تبیان، دستیار زندگی
معجزه‌ای در کار نیست، طبیعت مثل همیشه قربانی دیگری را به کام خود می‌برد و راوی این داستان هم مثل همه داستان‌های دیگر در جنگ ماندن و نماندن شکست می‌‌خورد، او هم یکی مثل همه است. پس چه جذابیتی است تا داستان را بخوانیم؟
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نگاهی به رمان "یکی مثل همه" نوشته فیلیپ راث

یکی مثل خودش
یکی مثل خودش

سال‌هاست هر وقت نام کاندیداهای دریافت جایزه معتبر نوبل ادبیات مطرح می‌شود، ادبیات داستانی ایالات متحده با 2 نام در این فهرست‌ها و گمانه‌زنی‌ها حضور دارد: دکتر وف و راث.

«فیلیپ راث» اگر انتخابگران عبوس و اروپازده آکادمی نوبل اندکی منصف بودند بی‌شک می‌توانست از سال‌ها قبل بدون حرف و حدیث، نوبل ادبیات را به خانه ببرد، چراکه او تقریبا بیشترین جوایز معتبر و بزرگ ادبیات جهان و آمریکا را از آن خود کرده است و امروز نه به عنوان یک نویسنده معاصر در حال کسب اعتبار بلکه به چشم یک نویسنده کلاسیک آمریکا دیده می‌شود.

او متولد 19 مارس 1933 در نیوجرسی است و از سال 1975 عضو موسسه ملی هنر و ادبیات ایالات متحده آمریکا بوده و تنها نویسنده زنده‌ای است که کتابخانه ملی آمریکا مجموعه آثارش را منتشر کرده است.

جوایز متعدد و معتبری‌ چون جایزه ملی کتاب آمریکا، جایزه پولیتزر، جایزه قلم (به دفعات متعدد)‌، مدال طلای ادبیات داستانی آکادمی هنر و ادبیات آمریکا و دکترای افتخاری ادبیات دانشگاه هاروارد تنها بخشی از افتخارات این نویسنده مطرح است.

نوشته‌های او در ایران اقبال چندانی برای ترجمه نداشته است؛ یقینا مهم‌ترین دلیلی که برای این مساله می‌توان عنوان کرد عدم کامیابی «راث» در کسب نوبل ادبیات است.

حقیقت این است که غالب مترجمان ایرانی چشم به انتخاب آکادمی نوبل دارند و رقابت عجیبی که در سال‌های اخیر برای ترجمه و معرفی آثار برندگان نوبل پس از اعلام نام برنده درمی‌افتد نشان می‌دهد که مساله انتخاب اثر ادبی برای ترجمه تا چه حد در کشور ما تحت تاثیر گزینش‌های بیرونی است.

به همین دلیل است که نویسنده‌ای با اهمیت و شهرت «فیلیپ راث» تاکنون تنها با ترجمه 4 کتاب آن هم در دهه 80 به مخاطبان ایرانی معرفی شده است: رئیس‌جمهور ما با ترجمه افشین رضاپور (آنا ـ 1383)‌، زنگار بشر [که نام فیلم سینمایی که با اقتباس از آن ساخته شده در ایران به ننگ بشر مشهور شده است] با ترجمه فریدون مجلسی (البرز ـ 1384)‌، خشم با ترجمه فریدون مجلسی (نیلوفر ـ 1388)‌ و یکی مثل همه با ترجمه پیمان خاکسار (چشمه ـ 1389)‌.

به این ترتیب تعدادی از مشهورترین آثار راث از جمله قصه شبانی آمریکایی، من با یک کمونیست ازدواج کردم و توطئه علیه آمریکا هنوز برای خواننده فارسی‌زبان ناشناخته است.

ترجمه اخیر (یکی مثل همه)‌ با انتخاب خوب مترجم و حوصله‌ای که او در ارائه برگردانی سالم و وفادار از داستان اصلی به مخاطب ایرانی ارائه کرده است می‌تواند مقدمه مناسبی برای آشنا شدن خوانندگان حرفه‌ای فارسی زبان با آثار یکی از چهره‌های برجسته و مهم ادبیات داستانی جهان باشد.

نوشته‌های او در ایران اقبال چندانی برای ترجمه نداشته است؛ یقینا مهم‌ترین دلیلی که برای این مساله می‌توان عنوان کرد عدم کامیابی «راث» در کسب نوبل ادبیات است.

داستان زوال

یکی مثل همه، داستان تلاش و دغدغه مداوم انسان برای جلوگیری از زوال زندگی و شکست محتوم او در چرخه حیات است. داستان، از پایان قصه شروع می‌شود جایی که همه آمده‌اند تا بر جنازه در حال تدفین راوی گل بیافکنند و او را در خاک سرد و پذیرنده دفن کنند.

«فیلیپ راث» از همان ابتدا تکلیف خود را با مخاطب روشن می‌کند. معجزه‌ای در کار نیست، طبیعت مثل همیشه قربانی دیگری را به کام خود می‌برد و راوی این داستان هم مثل همه داستان‌های دیگر در جنگ ماندن و نماندن شکست می‌‌خورد، او هم یکی مثل همه است. پس چه جذابیتی است تا داستان را بخوانیم؟

داستان، روایت همین جنگ مداوم است؛ پنجه کشیدن دائم راوی داستان به صورت گرگ و تکرار این مضمون که تن سالم هر لحظه در آستانه دریافت ضربه مهلک دیگری است از سوی مرگ.

بیماری، خوابیدن در بستر و عمل جراحی از همان اوان کودکی تا آخرین لحظات دست از سر راوی بر نمی‌دارد و او دائم و در فواصل مختلف زمانی زیر تیغ می‌رود. زندگی‌اش در هراس از بیماری‌های تازه و کاهنده و در محاصره داروهای شیمیایی و روش‌های پزشکی و تکنیک‌های جراحی، اندک اندک فرومی‌پاشد. «فیلیپ راث» با حوصله و جزءپردازی و تشریح همه این اصطلاحات و واژه‌های خشک پزشکی، فضایی را ایجاد می‌کند که دلشوره دائمی سلامت و هراس از مرگ در مخاطبان کار او نیز ایجاد می‌شود. از این نظر می‌توان «یکی مثل همه» را رمانی روان‌شناختی نیز محسوب کرد چرا که با دیدگاهی فرویدیستی، تلاش ناکام راوی مذکر داستان را برای برپا نگه داشتن خیمه لذت‌جویی و زندگی بدون دردسر مرگ را نشان می‌دهد؛ تلاشی که در تمام داستان به نمایش گذاشته می‌شود.

قهرمان رمان، شخصیتی قابل توجه است؛ یک شخصیت به معنای دقیق کلمه. گاه چنان خودخواه، لذت‌جو، حسود و ناجوانمرد که حاضر است همه فداکاری‌ها، بزرگواری‌ها و مهربانی‌های اطرافیانش را در پای میل به لذتجویی خود تباه کند و گاه انسانی قدردان، هنرمندی حساس و آگاه به موقعیت خود و جهان پیرامونش.

این پرسش‌های پی در پی از موقعیت‌های متفاوت و مختلف با قلم توانمند «راث» چنان به آرامی و بدون «در چشم بودن» روی می‌دهد که خواننده در وهله نخست متوجه ورود پی در پی شخصیت اصلی در فضاهای متناقض و تصمیم‌گیری‌های متزلزل و بدون ثبات او نمی‌شود.

این تزلزل در تصمیم‌گیری، در حقیقت نتیجه تزلزل در حالت‌های جسمی قهرمان داستان است. از این نظر، «یکی مثل همه» رمانی است که ما را بیش از پیش (و گاه شاید به اندازه‌ای غیرواقعی و اغراق‌شده) متوجه تاثیر مستقیم سلامت جسم بر سلامت روح می‌کند و به عبارت دیگر این رمان تا حد زیادی به دنبال متافیزیک‌زدایی از زندگی انسانی است.

قهرمان داستان «راث» اصولا انسانی معنوی نیست. سنت‌های یهودی تنها در زمان مرگ و در مراسم تدفین به کار او و خانواده او می‌آید و به همین دلیل در رمان «یکی مثل همه» هیچ نشانه‌ای از رستگاری معنوی نیست؛ رستگاری در سلامت کامل و کار کردن تمام اعضای بدن مثل یک ساعت دقیق و درست است و اگر بدن، سلامت مادی خود را از دست بدهد (که می‌دانیم می‌دهد) تمام آن رستگاری به فنا رفته است.

«راث» بدون این‌که درباره تقابل معنویت و مادی‌گرایی در قرن حاضر سخنرانی و خطابه کند، این تقابل را به شکلی کاملا رندانه و هنرمندانه برای ما «به نمایش می‌گذارد».

«راث» از این نظر از معدود نویسنده‌های معاصر ماست؛ یکی مثل خودش و مثل هیچ‌کس دیگر. نویسنده‌ای که به شکلی حرفه‌ای و کاملا آگاهانه به نوشتن و خلق کردن (نه اظهارنظر کردن، فلسفه‌بافی، سخنرانی و تعیین تکلیف‌های ارزش‌مدارانه) می‌پردازد و از خلال داستان‌ها و نوشته‌های اوست که مخاطب می‌تواند جهانی را بیافریند که خود از داستان‌های او می‌طلبد و «یکی مثل همه» به خوبی این کار را می‌کند.

جام جم

تهیه و تنظیم: بخش ادبیات تبیان