آشنایی با فلسفه احكام
(قسمت اول)
اشاره
بحث از فلسفه احكام و قوانین اسلامى، از بحثهایى است كه امروزه با آن سر وكار داریم و بخش قابل توجهى از پرسشها و پاسخهاى ما را تشكیل مىدهد.
جوانان مىپرسند ما چرا باید نماز بخوانیم؟ چرا باری نماز باید وضو بگیریم؟ به زیارت خانه خدا برویم؟ فلسفه این كه در نماز پیشانى خود را بر روى خاك مىگذاریم چیست؟ چرا در اسلام استعمال ظروف طلا و نقره حرام است؟ چرا دفن میت لازم است؟ چرا خوردن گوشت خوک جایز نیست؟ چرا رباخوارى در اسلام حرام است؟ و...؟
«تبیان» بنا دارد در مجموعه مقالاتی به مباحث فلسفه احکام بپردازد. و در این نوشتار با کلیاتی در این باره آشنا می شویم.
علت حکم و حکمت حکم
در مباحث فقهی، فلسفه احکام را با دو تعبیر ذکر کرده اند:
الف ـ علل احکام: در این تعبیر مقصود از فلسفه تشریع احکام، علت واقعی حکم است که با رفع این علت، حکم مربوطه نیز برداشته می شود.
ب ـ حکمت احکام: این طور نیست که با رفع این حکمت ها وجوب و حرمت احکام برداشته شود؛ بلکه در این تعبیر، مقصود از فلسفه تشریع یک حکم شرعی، برخی حکمت های تشریع حکم و آثار و فوایدی است که بر آن حکم مترتب می شود. آن چه در بعضی «روایات» و یا به «حکم عقل» درباره فلسفه بعضی از احکام، بیان شده غالباً از این باب است.
مثلاً در بیان فلسفه روزه، روایتی از امام صادق علیه السلام هست که «لیستوی به الفقیر و الغنی (1) تا به وسیله آن، ثروتمند و مستمند یکسان باشند» یعنی در حال روزه، غنی و فقیر یکسان زندگی می کنند؛ ثروتمندان از حال مستمندان آگاه شوند و به کمک آنها بشتابند.
قطعاً تمام فلسفه روزه به این ختم نمی شود؛ زیرا اولا در روایات دیگری سلامتی و صحت و تقوی و ... نیز جزء فلسفه روزه شمرده شده است، ثانیا اگر استواء و یکسانی فقیر و ثروتمند برداشته شود و روزی بیاید که همه یکسان باشند، باز هم روزه واجب است.
از آنجا که علت تام روزه، تساوی فقیر و غنی نیست و یکی از حکمت های آن است؛ با نبودش حکم منتفی نمی شود؛ در حالی که در مورد علت چنین نیست و با نبودن علت، معلول نیز نخواهد بود.
احکام شرعی، نسخه هایی آسمانی
اولا خداوند متعال وجودی بی نیاز و بی نهایت است و علمش ازلی و ابدی می باشد، خداوند بر همه چیز احاطه کامل دارد و هیچ چیز حتی به اندازه سر سوزنی از علم بی پایان او مخفی نیست. از جمله این که عالم به سود و زیان مخلوقاتش و راه کمال آن هاست.
ثانیا هدف از خلقت بشر تکامل و سعادت و خوشبختی اوست و به همین جهت خداوند قوانین و مقرراتی وضع کرده و پیامبران و انبیاء علیهم السلام را نیز جهت ابلاغ این قوانین به سوی خلق فرستاده است.
ثالثا پیامبران الهی معصوم هستند و در رساندن احکام الهی دچار هیچ گونه خطا و لغزشی نمی شوند.
نتیجه: از آنجا که علم خدا مطلق است، به همه مصالح و مفاسد افعال مطلع است و از آنجا که خیر و سعادت بشری را می خواهد حکم عبث و بیهوده ای برای آنان وضع نمی نماید و از طریق انبیاء الهی، آن چه را که برای انسان دارای مصلحت بوده و او را به سعادت و کمال می رساند نشان داده و انجامش را می خواهد و از سوی دیگر ترک اعمالی را می خواهد که انسان را از این راه باز می دارد.
لذا، تمام دستوراتی الهی قطعاً دارای فوائد و مصالح و مفاسدی است که انسان ها را به سوی سعادت و کمال می برد، چه انسان ها به آن مصالح و مفاسد پی ببرند یا پی نبرند.
ضعف بشر از دستیابی به علل احکام
اصولا بشر توانایی آگاهی یافتن به تمام مصالح و مفاسد را ندارد و عقل ما از رسیدن به علل واقعی احکام ناتوان است.
اولا علم بشری بسیار ناقص و محدود و قطره ای در برابر اقیانوسی بی کران می باشد و دانسته های او بسیار اندک است.
