اولین شهید گردان 410
شب عملیات اتفاقی افتاد که بر اساس چیزی که قبلاً پیش بینی کرده بودیم تمام نظریههامان درباره اروند رود به هم ریخت. در آن لحظات انگار خدا میخواست بگوید که اینها بچههای خود من هستند و شما کارهای نیستید تحلیلهایتان هم به درد خودتان میخورد من میخواهم خودم آنها را ببرم.
برای اولین بار بود که میخواست چنین عملیاتی صورت گیرد. تاکنون در رودخانهای خروشان و وحشی همچون اروند، عملیاتی انجام نداده بودیم. منطقه عملیات باتلاقی بود. مناطق راس البیشه،فاو،خورعبدالله و حد فاصل خور و اروند. این عملیات به دنبال سه عملیات بزرگ، و تقریباً با موفقیت کم انجام میگرفت. والفجر مقدماتی،خیبر و بدر سه عملیات بزرگ بودند که با عدم موفقیت مواجه شدند یا اینکه موفقیتهایشان در مقابل اهدافی که برای عملیات ترسیم شده بود کم و ناچیز بود. با توجه به اینکه این عملیات از سه عملیات قبلی سخت تر و پیچیده تر بود این ترس وجود داشت که نتیجه آن هم به مانند عملیات قبلی باشد این نتیجه میتوانست تأثیر عمیقی بر روند جنگ بگذارد.
مشکلی که مختص لشکر ثارالله بود و تاثیر زیادی در سرنوشت نیروهای خط شکن و غواصها داشت، عرض رود اروند بود. عرض اروند در محدوده عملیاتی لشکر 41 ثارالله و تیپ المهدی عریض ترین نقطه آن بود. جایی بود که به دریا وصل میشد و شدت جزر و مد در آن بیشتر از سایر نقاط بود. ساحلی که آب در موقع جزر و مد آن را فرا میگرفت. بسیار وسیع و گسترده بود در زمان جزر ساحل بزرگ باتلاقی در مقابل داشتیم که صد تا صد و پنجاه متر به عرض آن در حالت مد اضافه میشد و عملاً عرض اروند به 1300 تا 1400 متر میرسید.گاه این عرض به دو کیلومتر میرسید زیرا در حالت عادی نهرها پرآب میشدند ولی چون لایروبی نشده بودند، آب نهرها سرشکن میشد به تمام نخلستان و آن را فرا میگرفت حتی آب به جاده پشتی می رسید که فاصلهاش در حالت عادی با اروند چهار تا پنج کیلومتر بود.
پس از محول کردن ماموریت اولین موضوعی که باید به طور جدی دنبال میکردیم موضوع کار غواصی بود. باید خط دشمن را با نیروی غواص میشکستیم و پشتیبان نیروی غواص باشیم و بتوانیم اهداف دیگر را دنبال کنیم برای شکستن خط بهترین و ورزیده ترین گردانمان گردان حاج احمد بود.باید پی این کار را میگرفتیم.
یکی دیگر از ویژگیهای خاص حاج احمد انتخاب نیروهای خاص بود. میرفت توی همه معاونتهای لشکر جستجو میکرد و نیروهایش را برمیگزید.میدیدی یک نیرو از مخابرات گرفته ، یک نیرو از پرسنلی، یکی از تدارکات و ... حتی سه چهار تا از بچههای اصفهان را جذب کرده کسانی مثل صغیرا، مؤذن و قضاوی اینها عصاره بچههای اصفهان در شرق کشور بودند صغیرا و مؤذن دو تا از فرماندهان گروهان حاج احمد شدند. یا کسی مثل قضاوی نیروی تدارکات لشکر بود. همه نیروها دارای روح معنوی بالا و شجاعت ویژهای بودند به راستی که این گردان مرکز شجاعان لشکر شده بود.
صد و هشتاد نفر را به عنوان غواص انتخاب کرد. در سرچشمه یک دوره آموزش شنا ترتیب داد و شنا یاد گرفتند. البته کادر گردان قبلا آموزش دیده بود پس از آن،آنها را منتقل کردیم به بندرعباس. کار منطقه دریایی. مکانی را که متروکه بود برای کار با جزر و مد دریا در نظر گرفت.در زمان جزر و مد شدت امواج دریا بسیار زیاد است موجهای دو متری،چهار متری و کمتر و بیشتر. طبیعی است برای بچههایی که تا قبل از آن توی آب شیرین کار کرده بودند شنا و غواصی در دریا بسیار سخت و طاقت فرسا بود اما باید آشنا میشدند و با آب دریا به هنگام جزر و یا مد دست و پنجه نرم میکردند.
رفتم برای بازدید. دیدم بچهها از بس توی جریانهای شدید جزر و مد کار کردهاند که قسمت هایی از بدنشان تاول زده است و از بس آب شور به زخمهایشان خورده از درون زخم شده است. آب شور دریا به چشم بعضیهایشان آسیب رسانده بود. این مسائل را باید میدیدی و گرنه در گفته آنها یا حاج احمد نمیتوانستی چنین چیزی را استنباط کنی از بس که عشق انجام عملیات را داشتند با دیدن و توجه به گفتهها و شوخیها این چیزها در میآید.
