پوپولیسم در کلام رهبری
بخش سیاسی- «رعیت» به مردم اطلاق مىشود؛ یعنى كسى كه مراعات او لازم است. رعیت چیز بدى نیست. بعضىها خیال مىكنند رعیت فحش است! رعیت یعنى كسى كه مراعاتش لازم است؛ یعنى تودهى مردم و عامهى مردم. اصطلاح «ناس» و «رعیت» غالباً به قشر سواد مردم گفته مىشود، نه گروههاى خاص. تكیهى امیرالمؤمنین و پیغمبر و قرآن هم روى همین مجموعههاى عمومى مردم است؛ همینىكه ما عوام مردم مىگوییم؛ یعنى رعیت و تودهى مردم و سواد مردم؛ همین چیزى كه خواص خاصِ خرج كنِ امروز با طرح آن در مسائل سیاسى و اجتماعى مخالفند و اسمش تودهگرایى و پوپولیسم است. اینكه جماعت و حزب و گروه و دستهى خاصى را انتخاب كنید و اینها بشوند محور تصمیمگیرى و محور كار و طبعاً محور خیرات، خیلى خوشخیالى است؛ اینكه آدم خیال كند جماعت خاصى محور تصمیمگیرىاند، كارها را آنها مىكنند، انتصابها را آنها مىكنند؛ اما وقتى نوبت تقسیم غنایم مىشود، خودشان را زاهدانه كنار مىكشند و مىگویند نخیر، بروید بدهید به مردم، دیدیم و تجربه كردیم كه اینطورى نیست؛ منطقاً هم اینگونه نیست. لذاست كه در منطق علوى، نگاه و توجه به عامهى مردم است. گروههاى خاص و قشرهاى خاص و جماعتهایى كه اسم خاص و عنوان خاصى پیدا مىكنند و براى خودشان تشخص خاصى بهدست مىآورند،
پایهى دین، تودهى مردمند. این جمله را امیرالمؤمنین دارد مىگوید. این اگر پوپولیسم هم هست، پوپولیسمِ علوى است؛ مورد احترام و تقدیس ماست
مورد اعتبار نیستند؛ نه اینكه باید به اینها ظلم شود؛ نه، اینها هم مثل بقیهى مردم تشخصى ندارند؛ از نظر اسلام تعینى ندارند؛ لذا مىگوید: «و اجمعها لرضى الرعیة»؛ باید رضایت عامهى مردم جلب شود.بعد حضرت استدلالى دارد كه خیلى عجیب و جالب است. مىفرماید: «فان سخط العامة یجحف برضى الخاصة»؛ ملاك و مناط و معیار و میزان كار، رضایت و عدم رضایت عامهى مردم است. چرا؟ چون اگر عامهى مردم نارضایى داشته باشند، رضایت و خشنودى گروههاى خاص از تو بكلى پامال مىشود و از بین مىرود. اى بسا جماعتى به اسم روشنفكر و نخبگان سیاسى، طرفدار حكومت و حاكمى هستند، اما عامهى مردم ناراضىاند؛ این نارضایىِ عمومىِ مردم، خشنودى و رضایت آن جماعت ویژه را لگدمال مىكند و از بین مىبرد؛ كمااینكه دیدیم همین كار را كردند. عكس این هم صادق است؛ «و انّ سخط الخاصة یغتفر مع رضى العامة»؛ اما اگر مردم را راضى كردى و رضایت عمومى را به دست آوردى، سَخَط و ناخشنودى گروههاى خاص قابل بخشش است؛ یعنى خیلى اهمیتى ندارد و خیلى تأثیرى نمىگذارد؛ بنابراین بروید سراغ راضى كردن عموم مردم. آن وقت حضرت نگاه حكیمانهیى دارد.
