تبیان، دستیار زندگی
دیروز اقوام لر به سریال «فاصله ها» اعتراض کردند، امروز اصفهانی‌ها «در مسیر زاینده رود» را توهین آمیز می‌دانند و احتمالا فردا به سریال دیگری که تصویری از یکی از اقوام ایرانی به نمایش خواهد گذاشت، اعتراض خواهد شد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لهجه تهرانی دردسرساز است

زاینده رود

گروه هنر تبیان- دیروز اقوام لر به سریال «فاصله ها» اعتراض کردند، امروز اصفهانی‌ها «در مسیر زاینده رود» را توهین آمیز می‌دانند و احتمالا فردا به سریال دیگری که تصویری از یکی از اقوام ایرانی به نمایش خواهد گذاشت، اعتراض خواهد شد.  اعتراض اقوام و اصناف مختلف به تصویری که از آنها در فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی ارائه می‌شود، آنقدر عادی شده که شاید هر فیلمنامه نویس یا برنامه سازی قبل از شروع تولید اثرش، بیش از هرچیز نگران آن باشد که مبادا اقوام و اصناف یا صاحبان مشاغل مختلف از او و اثرش شکایت کنند. اما به راستی این اعتراض‌ها تنها به دلیل ناکارآمدی برنامه سازان از ارائه یک تصویر درست از اقوام و اصناف مختلف است یا مسائل دیگری هم در این نارضایتی‌ها دخیل هستند؟ و در هر صورت راه بر طرف کردن این مسئله کجاست؟

حساسیت‌های ریشه دار

لرها می‌گفتند تصویری که از یک لر در سریال «فاصله ها» به نمایش در آمده، قصد داشته این قوم را افرادی کند ذهن و کودن نشان بدهد و اصفهانی‌ها می‌گویند شخصیت‌های «در مسیر زاینده رود» مانند اصفهانی‌ها صحبت نمی‌کنند، اصطلاحات و ادبیات این شخصیت‌ها در اصفهان امروز جایی ندارد و نیز نحوه و امکانات و شرایط زندگی شخصیت‌های این سریال شباهتی به اصفهان و اصفهانی‌های واقعی ندارد. توجه به جنس این اعتراض‌ها، نشان می‌دهد اقوام مختلف دقیقا به همان مواردی حساسیت نشان می‌دهند که بی‌ارتباط به صفاتی نیست که به دلایل مختلف تاریخی و سیاسی به اقوام مختلف نسبت داده شده و در فرهنگ عامه، لطایف و فکاهی‌های کوچه و بازار جای گرفته است. شاید به همین دلیل باشد که دکتر مجید  حسینی زاد، جامعه شناس و مدرس رشته ارتباطات معتقد است  این اعتراض‌ها ریشه تاریخی دارد.

او که پس از سی سال همکاری با سازمان صدا و سیما، چند ماهی است که بازنشسته شده، درباره ریشه تاریخی این اعتراض‌ها می‌گوید: «جامعه ما یک جامعه سنتی است که از همان ابتدا بر اساس سنن و آداب قومی شکل گرفته و تحت یک قانون مدون مرکزی نبوده است. بنابراین اقوام مختلف خود را جزء یک جامعه مرکزی مشترک نمی‌دانند. در نتیجه مانند بسیاری از کشورهایی که چنین ساختاری دارند، اقوام مختلف در ماجراهای سیاسی، اجتماعی در طول تاریخ خصوصیاتی را به یکدیگر نسبت می‌دهند. به عنوان نمونه در انگلستان، اسکاتلندی‌ها را مردمی خسیس توصیف می‌کنند و در فرانسه و برخی دیگر از کشورهای دنیا نیز شاهد این مسئله اجتماعی هستیم.»