ثانیا در میان مجهولات بشری چیزهایی هست که اگر از جهان مافوق کسی را بیاورند که آن ناشناخته ها را برای بشر روشن کند، استعداد درک آن را نخواهد داشت، همان طور که بسیاری از مسائل روشن و واضح امروزه برای انسانهای قرون گذشته اصلاً قابل فهم و درک نبوده است و همه این ها به دلیل محدودیت انسان ها است.
لذا انتظار نا بجائی است که ما با این همه محدودیت به همه عمق و اسرار دین، احکام و قوانین الهی پی ببریم. ما تنها به اندازه معلومات خودمان می توانیم فلسفه احکام را دریابیم نه همه آنها را.
تمام مصالح و مفاسد، دنیوی و ملموس نیستند
احکام شرع تابع مصالح و مفاسد می باشد و هیچ حلالی بدون مصلحت و هیچ حرامی بدون مفسده نمی باشد؛ حضرت رضا علیه السلام مىفرماید: «إنّا وجدنا كلّ ما أحلّ الله تبارك و تعالى ففیه صلاح العباد وبقائهم و لهم إلیه الحاجة التى لایستغنون عنها و وجدنا المحرّم من الاشیاء لا حاجة للعباد إلیه و وجدنا مفسدا داعیا إلى الفناء والهلاك» (2) همانا ، چنین یافتیم كه هر آنچه را كه خداى تبارك و تعالى حلال فرموده صلاح و بقاى بندگان در آن بوده است و به آن احتیاج دارند و بىنیاز از آن نیستند و در آنچه حرام نموده است نیازى براى بندگان به آن نیافتیم بلكه مایه فسادى است كه ایشان را به سوى نابودى و هلاكتسوق مىدهد.»
اما نباید مصالح و مفاسد را فقط در امور دنیوی و جسمی بشر دید، بلکه خیلی از احکام به خاطر مصالح فردی اجتماعی و روحی و اخروی بشر آورده شده اند؛ زیرا همان طور که بشر دارای ابعاد فردی و جسمی است و خداوند برای این جنبه او احکامی را با پشتوانه مصالح و مفاسد فرستاده است، حکمت بالغه حضرتش ایجاب می کند برای ابعاد روحانی و اجتماعی نیز احکامی را با پشتوانه مصالح و مفاسد بفرستد. بلکه چه بسا این ابعاد اهمیت بیشتر داشته و احکامی که برای جسم انسانی وضع شده درجهت تکامل و تقویت بُعد ابدی و روحی انسان ها باشد.
بنا بر این وقتى گفته مىشود، فلان كار به مصلحت بشر است، نباید تنها به فواید جسمى و بهداشتى آن توجه داشت، بلكه فواید، روحى، فردى، اجتماعى، دنیوى، اخروى و دیگر فواید آن را نیز ملاحظه كرد، كه همه جزء مصالح بندگان است و چه بسا یك حكم، فایده جسمى براى بشر نداشته باشد، ولى روحیات او را تهذیب نماید.
مثال 1. شاید گذاشتن پیشانى برروى خاك اثر بهداشتى نداشته باشد، ولى این كه روح تواضع و بندگىانسان را در مقابل خداوند پرورش مىدهد و كبر و خودبزرگبینى را از وى دور مىكند، خود ، بزرگترین فایده و مصلحت محسوب مىشود.
مثال2. ممكن است فایده یك حكم از نظر فردى معلوم نباشد؛ مثلا اسلام مىگوید: استعمال ظروف طلا و نقره حرام است. شاید به ظاهر این حكم، مصلحت فردى نداشته باشد، ولى رواج این كار موجب مىشود كه قسمت مهمى از ثروت مملكت در خانهها متمركز شود و در نتیجه، زیانهاى اقتصادى زیادى براى جامعه و ملت به بار آورد. همچنین اگر عدهاى غذا نداشته باشند، در مقابل، دسته دیگر در ظروف طلا غذا بخورند، اختلاف طبقاتى فاحشى پیش مىآید و چه بسا مشكلاتى به وجود مىآورد كه ممكن است گاهى اجتماعى را به خاك و خون بكشد و اتفاقا همین اختلاف طبقاتى و رفع خصومتهاى بین طبقات، یكى از فواید و فلسفههایى است كه اسلام در قانون وجوب زكوت در نظر گرفته است.