ما هم در همین مدتهایى كه دستمان توى كار بوده، این را واقعاً دیدیم، لمس كردیم. «و لیس احد من الرعیة اثقل على الوالى مؤونة فى الرخاء، و اقل معونة له فى البلاء، و اكره للانصاف، و اسأل بالالحاف، و اقل شكوا عند الاعطاء، و ابطا عذرا عند المنع، و اضعف صبرا عند ملمات الدهر من اهل الخاصة»؛ گروههاى خاص در همهجا مایهى اذیتند؛ اولاً در وقت رخاء و آسایش و فراوانى، مؤونهشان بر والى از همه بیشتر است؛ توقعاتشان زیاد است؛ فلان چیز را به ما بدهید، فلان امكان را به ما بدهید. هنگام آسایش و راحتى كشور و دولت، كه امنیت است و جنگى نیست و مشكلى نیست، بیشترین هزینه را بر حكومت غالباً همین گروههاى خاص دارند. ما روى ضعف خودمان مىگوییم غالباً، اما حضرت نه، بهطور مطلق حكم كلى صادر مىكنند: «و اقلّ معونة له فى البلاء»؛ در سختىها كمترین مقدارِ كمك را اینها مىكنند. مثلاً اگر جنگى پیش مىآید، ناامنىیى پیش مىآید، دشمنى حمله مىكند، از این گروههاى خاص هیچ خبرى نیست؛ كمتر در میدان هستند. «و اكره للانصاف»؛ از همه نسبت به انصاف، ناخشنودتر و كارهترند؛ از انصاف و عدل و مساوات، بیشتر از همه، اینها بدشان مىآید. «و اسأل بالالحاف»؛ از همه مصرتر در درخواست، اینهایند.
رعیت» به مردم اطلاق مىشود؛ یعنى كسى كه مراعات او لازم است. رعیت چیز بدى نیست. بعضىها خیال مىكنند رعیت فحش است! رعیت یعنى كسى كه مراعاتش لازم است؛ یعنى تودهى مردم و عامهى مردم
البته مردم معمولى هم نامه مىنویسند و چیزى را درخواست مىكنند؛ یكوقت انسان امكان دارد، اجابت مىكند؛ یك وقت هم اجابت نمىكند؛ دیگر دفعهى دوم و سومى ندارد. اما گروههاى خاص - اینهایى كه جزو ویژهخواران سیاسى و اقتصادىاند - اگر چیزى مىخواهند، مثل كنه مىچسبند. الحاف، یعنى الحاح و اصرار. ول نمىكنند تا بالاخره یك چیزى بكنند و ببرند.«و اقل شكرا عند الاعطاء»؛ وقتى به آنها چیزى مىدهى، كمترین سپاس را مىگزارند؛ كأنه حقى بوده و باید به آنها مىرسیده؛ هیچ شكرگزارى ندارند. مردم عادى و معمولى نه؛ اگر در فلان گوشهى محروم مملكت، شما مدرسهى كوچكى مىسازید، دعا مىكنند، محبت مىكنند، شكرگزارى مىكنند. در مقابل، اگر بهترین امكانات را هم به آن افراد بدهید، كمسپاسترین هستند.«و ابطأ عذراً عند المنع»؛ وقتى انسان چیزى به آنها نمىدهد، اگر عذرى هم داشته باشد، اینها عذر را قبول نمىكنند. «و اضعف صبراً عند ملمات الدهر»؛ وقتى مشكلات زمانه پیش مىآید، اینها از همه كم صبرترند. اگر بلاى طبیعى یا بلایاى اجتماعى پیش بیاید، از همه كم صبرتر و نقزنتر اینهایند؛ بىصبرى نشان مىدهند و هى پا به زمین مىكوبند. «و انّما عماد الدّین و جماع المسلمین و العدة للاعداء العامة من الامة»؛ پایهى دین، تودهى مردمند. این جمله را امیرالمؤمنین دارد مىگوید. این اگر پوپولیسم هم هست، پوپولیسمِ علوى است؛ مورد احترام و تقدیس ماست. «والعدة للاعداء»؛ در مقابلِ دشمن، عُده و امكان و استعداد عبارتند از همین عامه. «فلیكن صغوك لهم و میلك معهم»؛ میل و گرایش عمومىات به طرف عامه باشد.
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اعضاى هیأت دولت(1387)
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آیت الله خامنه ای
تنظیم برای تبیان: عطاالله باباپور