ویژگی هایی از جنس یهود
خدا در نظر یهود.
خداوند، در کتاب مقدس یهود، شکل عجیب و غریبی به خود گرفته است، مثلاً مانند انسان است، گیسو و لباس دارد دو پا دارد مانند انسان راه می رود از آسمان به زمین فرود آمده به هر کجا که بخواهد می رود و جایی را برای خویش مسکن قرار می دهد5 آن قدر نادان است که بدون نشانه نمی تواند خانه مومنان را از خانه کفار تمیز ده!
و از خیلی چیزها بی خبر است و پیمان خود را می شکند از کرده خویش پشیمان می شود گاهی اسف می برد و اندوهگین می شود برکاری که کرده است با انسان کشتی می گیرد و در عین این که سه است یکی است، یعنی هم یگانه است، و هم سه گانه مار، راستگوتر، از اوست زیرا مار راست می گوید، و خدا دروغ از آسمان ها به زیر آمده بین کلام مردم تفرقه می اندازد (مثل استعمار که می گوید: تفرقه بیانداز و حکومت کن)چون از وحدت کلام آنها می ترسد و چیزی را می گوید و باز تغییر می دهد.
ولی خداوند جهان از همه این خرافات منزه و مبراست نه جسم است و نه عوارض جسم بر او عرض می شود، همیشه راست می گوید و هیچ وقت پیمان خود را نمی شکند، تمام اعمالش از روی خرد و حکمت است. ابدا اندوهگین و محزون نمی شود. یکی است و شریک ندارد و همیشه خواهان خیر مردم است.
خداوند، در کتاب مقدس یهود، شکل عجیب و غریبی به خود گرفته است، مثلاً مانند انسان است، گیسو و لباس دارد دو پا دارد مانند انسان راه می رود از آسمان به زمین فرود آمده به هر کجا که بخواهد می رود و جایی را برای خویش مسکن قرار می دهد5 آن قدر نادان است که بدون نشانه نمی تواند خانه مومنان را از خانه کفار تمیز ده!
پیامبران در نظر یهود
پیامبران (کتاب مقدس!) دست کم از خدایان آن ندارند مثلا بعضی آن ها:
1- با زنان نامحرم زنا می کنند، چنان چه به (داود) نسبت می دهند
2- با دختران خود زنا می کنند، چنان چه به (الوط) نسبت می دهند.
3- مردم را فریب می دهند، و آن ها را کشته، و زن هایشان را به همسری در آورند، چنانچه به داود نسبت می دهند 5.
4- با خداوند کشتی می گیرند، چنان چه به یعقوب نسبت می دهند.
5- کارهایی را که خداوند نهی کرده انجام می دهند چنان چه به سلیمان نسبت می دهند.
6- قلب هایشان به جانب بت مایل می شود، چنان چه به سلیمان نسبت می دهند.
7- برای پرستش بت ها، خانه می سازند، چنانچه به سلیمان نسبت می دهند.
8- خداوند می خواهد آنها را بکشد، چنان چه به حضرت موسی علیه السلام نسبت می دهن
9- ستمکار هستند، و به کشتار کودکان، و افتادگان و گاوان و گوسفندان فرمان می دهند، چنان چه به موسی علیه السلام نسبت می دهند.
10- با خداوند درشتی و خشونت می کنند، چنانچه به حضرت موسی نسبت می دهند.
11- سال های متمادی بین مردم لخت و پا برهنه راه می روند، چنان چه به اشعیای پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نسبت می دهند
12- به گردن های خویش بند و بوغ می گذارند، چنان چه به ارمیای پیامبر نسبت می دهند.
13- خداوند فرمانشان می دهد تا تان آلوده به نجاسات انسانی بخورند چنان چه به (حزقیال) پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نسبت می دهند.
14- خداوند به آنها دستور می دهد که سر و صورت خود را بتراشند، چنان چه به حزقیال نسبت می دهند.
15- خداوند امرشان می کند تا زن زنازاده را به همسری در آورند، چنان چه به هوشع نسبت می دهند
16- مردم را به پرستش بت ترغیب کرده و خود بت می سازند، چنان چه به (هارون) نسبت می دهند.
17- از نسل زنا متولد شده اند چنان چه به (یفتاح) پیامبر نسبت می دهند
18- شراب می نوشند، و مستی می کنند، چنان چه به (نوح) نسبت می دهند.
19- دروغ گو هستند، چنان چه به پیامبر سال خورده نسبت می دهند.