مثال3. امام هشتم علیه السلام مىفرماید: «و علة الزكوة من أجل قوت الفقراء وتحصین أموال الأغنیاء» (3)
و امام ششم علیه السلام نیز مى فرماید: «إن الله عز و جل فرض للفقراء فى مال الاغنیاء ما یسعهم... و لو أن الناس أدّوا حقوقهم لكانوا عایشین بخیر» (4)
و نیز در حدیث دیگر مىفرماید: «و لو أن الناس أدّوا زكوة آموالهم ما بقى مسلم فقیرا محتاجا» (5)
خلاصه معناى این چند حدیث این است كه خداوند متعال با مقرر كردن قانون زكات خواسته است، نیازمندیهاى فقرا و مستمندان برطرف گردد و اموال اغنیا محفوظ بماند و همه مردم زندگى رضایتبخشى داشته باشند و اگر مردم زكات و سایر حقوق مالى را مىپرداختند، هرگز فقیر و نیازمندى در جامعه مسلمانان پیدا نمىشد و همه با خیر و خوبى زندگى مىكردند.
رجوع به متخصص قابل اعتماد
ما در زندگى روزانه خود، هنگامى كه بیمار مىشویم و به پزشک مراجعه مىكنیم، نسخهاى را که مركب از چند داروى مخصوص براى ما مىنویسد و دستور مىدهد به روش خاصی و طبق برنامه خاصی از آن استفاده کنیم و گاهی ممکن است خوردن بعضی چیزها و انجام برخی کارها را بر ما ممنوع کند. ما بدون این كه درباره خصوصیات داروها سؤال کنیم، به دستورهاى پزشک عمل مىكنیم، زیرا دانش و تخصص وى را در طب قبول داریم و مىدانیم كه او جز معالجه و بهبود ما منظور دیگرى ندارد.
چنین مثال هایی از روش عقلایی زندگی، روشن مىكند كه اگر انسان به علم و دانش كسى ایمان داشته باشد و او را در رشته خود متخصص بداند و نیز بداند كه قصد سوئى در كار نیست، قطعا دستورات او را در آن رشته بدون اینكه از او توضیحات زیادى بخواهد، مورد عمل قرار مىدهد.
احكام و مقررات دینى هم نسخههایى است كه پیامبران الهى و پیشوایان دینى از طرف خدا براى بشر آوردهاند تا سعادت و خوشبختى آنان را از هر جهت تامین نمایند. بدیهى است هنگامى كه ما اعتقاد داشته باشیم كه این احكام از علم بىپایان خداى تبارك و تعالى سرچشمه گرفته و به حكمت و لطف و مهربانى خدا ایمان داشته باشیم و نیز بدانیم كه پیامبران الهى در تبلیغ و رساندن احكام به هیچ وجه گرفتار خطا و لغزش نمىشوند، در این صورت با كمال جدیت و بدون هیچ گونه اضطرابى در عمل به دستورهاى دینى مىكوشیم و هیچ نیازى نمىبینیم كه از فلسفه احكام و مقرراتى كه قرار داده شده است، سؤال نماییم؛ زیرا مىدانیم كه خدا علم بر آغاز و انجام همه چیز دارد و هرچه مقرر كرده به خیر و صلاح ما بوده است و انبیاى الهى، در بیان احكام، اشتباهى نكردهاند.
آرى، اگر كسى در وجود خدا یا علم و دانش و حكمت او یا در حقانیت انبیا و معصوم بودن آنان تردید داشته باشد، لازم است قبل از این سؤال، در اصل اعتقاد به خدا و صفات كمالیه او و حقانیت پیامبران الهى و صفات ایشان وارد بحثشود. بنابراین، كسانى كه پایه توحید خود را محكم ساختهاند و طبق دلایل قطعى عقیده دارند كه قانونگذار اسلام یعنى، خداوند متعال، بىنیاز مطلق و داراى علم و حكمت بىپایان است، هیچگونه تردیدى نخواهند داشت كه تمام احكام و مقررات و دستورهاى اسلامى كه پیامبر اسلام از طرف خداى متعال براى بشر آورده است، داراى مصالح و فوایدى مىباشد، زیرا علم و حكمتخداى بزرگ ایجاب مىكند كه هیچ فرمانى را بدون رعایت مصالح بندگانش ندهد و چنین افرادى همیشه در صدد پیروى از دستورهاى الهى هستند و دانستن و ندانستن جزئیات فلسفه احكام در روحیه آنان اثرى نخواهد داشت.
لذا بحث از فلسفه احکام و پی بردن به آن بحثی است و انجام و پیروی از آنها بحثی دیگر است و به هیچ عنوان اطاعت و پیروی از احکام مشروط به پی بردن اسرار و فلسفه احکام نخواهد بود.
قسمت بعدی این نوشتار را در اینجا بخوانید.
پی نوشت ها:
(1) علل الشرایع، ج 2، ص 378
(2) وسائل الشیعة، ج25، باب الاطعمة و الاشربة، باب 19، حدیث4
(3) الفقیه، ج2، حدیث 1580
(4) الکافی، ج3، کتاب الزکاة، ص496
(5) الفقیه، ج2، حدیث 1579
منبع: سایت پژوهه، حوزه نت
تنظیم و فرآوری: رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان