم حضور همایونی می کنم ، آنگاه طوماری را که مخارج بنا در آن نوشته شده بود به دست شاه داد. شاه از ملاحظه این احوال تغییر قیافه داده ، نگاهی به سپهسالار و حاضران انداخت و به قصر خود بازگشت . بدین ترتیب نقشه دشمنان معیرالممالک نقش برآب شد.»

اعتماد السلطنه ده سال پس از افتتاح این بنا ، در وصف شمس العماره در« روزنامه ایران» که یک روزنامه دولتی بود می نویسد:«...دیگر کوچه و خیابان شمس العماره است که بهترین بناها و بهترین کوچه های تهران می باشد . این کوچه یک دروازه از آخر باغ و عمارت بادگیر و شمس العماره دارد که شاه اغلب از این در سوار شده به تفرج می روند . طول این کوچه هزار و پانصد ذرع می شود و عرضش 20 الی 30 ذرع است . طرفین کوچه درخت های میوه دار، چنار وغیره کاشته اند ،  وسط کوچه محل عبور کالسکه و سوار ، و جنبین(دوطرف ) محل عبور پیاده است . چراغ های چودنی (چدنی) در طرفین نصب است که همه شب روشن می باشد و صبح و عصر محل گردشگاه عامه است ، از هر طبقه مردم درآنجا الی سه ساعت از شب رفته مشغول گردش هستند. طرف راست کوچه ، دکاکین و خانه های مردم و طرف چپ دیوار « قلعه ارگ» است  و در آخر منتهی  می شود به سردر و درب مدرسه مبارکه دارالفنون ، تحتانی این عمارت دواخانه یی است مشتمل بر هر قسم و هر جور دواهای ایرانی و فرنگی و دواسازیهای معتبر در اینجا حاضر هستند. مرتبه فوقانی آن لابراتوار وعکاسخانه عامه(عکاسخانه عمومی ) است که هر کس بخواهد عکس خود را بیندازد می رود آنجا وعکاسان ایرانی در کمال مهارت مشغول کار می شوند . همه روزه جمعیتی از عموم مردم برای تحصیل دواها ، ادویه جات و انداختن عکس به این مکان می آیند و انتهای  این کوچه  می رسد به دروازه بسیار عالی و ممتازی که بنایی است بسیار بسیار خوب و همه از کاشی های بسیار ممتاز ساخته شده که  منتهی می شود به میدان توپخانه جدید . »

روزنامه شرف ( شماره 68 سال 1306) 22 سال پس از اتمام این بنای با عظمت در گزارشی می نویسد: « عمارت مبارکه رفیع البنای شمس العماره... مستغنی از ذکر و وصف است . خیابان مُشجَّر طولانی با صفایی ، در پای این عمارت واقع  ، و موسوم به خیابان ناصری است که از جنوب به شمال ممتد می شود و به امر دولت روز افزون احداث و بنا شده و اکنون از خیابان های ممتاز و بلکه تفرجگاههای عمومی شهر دارالخلافه است . دری که در پای شمس العماره واقع و از باغ و عمارت خاصه سلطنتی مفتوح به این خیابان است ، اگر چه سابقاً از ابواب معتبره عالیه عمارت سلطنتی شمرده می شد ولی سردری که در خورجلوس شاهانه باشد نداشت . سه چهار سال قبل بر حسب اراده و اشاره اعلیحضرت و اهتمام و توجه مخصوص امین السلطان وزیر اعظم ، سردری بسیار عالی و تالاری مزین به لطایف آینه کاری و ظرایف مقرنس و گچبری رو به مشرق بنا کردند ، که همه روزه هنگام طلوع آفتاب تالار مزبور چنان مشعشع و درخشان می شود که دیده بیننده را خیره می سازد و همه وقت به انواع مبل و اسباب گرانبها ، آراسته و مرتب است و نیز حسب الامرهمایون ، میدان بسیار وسیعی در جلواین سردر بنا کردند که اطراف آن حجرات ( حجره های) بسیار خوب برای ارباب حرف ( حرفه ها ) و صنایع مستظرفه ( هنرهای زیبا) وجود دارد  و وسط میدان حوض بزرگی دارد که همه وقت به قدر یک « سنگ» ،  بلکه یک سنگ و نیم آب از فواره آن می جهد . نظر به حسن منظر و شایستگی موقع و فضای این میدان و خیابان چراغان ، آتشبازی و جشنهای اعیاد ، چندی است که دراین میدان مهیا و بر پا می شود.»

" وقایع شمس العماره و شایعات پیرامون آن "

در تهران قدیم در مورد شمس العماره شایعاتی وجود داشت که هنوز هم پس از گذشت یک قرن ، سینه به سینه نقل می شود . جعفر شهری در این مورد می نویسد:

« کلاه فرنگی ( سقف اتاقکی که ساعت در آن جاساز شده است) ، ساعت شمس العماره که همیشه بیرقی( پرچمی) بر فراز آن  می جنبید ، دارای عجایبی بود که تهرانی ها ، از آن حرف می زدند ، یکی این که ؛ در زوال حکومت محمد علی شاه ، روزی کلاغ ها بر بیرق حمله ور می شوند و با منقارشان آن را ریزریزمی کنند . دو روز بعد محمد علی شاه می گریزد و سلطنت تغییر می کند . دوم ؛ ساعت بزرگ دو طرفه یی بربالای شمس العماره نصب شده بود که درباره صدای زنگ این ساعت می گفتند اول صدایی داشت که افراد در چهار فرسخی (24 کیلومتر) آن ، صدایش را به وضوح می شنیدند  . بر اثر شکایت مکرر اهالی ، باغد صدای ساعت را کم می کند ، اگر چه این موضوع در حد اغراق و مبالغه به نظر می رسید ، اما آنچه مقرون به حقیقت بود این است که صدای ساعت تا اقصی نقاط شهر می رسید .

ساعت سازاین ساعت ، ( که سالهاست از کار افتاده ) میرزا علی اکبر خان بود که آن را کوک و تعمیر می کرد.

سوم ؛ دو جغد نر و ماده بودند که در محفظه این ساعت لانه داشتند و شایع بود که هر بار ظاهر شوند ، سلطنت تغییر می کند. می گفتند در موقع کشته شدن ناصرالدین شاه ، سه روز از لانه بیرون آمده بودند که  روز سوم شاه تیر می خورد . آنچه این شایعه یا حقیقت را بر سر زبان ها انداخت ،  بیرون آمدن و ظاهر شدن این دو جغد در شهریورماه 1320 بود . جغدها که بیرون آمدند مردم می گفتند خدا عاقبت پیداشدن جغدها را به خیر کند ، که متفقین به ایران حمله کردند ، قحطی ، کشتار و نا امنی همه جا را گرفت و شد آنچه قلم از بیانش عاجز است.