دکتر حسینی ‌زاد : تلویزیون کشور ما از همان بدو تاسیس لهجه تهرانی را به عنوان لهجه اصلی و همیشگی خود انتخاب کرد و همواره با همین لهجه با مخاطب خود ارتباط برقرار کرد؛ در نتیجه هرگاه زبان یا لهجه دیگری در این رسانه به کار گرفته شد، مظنون به نظر آمد. در حقیقت می‌توان گفت مشکل استفاده از لهجه اصفهانی یا رشتی یا دیگر لهجه‌ها در تلویزیون نیست، بلکه لهجه تهرانی کار دست تلویزیون داده ‌است

او درباره این مسئله تاریخی و حساسیت‌هایی که به تبع آن برای اقوام مختلف شکل می‌گیرد، به داستان «آنها که شیپور شامگاه را نشنیدند» نوشته نادر ابراهیمی اشاره می‌کند و می‌گوید: «این داستان که ماجرای آن در یک سربازخانه و بین سربازان آذری، رشتی و ... رخ می‌دهد، شاهد توجه نویسنده به مقوله‌ای است که امروز خودش را در قالب اعتراض به تولیدات سینما و تلویزیون نشان می‌دهد. نشانه‌های ریشه تاریخی چنین معضلی را می‌توان در آثار عبید زاکانی هم دید. بنابراین آنچه امروز به عنوان اعتراض از سوی اقوام مختلف شاهدش هستیم نتیجه حساسیتی است که ریشه تاریخی دارد و فقط هم مربوط به اقوام نیست. بلکه در بین صاحبان مشاغل نیز خودش را نشان می‌دهد. »

به گفته دکتر حسینی ‌زاد بروز این حساسیت که ریشه در مسائل تاریخی دارد، به عملکرد تلویزیون هم بی‌ربط نیست. او معتقد است: «به جز ساختار طوایفی جامعه ما که به آن اشاره کردم، تلویزیون هم کم کاری‌هایی داشته که حالا به نوعی دارد تاوان این کم‌کاری‌ها را می‌دهد. تلویزیون کشور ما از همان بدو تاسیس لهجه تهرانی را به عنوان لهجه اصلی و همیشگی خود انتخاب کرد و همواره با همین لهجه با مخاطب خود ارتباط برقرار کرد؛ در نتیجه هرگاه زبان یا لهجه دیگری در این رسانه به کار گرفته شد، مظنون به نظر آمد. در حقیقت می‌توان گفت مشکل استفاده از لهجه اصفهانی یا رشتی یا دیگر لهجه‌ها در تلویزیون نیست، بلکه لهجه تهرانی کار دست تلویزیون داده ‌است.»

این استاد دانشگاه، تلاش مدیران صدا و سیما برای تاسیس شبکه‌های استانی و تولید آثاری در نقاط مختلف کشور را تلاشی موثر در رفع مشکل تک لهجه بودن رسانه ملی می‌داند، اما معتقد است این برای مردم ما در اقوام مختلف کافی نیست. به اعتقاد حسینی ‌زاد، رسانه ملی باید خودش را به مردم ثابت کند و به مردم بقبولاند که یکی از آنهاست.

با این اوصاف آیا در نتیجه یک حساسیت بزرگ تاریخی، باید از ظرفیت‌های متنوعی که زبانها و لهجه‌های مختلف کشورمان در اختیار برنامه سازان می‌گذارند، به همین سادگی گذشت؟

ظرفیت‌های قومی

اقوام مختلف، زبان و لهجه آنها، جغرافیای زندگی این اقوام و فرهنگ آنها یکی از بزرگترین و بهترین منابع برای ایجاد تنوع و گوناگونی در تولیدات سیما و سینماست و بدیهی است که نباید از این قابلیت ارزشمند به بهانه یک حساسیت تاریخی غافل ماند. بنابراین لازم است راهکارهایی برای رفع این نوع حساسیت‌ها پیدا کنیم. دکتر حسینی ‌زاد در این باره می‌گوید: «جنگ‌های حیدری و نعمتی، همواره در تاریخ کشور ما بوده و نمونه آن در صنوف نیز وجود دارد. به همین دلیل نشان دادن جنایتکاری که لهجه لری دارد، در تلویزیون کشورمان باعث ایجاد حساسیت می‌شود یا پرداختن به پزشکی که سقط جنین می‌کند، صدای پزشکان را در خواهد آورد و یا نشان دادن یک راننده تاکسی قاچاقچی در یک سریال، این طور تلقی می‌شود که تولید کنندگان آن سریال قصد دارند بگویند که همه راننده‌های تاکسی قاچاقچی هستند. از سویی هم طبیعی است که برنامه‌ساز به صورت مکانیکی و کاملا آینه وار از واقعیت جامعه برای تولید یک اثر داستانی بهره بگیرد. بنابراین برای حل این مسئله لازم است که مردم ما مدارا و واقع بینی را بیاموزند.»

