نوخواهی به شرط قانونمداری

از این همه اختلاف نظر با پدر ومادرم خسته شدم. بعضی وقت ها فکر می کنم اونها اصلا من رو درک نمی کنن و از یک دنیای دیگه هستن. برای هر تصمیم باید کلی بحث کنیم و آخرش هم من یا اونها ناراضی کنار می رویم. زندگی برام سخت شده. آیا راهی هست که این همه اختلاف را کم کنیم؟ و آیا می توان این موضوع رو که بعضی ها به شکاف نسلی تعبیر می کنن به روابطی نزدیک تر تبدیل کنیم؟
بحث شکاف نسلی به طور جدی از دهه 1960 به دنبال شورش جوانان خشمگین به ویژه در فرانسه و اروپا مطرح شد. آنها به طور کلی، ارزشهای سنتی را در مورد مسائل عقیدتی سیاسی و جنسیتی مورد سؤال قرار دادند که خودش باعث تغییرات بسیار زیادی در هنجارها و باورهای بین دو نسل شد. آن زمان، از این پدیده تعبیر به شکاف نسلی شد که برخی متفکران موافق و برخی نیز مخالف آن بودند و هستند. علت مخالفت گروه دوم با این تعبیر این است که معتقدند تغییرات در مبانی و اصول نیست و قابل رفع است. موضوعی که ذكرش لازم به نظر میرسد این است که شکاف نسلی با تفاوت نسلی فرق دارد.
در تفاوت نسلی با توجه به اینکه هر نسلی اقتضاهای خودش را دارد طبعاً اختلافاتی نیز در ارزشها، نگرشها و رفتارهای نسلهای گوناگون (جوان میانسال و سالمند) به وجود میآید. این تفاوت اگرچه معنادار است مشکلی ایجاد نمیکند. اما واژه شکاف نسلی به اختلاف در ارزشها، نگرشها و رفتارهایی اشاره دارد که با اینکه به شدت معنادار است منجر به بروز اختلافها، تضادها و چالشهای بین دو نسل میشود.
تفاوت دیگری که وجود دارد این است که شکاف نسلی یک مسئله جدی اجتماعی است، در حالی که تفاوت نسلی طبیعی و قابل مذاکره و تا حدی برطرف كردنی است. تفاوت نسلی همیشه در طول تاریخ وجود داشته است. برای مثال، شخص ممکن است تمام ارزشها و هنجارها را قبول داشته باشد، اما با نسل قبلی اختلاف سلیقهای و نگرشی هم داشته باشد. جوان ذاتاً علاقهمند به نوآوری و تغییر در سخن گفتن، لباس پوشیدن یا بیان عقایدش است که اینها را میتوان تفاوتهای عادی بین دو نسل تلقی کرد، اما در شکاف نسلی بسیاری از مبانی، اصول ارزشها و هنجارهای اولیه زیر سؤال میروند. اختلافی که بین دو نسل وجود دارد نشاندهنده شکاف و تفاوت فرهنگی است. البته این تفاوت معنادار است، اما نمیتوان آن را شكاف نسل دانست. دلیل آن هم تحکیم خانواده در ایران است. از آنجایی که تنها نهاد مستحکم و معتبر در جامعه ما نهاد خانواده است، مبنای ارتباطی مردم عموماً روابط خانوادگی است. به اعتقاد من، تحولاتی که در دهه اخیر اتفاق افتاده دربرگیرنده همه نسلها- اعم از جوان، میانسال و پیر- است.
البته نمیتوان منکر شد که این تغییرات در جوانها بیشتر از دو نسل دیگر است . آنچه در جامعه ما رخ داده یا دارد رخ میدهد پوستاندازی فرهنگی است. تاریخ فرهنگی ما همیشه در حال تکامل بوده، چرا که انسان همواره در حال تغییر و دگرگونی بوده است. متأسفانه، عدهای در برابر این تغییرات مقاومت میکنند که به نظر من، چندان لزومی ندارد. چرا که به دلیل همین تمایل به تغییرات است که جوان می تواند تجربه اندوزی داشته باشد و به تجاربی دست پیدا کند. روح جوان تنوع طلب و نو خواه است . و همیشه خواسته تا تحولاتی را ایجاد کند لذا با درک نیاز ها و خصوصیات جوانی باید تا جایی که امکان دارد و ارزش ها و اصول زیر سئوال نمی رود زمینه را برای تجربه او فراهم نمود . ملایمت در رفتار با او به شرط چارچوب بندی رفتارش می تواند او را نیز نسبت به اصول و ارزش های خانواده متمایل تر کند .
به همین دلیل مقاومت ما به عنوان پدر و مادر در مقابل تحولاتی که جوانمان خواستار آن است می تواند خسارات سنگینی را بر ما وارد کند . اگر در نحوه تفکر و رفتار خود تجدید نظرکنیم و بپذیریم که باید برای تغییرات سلیقه ای و چارچوب دار آماده شویم ، دیگر با انفجار نسلی که خواهان نو شدن و تازگی هستند ، روبرو نخواهیم شد . اگر جوانان ما بدانند که پدر و مادر با اصل تغییر و تحول مخالف نیستند و با تغییرات و نوجویی های قانونمند که به زیر سئوال رفتن ارزش ها نمی انجامد و با استدلالات قوی همراه است اعلام تضاد نمی کنند ،شاید تا این حد در قبال مسائل فرهنگی و اعتقادی خانواده قد علم نکنند و گاه به مقابله برنخیزند . در این صورت است که قلب جوان و نوجوان پذیرای اخلاق و دین مداری و خداجویی بیشتری است و برای نفوذ و تاثیر گذاری از طرف خانواده آماده تر می شود .
دکتر سعید معیدفر- سپیده دانایی
تنظیم و فراوری برای تبیان: کهتری
مقالات مرتبط