20- نبوت را به زور از خداوند می ستانند چنان چه به (یعقوب) نسبت می دهند.
آری یهود، این نسبت های زشت، و ناروا را به پیامبران خویش نسبت می دهند تا ساحت خود را از هر آلودگی و معصیتی منزه سازند. تا اگر زنا کردند. شراب نوشیدند، دروغ گفتند، عهد و پیمان شکستند کسی نتواند آن ها را سرزنش کند، مگر پیامبران خدا چنین نمی کردند؟؟!
ولی ... انبیاء در نظر عقل، و منطق از همه این دروغ ها و افسانه ها مبرا و منزه اند زیرا آنها معصوم بوده و هیچ عمل زشتی را روا نمی دارند.
ولی خداوند جهان از همه این خرافات منزه و مبراست نه جسم است و نه عوارض جسم بر او عرض می شود، همیشه راست می گوید و هیچ وقت پیمان خود را نمی شکند، تمام اعمالش از روی خرد و حکمت است. ابدا اندوهگین و محزون نمی شود. یکی است و شریک ندارد و همیشه خواهان خیر مردم است
و اینک به قطعاتی چند از کتاب عهد عتیق که در واقع معرفی خوبی برای یهود است توجه فرمایید:
بی عفتی یهود:
«... و ابرام (یعنی ابراهیم علیه السلام) طی مراحل و منازل کرده به سمت جنوب کوچید، و قحطی در آن زمین شد، و ابرام به مصر فرود آمد، تا در آنجا بسر برد زیرا که قحطی در زمین شدت می کرد، و واقع شد که چون نزدیک بورود مصر شد، به زن خود، سارای، گفت: « اینک می دانم که تو زن نیکو منظر هستی، همانا چون اهل مصر تو را ببینند گویند: «این زوجه اوست پس مرا بکشند و تو را زنده نگاه دارند پس بگو که تو خواهر من هستی تا به خاطر تو برای من خیریت شود و جانم به سبب تو زنده ماند... و بمجرد ورود ابرام بمصر، اهل مصر، آن زن را دیدند که بسیار خوش منظر است، وامرای فرعون او را دیدند، و او را در حضور فرعون ستودند.
پس وی را به خانه فرعون در آوردند، و به خاطر وی با ابرام احسان نمودند و او صاحب میش ها، و گاوان، و حماران، و غلامان، و کنیزان و ماده الاغان، و شتران شد... و خداوند، فرعون و اهل خانه او را بسبب سارای زوجه ابرام به بلای سخت مبتلا ساخت، و فرعون ابرام را خوانده گفت: " این چیست که بمن کردی؟ چرا مرا خبر ندادی که او زوجه تو است؟ چرا گفتی او خواهر من است که او را به زنا گرفتم؟ و الان اینک زوجه تو، او را برداشته روانه شو، آن گاه فرعون در خصوص وی کسان خود را امر فرمود تا او را با زوجه اش و تمام ملکش روانه نمودند.1"
وقتی انسان این قصه را می خواند، به خوبی درک می کند که چرا دولت اسرائیل (زنا) را یک عمل قانونی و شرافتمندانه می داند؟.
مگر پیامبر بزرگ آنها (ابرام) برای چند عدد گاو و گوسفند خواهر خود را تقدیم فرعون نکرد؟!
طمع یهود
یهود خدای ما، ما را در (حوریب) خطاب کرده گفت: «توقف شما در این کوه بس است. پس توجه نموده کوچ کنید، و به کوهستان اموریان، و جمیع حوالی آن از عربه، و کوهستان، و هامون، و جنوب و کناره دریا یعنی زمین کنعانیان، و لبنان، تا نهر بزرگ که نهر فرات باشد، داخل شوید، اینک زمین را پیش روی شما گذاشتم، پس داخل شده زمینی را که خداوند برای پدران شما ابرام و اسحاق و یعقوب، قسم خورد که بایشان، و بعد از آن ها بذریت ایشان، بدهد به تصرف در آورید.2
بی رحمی و قساوت یهود.
آن گاه قوم صدا زدند و کرناها را نواختند، و چون قوم آواز کرنا را شنیدند، و قوم به آواز بلند صدا زدند، حصارهای شهر به زمین افتادند، و قوم یعنی هر کس پیش روی خود به شهر (اریحا) بر آمد و شهر را گرفتند، هر آنچه در شهر بود از مرد، و زن و جوان و پیر حتی گاو و گوسفند، و الاغ را به دم شمشیر هلاک کردند، و شهر را به آنچه در آن بود به آتش سوزانیدند،
لیکن طلا و نقره، و ظروف مسین، و آهنین را به خزانه خانه خداوند گذارند1"!
