توبه، بدون شرط
گفتار هایی از آیت الله مظاهری
توجّه به این نكته مهمّ است كه از نظر قرآن كریم، بلكه از نظر عقل، پذیرش توبه از سوی پروردگار متعال هیچ شرطی ندارد و به صرف پیدا شدن حالت درونی پشیمانی از گناه، توبه پذیرفته میشود. امّا باید دانست كه لازمه پشیمانی، تصمیم بر ترك گناه و عمل بر طبق دستورات الهی است؛ زیرا اگر كسی تصمیم بر ترك گناه نداشت و یا بر اساس فرمان الهی عمل نكرد، در حقیقت نسبت به گناه خود پشیمان نشده است.
اگر کسی به راستی توبه کند، یعنی توبه او با ترک گناه همراه باشد، به یقین بداند كه خداوند گناهان او را میآمرزد و بالاتر اینکه سیّئات و بدی های او به حسنات و نیکیها مبدّل خواهد شد. چنانچه می فرماید:
إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ [1]
هنگامی که خداوند رحمان و رحیم توبه بنده خویش را میپذیرد، پرونده سیاه و پر از گناه او را به پرونده درخشانی تبدیل میکند که در صفحه اول آن توبه نمایان است و درخشندگی دارد.
حال ممكن است این سؤال حاصل شود كه چگونه در آیاتی از قرآن کریم، شرایطی برای توبه ذكر شده است؟ مثلاً در آیات 17 و 18 سوره نساء، چهار شرط برای پذیرش توبه از سوی حقتعالی بیان شده است.
إنَّمَا التَّوبَةُ عَلَی اللهِ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَریبٍ [...] وَ لَیْسَتِ التَّوبَةُ لِلَّذینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئاتِ حَتّی إذَا حَضَرَ اَحَدَهُمُ الْمَوتُ قَالَ إِنّی تُبْتُ الآنَ وَ لاَ الَّذینَ یَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفّارٌ [2]
در حقیقت، (پذیرش) توبه كه (طبق وعده الهى) بر عهده خداوند است، براى كسانى است كه كار زشت را از روى نادانى انجام مىدهند، سپس به زودى (پیش از معاینه مرگ) توبه مىكنند [...] و براى كسانى كه همواره گناهان را مرتكب مىشوند تا چون مرگ یكى از آنان فرا رسد (یقین به مرگ پیدا كند یا حواس ظاهرشان آثار عالم برزخ را درك نماید) گوید: من الآن توبه كردم و نیز براى آنان كه در حال كفر مىمیرند (پذیرش) توبه نیست.
همانگونه كه در ظاهر این دو آیه شریفه ملاحظه میشود، چهار شرط برای توبه تعیین شده است:
1) گناه از روی جهالت و به خاطر نادانی باشد. (نه از روی علم و عمد)
2) توبه را تأخیر نیندازد.
3) توبه قبل از دیدن مرگ باشد.
4) توبه بعد از مرگ نباشد.
پاسخ این سئوال آن است كه: آنچه در ظاهر این دو آیه شریفه ملاحظه میشود، نیازمند توضیح و تفسیر است و این دو آیه شریفه نكات دیگری را در بر دارد؛ زیرا ظاهر این دو آیه علاوه بر اینكه خلاف عقل است، خلاف روایات و خلاف سیره آنان در برخورد با گناهكاران نیز هست.
نكات مهمّی كه اهلبیت در توضیح و تفسیر این دو آیه شریفه وجود دارد از این قرار است:
الف) گاهی، گناه در اثر طغیان یكی از غرایز است و در نتیجه، تسلّط هوا و هوس و طغیان غریزه یا صفت رذیله موجب میشود كه انسان، «معرفت» خود را تقریباً از دست بدهد. قرآن شریف این حالت را «جهالت» نامیده است و معلوم است كه توبه از این نوع گناه پذیرفته است، امّا اگر ارتكاب گناه در اثر عناد و لجاج و از روی طغیانگری و انكار و دشمنی با حقّ و حقیقت باشد، طبیعی است كه چنین گناهی، زمینه ساز عدم آمرزش الهی میشود، گناهی كه از روی لجاجت و دشمنی با حق انجام میپذیرد، حكایت از كفر میكند و کسی که با خداوند لجاجت ورزد و در مقابل حق ایستادگی کند، موفّق به توبه نخواهد شد؛ زیرا وقتی حالت عناد و لجاج در وجود کسی مسلط شود، مانع از آن است كه از كرده خود پشیمان گردد. و بدون پشیمانی نیز توبه محقق نمیشود. بنابراین، اینكه قرآن شریف «جهالت» را در توبه، شرط فرموده است، حكایت از یك نكته اخلاقی دارد و آن عبارت است از اینكه اگر گناه و نافرمانی از سر عناد و لجاج صورت گرفت، توبه از آن ممكن نیست و در حقیقت چنین گناهكاری از روی علم و آگاهی به سوی جهنّم حركت مینماید.
ب) گاهی، حالت تلاطم و پشیمانی از گناه در درون انسان هست و به مجرّد ارتكاب گناه، همین حالت او را وادار به توبه میكند، امّا گاهی این حالت وجود ندارد، بلكه «تَسویف» در توبه، یعنی به آینده واگذار كردن و بی اعتنایی به گناه و فراموشی آن، جای پشیمانی را میگیرد. در چنین وضعی معلوم است كه این انسان، خود را گناهكار نمیداند تا توبه كند. پس اینكه قرآن شریف «فوریّت» و «عدم تأخیر» را در توبه، شرط دانسته است، باز هم حاوی یك نكته اخلاقی است و آن اینكه بی اعتنایی به گناه موجب عادت انسان به گناه میشود و در اثر عادت، اُبّهت گناه از دل میرود و در نتیجه گناه از ضمیر آگاه انسان به ضمیر ناآگاه وی منتقل شده و موجب میگردد تا انسان خود را، گناهكار نداند و در این صورت طبیعی است كه توبه هم نمیكند. چنین حالتی بسیار خطرناک است و انسان را در سراشیبی گناه و معصیت میاندازد وقتی گناه عادت انسان شود و گناه او تکرار شود و بدان اصرار ورزد، مثل اتومبیل ترمز بریدهای میشود که با سرعت به اعماق دره در حال سقوط است و هیچ عاملی نمیتواند مانع حرکت آن شود یا لااقل از سرعت آن بکاهد. و بدتر و خطرناکتر از این حالت، هنگامی است که انسان گناه و معصیت خود را توجیه کند و قبح و زشتی گناه را نبیند. اگر چنین شد، نفس لوّامه به نفس محصنه تبدیل میشود و به جای ملامت گناهکار از ارتکاب گناه، او را تشویق میکند و معصیت و اعمال ناپسند را در نظر وی نیکو جلوه میدهد چنانکه قرآن میفرماید:
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرینَ أَعْمالا، الَّذینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعا [3]
بسیار واضح است که چنین انسانی به فکر توبه هم نمیافتد زیرا تصور میکند اعمال و رفتارش، بهترین نوع اعمال است و پشیمانی در وجود او جایگاهی نخواهد داشت. و منظور قرآن کریم از شرط دوم این است که اگر توبه را به تأخیر اندازد، گرفتار گناه روی گناه میشود و پس از آن گناه خود را توجیه میکند و اصلاً توبه نمیکند که توبه او پذیرفته شود.
در این مجال جای دارد تذکر و توصیه همیشگی را تکرار کنیم که: مراقب باشید گناه نکنید و اگر گناهی مرتکب شدید، فوراً توبه نمایید و اجازه ندهید گناه شما تکرار شود که گرفتار عادت به گناه و پس از آن توجیه گناه میشوید و این امر بدبختی فراوانی به همراه خواهد داشت.