نیروها را منتقل کردیم به سد دز. باز یک دوره فشرده غواصی بود و تمرین تیراندازی. پس از آن گردان منتقل شد به بهمن شیر. رود بهمن شیر شبیه و نزدیک اروند بود. توی نخلستانهای نرسیده به چوبیده چادر زدند اما به دلیل مسائل حفاظتی بیشتر از اتاقهای گلی مردم محلی استفاده شد.
در آنجا نیروها آموزشهای عملیاتی را شروع کردند ،حرکت در ساحل ،شکستن خط، حرکت در زمین باتلاقی، حرکت ستونی، و ...برای حرکت در موقع جزر و مد دریا دست به ابتکاراتی زده بودند اگر توی آب نیروها متوقف میشدند و پشت سر هم حرکت میکردند هیچ وقت نمیتوانستند به سلامت به ساحل دشمن برسند.
در بهمن شیر بیشتر کارهایی که صورت میگرفت کارهای تاکتیکی بود نحوه حرکت، شیوه رسیدن به خط دشمن، برخورد با جزر و مد و... رود بهمن شیر شبیه اروند بود و بخش عمده جزر و مد اروند، در اینجا صورت میگرفت.
ضمن اینکه ساحل بهمن شیر دقیقاً شبیه ساحل اروند بود. ساحل باتلاقی نخلستانهای اطراف ساحل، راهها و جولان ها. البته شدت جزر و مد در اروند خیلی بیشتر از بهمن شیر بود.
یکی از کارها و آموزشها شیوه حرکت در آب بود برای اینکه نیروها را آب نبرد. در دهانه خلیج فارس شدت جزر و مد زیاد بود و بچهها را به سمتی میبرد. آنچه هنگام کار مهم بود رسیدن به نقطه مورد نظر در ساحل دشمن بود باید همه نیرو یک جا در نقطه مورد نظر پیاده می شدند و اگر یکی یکی میرسیدند هیچ کاربردی نداشتند ضمن اینکه همه شان به شهادت میرسیدند.
حاج احمد برای این کار شیوههای مختلفی را در نظر گرفته بود.در مرحله اول اصرار داشت نیروها که وارد آب میشوند با همراه هم باشند منتهی این کار به سادگی میسر نبود در بهمن شیر که به نسبت اروند جز و مد آن به مراتب کمتر بود میدیدی گاه یک نفر که وارد آب میشود در ساحل آن طرف دو کیلومتر دورتر از آب بیرون میآمد.دو راه حل برایش در نظر گرفته بود :یکی شیوه دست دادن به هم بود یکی دست چپش را میداد و دیگری دست راستش را. بعد داخل آب حرکت میکردند شیوه دیگر استفاده از طناب بود. طناب را در فواصل مساوی گره میزدند و هر کس یک گره را میگرفت و متصل به هم حرکت میکردند. این روش موفق تر و کارآمد تر از روش قبلی بود.
لباس غواصی با توجه به نوع و جنس آن بچهها را در سطح آب شناور نگه میداشت حاج احمد تلاش بسیاری کرد تا نیروها را با این لباسها و مهماتی که حمل میکردند هماهنگ کند. باید توجه داشت نیرویی که میخواهد خط شکن باشد و از ساحل اروند عبور کند هیچ وقت نمیتواند تجهیزات عمدهای را همراه خود ببرد. عموم سلاحهایی هم که به آنها دسترسی داشتیم در آب کارایی خودشان را از دست میدادند. از لحظهای که بچهها وارد آب میشدند تا لحظهای که به ساحل دشمن رسیدند حداقل یک ساعت در نظر گرفته بودیم.در این ساعت و با توجه به شدت جزر و مد و باتلاقی بودن کناره ساحل، تمام سلاحها و مهماتی که به همراه داشتند مستهلک و غیرقابل استفاده میشد. در دنیا برای این کارها نیروی نفوذی از سلاحهای ویژه ضد آب استفاده میکنه نه آن سلاحهای ابتدایی که در اختیار داشتیم.
کار بعدی، شناسایی ساحل دشمن بود مانند همه عملیات دیگر تا خودش نمیرفت خط دشمن را از نزدیک وارسی نمیکرد با اطمینان نیروهایش را حرکت نمیداد. وقتی با اطمینان حرکت میکرد که نقطهای را که میخواست بشکند از نزدیک میدید و شناسایی میکرد این روش او بود در عملیات قبلی نیز به کمک بچههای اطلاعات و عملیات از میدانهای مین عبور میکرد و همه چیز را خوب میدید اینکه نیروهایش کجا استراحت کنند کجا بایستند چگونه خط را بشکنند به کجا آرپیجی شلیک کنند و...
حاج احمد طی دو مرحله به اتفاق صغیرا،مؤذن، قنبری و بچههای اطلاعات و عملیات از اروند عبور کردند.رفت توی ساحل دشمن و موانع و خط آنها را از نزدیک بررسی کرد و برگشت. این بررسیها به کارش ظرافت بخشید و او را مطمئن تر کرد.
شاید عموم مردم ندانند که فرزندانشان چگونه شهید شدند ؟ ....
سردار سلیمانی
تنظیم : فرهنگ پایداری تبیان