مهران دوستی و رادیو جبهه
به جرأت میتوان گفت كه هیچ مقطعی از انقلاب مانند دوران دفاع مقدس، برای رادیو افتخارآمیز نبوده است. در این دوران نقش گویندگان رادیو، نقشی حیاتی بود. صدای مهران دوستی در القای روحیه مبارزه و جنگندگی در زمان جنگ نقش بسیار بارزی در رادیو داشته است.
مهران دوستی میگوید: تحصیلاتم را در آمریكا در رشته مهندسی تصفیه آب گذراندم. جزو دانشجویان اخراجی جیمی كارتر هستم كه در سال 59 بعد از گروگانگیری در سفارت آمریكا از آمریكا اخراج شدم. وقتی به ایران آمدم دكتر علی انصاری یكی از معلمانم را دیدم كه آن زمان استاندار استان گیلان بود. گفت شما چه كار میكنید؟ گفتم من جزو دانشجویان اخراجی هستم. مرا به صداوسیمای رشت معرفی كرد. باقری، مدیر مركز رشت هم تازه از آمریكا تشریف آورده بود. باقری به من گفت شما چی بلدین؟ گفتم فقط میتوانم متن ترجمه كنم، نه گزارشگری بلدم و نه گویندگی. او گفت: شما باید مدیر تولید بشوید. گفتم یعنی چه؟ گفت یعنی چیزهایی كه پخش میشود باید امضا كنی، نوشتهها را بخوانی، گوینده ها را تعیین كنی. من شدم مدیر تولید رادیو مركز رشت.
وی افزود: بعدها كار گویندگی را به طور اتفاقی شروع كردم. در یكی از برنامههای صبحگاهی به دلیل عدم حضور گوینده مجبور شدم كه كار گوینده را انجام دهم و از آن زمان تا به حال گویندگی برنامهها را به عهده دارم.
دوستی اظهار كرد: در زمان فتح خرمشهر، مردم رشت مثل همه جای ایران به خیابانها ریختند. ما رفتیم به مقر سپاه گیلان و آنجا به صورت زنده مارش زدیم و اعلام پیروزی كردیم. بعد كه بنده به تهران آمدم از همان ابتدا گوینده برنامههای جنگ بودم. من به همراه محمود كریمی در تنها شبكه رادیویی آن زمان، اطلاعیهها و اخبار جنگ را میخواندیم. وقتی هم كه رادیو جبهه كارش را شروع كرد، از ابتدا افتخار همكاری با این رادیو را پیدا كردم.
وی میگوید: به نظر من كسی كه گوینده یك اطلاعیه جنگی است به مراتب با كسی كه گوینده یك برنامه شاد و مفرح است فرق دارد. گوینده جنگ باید حس كند كه او گوینده كسانی است كه به جنگ میروند و میجنگند و باید صدای آنها باشد و تن صدای خود را در عین رسا بودن با ایجاد یك فضای حماسی به مخاطب و شنونده القا كند.
دوستی در مورد نحوه خبرگیری از جنگ نیز گفت: از طریق یك ستاد تبلیغاتی كه زورق و ابطحی عضو آن بودند با ستاد تبلیغات جنگ در ارتباط بودیم. خبرها از ستاد مشترك به آنجا میرسید و ما از طریق تلكس دریافت میكردیم و به محض دریافت اخبار آنها را به صورت اطلاعیه و متنهای حماسی برای مردم میخواندیم. دوران جنگ دورانی پرافتخار برای صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران بود. ما هر ارزشی كه در جامعه داریم از جنگ داریم و مدیون آن زمان هستیم. در حقیقت ما همگام و همدوش با رزمندگانی كه به سوی دشمن حمله میكردند پیش میرفتیم. به نظر من هنوز ارزشهای آن دوران شناخته نشده بود. با تمام وجودمان درك میكردیم كه این بچهها با چه شور و اشتیاقی از جان مایه میگذاشتند و همین باعث میشد كه 24 ساعته در رادیو حضور داشته باشیم و پشت جبهه را حفظ كنیم.
