تبیان، دستیار زندگی
اگر یک کتاب دارای موضوعی بکر، قلمی روان، نشری جذاب و البته قیمتی منصفانه باشد، به طور حتم و بدون نیاز به تبلیغات آن‌چنانی مورد استقبال مردم قرار خواهد گرفت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تیراژ پایین کتاب در ایران

کتاب

شاید بتوان میزان تیراژ کتاب در هر کشور را ملاک مناسبی برای سنجش سرانه‌ی مطالعه و به عبارتی، اقبال مردم به مطالعه‌ی کتاب دانست. به طور معمول انتشار کتاب در کشورهای توسعه یافته با تیراژهایی رو به‌رو می‌شود که وقوع آن در ایران چیزی شبیه به رویا و انتشار کتاب با تیراژهای مذکور برای ناشران و صد البته نویسندگان آرزویی به ظاهر دست‌نیافتنی است.

به عنوان مثال در کشور انگلستان، رمانی تحت عنوان "بریسینگر"، نوشته‌ی "کریستوفر پائولینی"، در اولین روز عرضه به بازار کتاب، با فروش 45 هزار نسخه‌ای مواجه شد. همچنین در کشور فرانسه کتاب "کارت و قلمرو"، نوشته‌ی "میشل هولبك" با تیراژ 120 هزار نسخه، کتاب "طرحی از زندگی"، نوشته‌ی "آملی نوتومب" با تیراژ 220 هزار نسخه و کتاب "عشق جزیره است"، نوشته‌ی "کلودی گالای" با تیراژ 70 هزار نسخه، روانه‌ی بازار نشر شدند.

مقوله‌ی کتاب و کتاب‌خوانی از جمله اموری است که با حوزه‌های خاصی در ارتباط است و برای این‌که یک کتاب، کتاب موفقی نامیده شود باید مجموعه عواملی در کنار هم قرار بگیرند

این در حالی است که تیراژ کتاب‌های منتشر شده در ایران به سختی به مرز 10 هزار نسخه می‌رسند. مثلاً کتاب "بامداد خمار"، نوشته‌ی "فتانه حاج سید جوادی" که به عنوان یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های ایرانی شناخته می‌شود، در طول 10 سال فقط 300 هزار نسخه فروش داشته و در بهترین حالت توانست رقم 10 هزار نسخه در بعضی از چاپ‌ها را تجربه کند.

باید توجه داشت که بامداد خمار یکی از کتاب‌های موفق در عرصه‌ی ادبیات داستانی بوده است والا طبق گفته‌ی وزیر محترم ارشاد کتاب‌های ایرانی با تیراژ 1500، 2000 و 3000 در هر چاپ منتشر می‌شوند و این حقیقتاً یک فاجعه است.

اما ایراد کار کجاست و مقصر کیست؟ آیا باید ناشران کتاب را متهم کرد که نمی‌خواهند خطر کنند و کتاب‌هایی با تیراژ بالا منتشر کنند، مبادا که حاصل کارشان به فروش نرود و روی دست بماند. آیا باید مثل همیشه مردم را مقصر دانست که توجهی به مقوله‌ی مطالعه ندارند؟ یا این که باعث و بانی این اوضاع اسف‌بار مسوولین مرتبط با حوزه‌ی کتاب و نشر هستند؟ ساده‌ترین کار این است که انگشت اتهام را به سوی فرد یا گروهی نشانه برویم و بحث را خاتمه دهیم اما آیا این، راه حل منطقی و درستی است؟

اگر یک کتاب دارای موضوعی بکر، قلمی روان، نشری جذاب و البته قیمتی منصفانه باشد، به طور طبیعی و بدون نیاز به تبلیغات آن‌چنانی مورد استقبال مردم قرار خواهد گرفت

مقوله‌ی کتاب و کتاب‌خوانی از جمله اموری است که با حوزه‌های خاصی در ارتباط است و برای این‌که یک کتاب، کتاب موفقی نامیده شود باید مجموعه عواملی در کنار هم قرار بگیرند. به عبارتی، فروش بالای یک کتاب و اشتیاق مردم برای مطالعه‌ی آن، در حقیقت آخرین قطعه‌ی یک پازل است که اگر قطعه‌های قبلی در جای اصلی خود قرار نگیرند، نتیجه‌ی مطلوب به دست نخواهد آمد و حاصل کار چیزی نیست جر آن‌ چه هم اینک در بازار نشر کتاب با آن رو به‌رو هستیم.

در نظر بگیرید فیلمی را که برای ارایه به مخاطب تولید می‌شود. منطق حکم می‌کند که مخاطبین این حوزه وقتی برای تماشای آن فیلم از خود اشتیاق نشان می‌دهند که آن اثر دارای فیلم‌نامه‌ای جذاب، بازیگری کاردان و کارگردانی کاربلد باشد. و طبیعتاً اگر یکی از این امور محقق نشود تلاش‌ها و زحمات عوامل سازنده بی‌نتیجه خواهد بود.

حوزه‌ی نشر کتاب نیز از این منظر تفاوت چندانی با فیلم، سریال یا موسیقی ندارد. اگر یک کتاب دارای موضوعی بکر، قلمی روان، نشری جذاب و البته قیمتی منصفانه باشد، به طور طبیعی و بدون نیاز به تبلیغات آن‌چنانی مورد استقبال مردم قرار خواهد گرفت. در مقابل اگر موضوع تکراری بوده یا زبان نویسنده نامانوس باشد یا... نباید توقع داشت که مورد استقبال مخاطب قرار بگیرد.

ظاهراً کسانی که در این عرصه دست دارند باید فکری کنند و چاره‌ای بی‌اندیشند. نویسندگان باید به دنبال موضوعاتی نو و تازه باشند و آن را با زبانی شیوا به نگارش درآورند. مسوولین دولتی باید فکری به حال قیمت سرسام‌آور قیمت کاغذ کنند و با شیوه‌ای صحیح آن را در اختیار ناشر قرار دهند. در مقابل، ناشران نیز باید ترس را کنار گذاشته و محصولات خود را با تیراژی بالا منتشر کنند. اگر این امور محقق شود به طور حتم خواهیم دید که ایرانیان، آن قدرها که به نظر می‌رسد با کتاب بیگانه نیستند.


تهیه و تنظیم: گروه کتاب تبیان - امیر مقیمی