دکتر حسینی زاد: «جنگ‌های حیدری و نعمتی، همواره در تاریخ کشور ما بوده و نمونه آن در صنوف نیز وجود دارد. به همین دلیل نشان دادن جنایتکاری که لهجه لری دارد، در تلویزیون کشورمان باعث ایجاد حساسیت می‌شود یا پرداختن به پزشکی که سقط جنین می‌کند، صدای پزشکان را در خواهد آورد بنابراین برای حل این مسئله لازم است که مردم ما مدارا و واقع بینی را بیاموزند.»

به گفته این استاد ارتباطات، رسانه نشانه‌های واقعی را به نمادهای ایدئولوژیک بدل می‌کند و منبع اصلی آن جامعه و رویدادهای آن است. بنابراین از محدودیت‌ها و مقتضیات رسانه که بگذریم، این مخاطبان رسانه هستند که باید با نوع عملکرد آن آشنا باشند و بپذیرند یک شخصیت مشهدی جنایتکار، به معنی جنایتکار بودن همه مشهدی‌ها نیست.»

انتقال جشنواره‌های سینمایی و تلویزیونی به استانهای مختلف کشور، همکاری آموزش و پرورش و وزارتخانه‌های فرهنگ و علوم برای آموزش و اطلاع رسانی، آشنا کردن مردم تمام نقاط کشور با جریان‌های تولید اثر داستانی و تصویری و قابلیت‌ها و ویژگی‌های رسانه از جمله مواردی است که به اعتقاد حسینی ‌زاد می‌تواند در کمرنگ شدن این نوع حساسیت نقش داشته باشد.»

او در سالهایی که با تلویزیون همکاری داشته، شاهد جنجال‌های زیادی بوده که به گفته خودش به خاطر "هیچ" برپا شده بودند و این ناشی از ناآشنایی اقوام به رسانه و  نیز ناتوانی تلویزیون در مشارکت با اقوام مختلف بوده است.

اولین گامها در راه بلند مشارکت

همه ما می‌دانیم شبکه‌های استانی، برنامه‌هایی دارند که با لهجه یا زبان خاص مردم همان استان تولید و پخش شود، اما این مسئله هرگز باعث اعتراض نمی‌شود و نیز می‌دانیم که برنامه سازان در رسانه ملی نیز حق دارند برنامه‌هایی متنوع در تمام استانها و از تمام اقوام مختلف برای مخاطبان ایرانی تولید کنند.

همچنین همه ما دیده‌ایم که در سینمای بسیاری از کشورهای دنیا، نه تنها اقوام و گروهها، بلکه گاهی عالی‌ترین سمت‌های سیاسی و اجتماعی دستمایه آثار داستانی می‌شوند و تولیداتی در  سینما و تلویزیون عرضه می‌شوند که به سادگی از سوی مردم و نیز حتی صاحبان همان سمت‌ها نیز پذیرفته می‌شوند.

بنابراین اعتراض اصفهانی‌ها، لرها، کردها، مازنی‌ها و همه اقوام دیگر می‌تواند شروع راهی باشد برای مشارکت بیشتر رسانه ملی با شبکه‌های استانی و نیز فرهنگسازی برای ایجاد مدارا و پذیرش و طبیعی است تا آن زمان مناقشاتی مشابه آنچه در مورد «درمسیر زاینده رود» رخ داد را شاهد باشیم.


آذر مهاجر- گروه هنر تبیان