وی یادآور شد: یكی از اركان اصلی جنگ مسأله تبلیغات بود كه میتوانست در روحیهدهی و شكلدهی افكار و مردم موثر باشد. اگر رادیو اخبار جنگ را به درستی به مردم منتقل نمیكرد قطعا تضعیف روحیه هم برای آنها و هم برای رزمندگان جنگ به وجود میآمد. وقتی خبرها را به موقع به مردم میرساندیم باعث میشد كه مردم احساس مسوولیت بیشتری پیدا كنند و به امر كمكرسانی و اعزام نیروها سرعت ببخشند.
روزی مادری از كرمان با ما تماس گرفت و گفت شما از رزمندگان صحبت میكنید، لطفا مرا كمك كنید. پسرم چند ماهی است كه عقد كرده و به دلیل علاقه به جبهه مراسم عروسی خود را معلق گذاشته، لطف كنید و از او بخواهید كه به خانه برگردد. ما برای كمك و خوشحالی دل آن مادر، اسم رزمنده را در برنامه گفتیم و خوشبختانه بعد از سه روز با ما تماس گرفت. از او خواستیم كه به خواسته مادرش جامه عمل بپوشاند و به منزل برگردد و او نیز از ما تشكر كرد و قول داد هرچه زودتر برگردد
دوستی در مورد رادیو جبهه میگوید: این رادیو به همت خزایی و با هدف پركردن اوقات فراغت رزمندگان و ایجاد ارتباط صمیمانه با بچههای جنگ تأسیس شد. در واقع وقتی در جبهه عملیات بود و رادیو مارش میزد ما از شبكه سراسری رادیو اطلاعیههای جنگی را میخواندیم اما احساس میكردیم رسانهای وجود ندارد كه به طور مرتب رزمندگانی كه روزها، ماهها و سالها در جبهه حضور داشتند برنامه پخش كند. این شد كه رادیو جبهه راهاندازی شد. در ابتدا عده معدودی در این رادیو كار میكردیم و یك هفته قبل از پخش برنامه كارمان را شروع كردیم. آیتمها كاملا مشخص نبود. یك شمای كلی از برنامه در ذهن داشتیم. بعد از مدتی كه برنامهها پخش شد، شكل قطعی كار به دست آمد.
وی بازتاب برنامه میان مردم را بسیار عالی توصیف كرد و افزود: رزمندگان میگفتند برنامه را میشنویم ولی نمیتوانیم تماس بگیریم. یك شماره تلفن اعلام كردیم كه خیلی تماس میگرفتند. از همه جا هم مخاطب داشتیم. حتی از خارج كشور صدای ما را میشنیدند و تماس تلفنی میگرفتند یا به ما نامه مینوشتند.
مردمیترین حالت رسانه در طول فعالیت رادیو جبهه بود. توی مساجد، در اتومبیل و در همه جا رادیو جبهه را گوش میكردند. آن سالها زیباترین ارتباط مردمی با رادیو برقرار شد. این رادیو گزارشگر ثابت نداشت اما هر گزارشگری كه از رادیو یا تلویزیون به جبهه میرفت، برای این رادیو هم گزارش تهیه میكرد.
دوستی در خاطرهای میگوید: روزی مادری از كرمان با ما تماس گرفت و گفت شما از رزمندگان صحبت میكنید، لطفا مرا كمك كنید. پسرم چند ماهی است كه عقد كرده و به دلیل علاقه به جبهه مراسم عروسی خود را معلق گذاشته، لطف كنید و از او بخواهید كه به خانه برگردد. ما برای كمك و خوشحالی دل آن مادر، اسم رزمنده را در برنامه گفتیم و خوشبختانه بعد از سه روز با ما تماس گرفت. از او خواستیم كه به خواسته مادرش جامه عمل بپوشاند و به منزل برگردد و او نیز از ما تشكر كرد و قول داد هرچه زودتر برگردد.
وی در پایان گفت: در طول هشت سال دفاع مقدس احساس قهرمان بودن میكردم. یك برنامه داشتیم با آقای خزایی، در این برنامه ارتباط ما با رزمندهها به گونهای بود كه فكر میكردیم كنار آنها نشستهایم. به نظر من جنگ را نباید روی دیوار نوشت، جنگ را باید برد توی خانهها و فرهنگ معنوی جنگ را در رادیو در حد توان خود به عنوان یك رسانه گرم حفظ كرد./ایسنا
گروه هنر تبیان