ج) گاه انسان پس از ارتكاب گناه به دلیل برخوردار بودن از ایمان، پشیمان میشود و از روی ایمان به خداوند و دستورات او، خجالت زده شده و از خدای متعال عذر خواهی میكند ولی گاه پشیمان میشود، امّا نه در اثر ایمان، بلكه به دلیل كیفری كه در مقابل خود میبیند، نظیر مجرمی كه چوبه دار را در مقابل خود میبیند و از كرده خود پشیمان میشود، امّا ندامت او از سر ترس از كیفر است و نه به دلیل آنكه عمل خود را زشت و ناپسند میداند و به تعبیر قرآن شریف چنین كسی اگر رها شود، باز همان است كه قبلاً بود:
حَتَّی إِذا جاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ، لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَكْتُ كَلاَّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى یَوْمِ یُبْعَثُون [4] (آنها در شرك و كفر به سر مىبرند) تا آن گاه كه مرگ یكى از آنان فرا رسد (در قبضه فرشتگان به خداوند) گوید: پروردگارا، مرا بازگردانید، شاید عمل صالحى در آنچه (در دنیا) واگذاشتهام (از ایام عمر و اموال دنیا) انجام دهم. چنین نیست، آن سخنى است كه او گوینده آن است (ولى تحقّق نمىپذیرد)، و پیش روى آنها (عالم) برزخ است تا روزى كه برانگیخته شوند.
میگوید پروردگارا مرا بازگردان، شاید در آنچه ترك كردم عمل صالحی انجام دهم، چنین نیست.
و توبه هنگام مرگ غالباً از قسم دوّم است، بنابراین اگر قرآن شریف در توبه، شرط فرموده است كه قبل از مرگ باشد و نه به هنگام دیدن مرگ، مثل دو شرط پیشین، حاكی از یك نكته اخلاقی است و آن اینكه غالباً پشیمانی در هنگام فرا رسیدن مرگ، توبه از روی ایمان نیست بلكه به دلیل ترس و اضطراب و ناراحتی از كیفر گناه است و اگر آن كیفر، در كار نبود، آن شخص هم از كرده خود پشیمان نبود.
د) و امّا آنچه گفته شده كه آیات شریفه 17 و 18 سوره نساء، در توبه شرط كرده است كه بعد از مرگ نباشد، در این خصوص نیز باید به طور کلّی بگوییم كه كافران و مشركان، زمینه برای عفو و مغفرت و شفاعت و نجات ندارند:
إِنَّ اللهَ لایَغْفرُ اَنْ یُشْرَكَ بِهِ وَ یَغْفرُ مادُونَ ذلكَ لِمَنْ یَشاءُ [5]
بىتردید خداوند این (گناه) را كه براى او شریك قرار داده شود نمىآمرزد و غیر آن (یا گناهان فروتر از آن) را براى هر كس كه بخواهد (بدون توبه) مىآمرزد.
بنابراین در روز قیامت گرچه عفو و مغفرت و شفاعت، زمینهساز برای نجات است، ولی برای مؤمن نه برای كافر؛ زیرا كافر زمینهای برای نجات ندارد:
إنَّكُمْ وَ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ الله حَصَبُ جَهَنَّمَ [6] (در آن روز به كفّار خطاب شود) همانا شما و آنچه به جاى خدا (از بتها و تمثالها و ستارگان) مىپرستید هیزم جهنّمید.
از آنچه بیان شده این نتیجه حاصل میشود كه توبه، یعنی حالت پشیمانی و تلاطم درونی، هیچ شرطی ندارد و اگر در قرآن كریم و بعضی روایات از «تصمیم بر ترك» و «استغفار» و یا «اصلاح نفس» سخن به میان آمده است، لازمه همان تلاطم درونی و پشیمانی از گناه است. به عبارت روشنتر معنی ندارد كسی به راستی از گناه پشیمان باشد، امّا تصمیم بر ترك نداشته باشد و استغفار نكند و به اصلاح نفس خویش نپردازد. و اگر چنین حالتی به صورت حقیقی برای کسی پدید آمد، قطعاً توبه او محقق شده است و پذیرفته خواهد شد.
پاورقی
1. فرقان / 70؛ ر.ک: طه / 82، فرقان / 71، قصص / 67
2. نساء / 18 ـ 17
3. کهف / 104-103
4. مؤمنون / 100 ـ 99
5. نساء / 48
6. انبیاء / 9
تنظیم: رهنما، گروه حوزه علمیه
منبع سایت آیت الله مظاهری