"... چون به شهری نزد یک آبی تا با آن جنگ نمایی آن را برای صلح ندا بکن، و اگر تو را جواب صلح بدهد و دروازه ها را برای تو بگشاید، آن گاه تمامی قومی که در آن یافت شوند به تو جزیه دهند و تو خدمت نمایند، و اگر با تو صلح نکرده (با تو جنگ نماید) پس آن را محاصره کن، و چون یهوه خدایت آن را به دست تو سپارد جمیع ذکوراتش را بدم شمشیر بکش، لیکن زنان و اطفال و بهایم، و آنچه در شهر باشد یعنی تمامی غنیمتش را برای خود بتاراج ببر، و غنایم دشمنان خود را که یهوه خدایت به تو دهد بخور، به همه شهرهایی که از تو بسیار دورند که از شهرهای این امت ها نباشند چنین رفتار نما، اما از شهرهای این امتهایی که یهوه خدایت تو را به ملکیت می دهد، هیچ ذی نفس را زنده مگذار، بلکه ایشان را یعنی حتیان" اموریان، و کنعانیان، و فرزیان و حویان، و یئوسیان را چنان که یهوه خدایت تو را امر فرموده است هلاک ساز2... و سنگری بر شهری که با تو جنگ می کند بنا کن تا منهدم شود3".
و خداوند ایشان را پیش اسرائیل منهزم ساخت و ایشان را در (جیعون) به کشتار عظیمی کشت... و ایشان را گریزانید، و تا (عزیقه) و (مقیده) ایشان را کشت".
" در آن روز (یوشع). (مقیده) را گرفت. و آن و ملکش را بدم شمشیر زده ایشان و همه نفوسی را که در آن بودند هلاک کرد، و کسی را باقی نگذاشت، و به طوری که با ملک (اریحا) رفتا نموده با ملک (مقیده) نیز رفتار کرد، و یوشع با تمامی اسرائیل از، مقیده، به (البنه) گذشت، و با لبنه جنگ کرد، و خداوند آن را نیز با ملکش بدست اسرائیل تسلیم نمود، پس آن و همه کسانی را که در آن بودند به دم شمشیر کشت، و کسی را باقی نگذاشت و به طوری که با ملک (اریحا) رفتا نموده.
با ملکش نیز رفتار کرد. (یوشع) با تمامی اسرائیل از (البنه) به (لاخیش) گذشت و به مقابلش اردو زده با آن جنگ کرد، و خداوند (لاخیش) را به دست اسرائیل تسلیم نمود، که آن را در روز دوم تسخیر نمود و آن و همه کسانی را که در آن بودند بدم شمشیر کشت، چنان که به لبنه کرده بود، آن گاه (هورام) ملک (جاذر) برای اعانت (لاخیش) آمد و یوشع او و قومش را شکست داد.
به حدی که کسی را برای او باقی نگذاشت، و یوشع با تمامی اسرائیل از لاخیش به (عجلون) گذشتند، و به مقابلش از دور زده با آن جنگ کردند، و در همان روز آن را گرفته بدم شمشیر زدند و همه کسانی را که در آن بودند در آن روز هلاک کرد، چنانکه به لا خیش کرده بود، و یوشع با تمامی اسرائیل از عجلون به (حبرون) بر آمده با آن جنگ کردند، و آن را با ملکش و همه شهرهایش و همه کسانی که در آن بودند بدم شمشیر زدند، و موافق هر آنچه به عجلون کرده بود کسی را باقی نگذاشت، بلکه آن را با همه کسانی که در آن بودند هلاک ساخت یوشع با تمامی اسرائیل به (دبیر) برگشت، و با آن جنگ کرد، و آن را با ملکش و همه شهرهایش گرفت، و ایشان را بدم شمشیر زدند و همه کسانی را که در آن بودند هلاک ساختند، و او کسی را باقی نگذاشت، و به طوری که به، حیرون، رفتار نموده بود به (دبیر) و ملکش نیز رفتار کرد چنان چه به (البنه) و ملکش نیز رفتار نمود بود... پس یوشع تمامی آن زمین، یعنی کوهستان و جنوب، هامون، و وادی های، و جمیع ملوک آنها را زده کسی را باقی نگذاشت، و هر ذی نفس را هلاک کرده چنانچه یهوه خدای اسرائیل امر فرموده بود.
منبع: کتاب مثلث شوم
تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور