تبیان، دستیار زندگی
رفتی برای فنا شدن که تو را نه از برای فنا آفریده بودند که تو در فنا بقاء را می دیدی. رفتی تابسازی واژه ها ی ایثار را، تا بدانند مردمان کوچه بازار که آرامش فردا در گرو رزم دیروز تو بود
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

طلبه شهید  محسن گله داری
طلبه شهید  محسن گله داری

رفتی برای فنا شدن که تو را نه از برای فنا آفریده بودند که تو در فنا بقاء را می دیدی. رفتی تابسازی واژه ها ی ایثار را، تا بدانند مردمان کوچه بازار که آرامش فردا در گرو رزم دیروز تو بود

نامش محسن بود. ساده و بی ریا؛ امّا با هوش، مثل همه آدم ‌های خوب این دنیا، دوست داشتنی. نامش محسن بود با چهره ای بشّاش و لبخندی که همیشه بر روی لبهاش غنچه می کرد. اسمش محسن بود فرزند پاک عشق. خانه اشان در حوالی کوچه صداقت بود و شهرشان همه مردمانی نشسته بر کنار جویبار صفا. محسن در سال 1346 در نجف آباد به دنیا آمد، از همان روزی که آمد وقتی پدر زمزمه توحید را در گوشش نجوا کرد آموخت که زندگی بهانه ای است برای رفتن به دیار دوست و مأواگزیدن در خانه دوست. نامش محسن بود همنام بهشتیان و آن روز در شادی کودکانه‌‌‌اش به دبستان رفت، دبستان دهخدا با هم شاگردی های همه با صفا. نمی دانم تا کلاس چندم درس خواندی اما هر چه بود در یک روز قشنگ تصمیم گرفتی تا به حوزه بروی و حوزه برای تو تمرین عاشقی بود. احادیث اهل بیت- علیهم السلام- روحت را آسمانی می کرد. هر روز بیشتر از دیروز احساس نشاط می کردی در آن جا بود که مفهوم زندگی را یاد گرفتی. اهل نماز بودی و شب در سکوت بهت انگیزش شاهد مناجات های تو بود. روز های دوشنبه و پنج شنبه روزه می گرفتی. چندی در حوزه ماندی که ندایی از فراسوی دنیا تو را به سوی حماسه فرا خواند. تو همراه با دلاور مردان لشکر نجف اشرف به جبهه رفتی. رفتی تا یادت سبز ترین خاطره بماند در فواره ی شعور ما.بدون هیچ قیل و قالی، پر از سکوت، سکوتی که فریاد معرفت بود، رفتی برای فنا شدن که تو را نه از برای فنا آفریده بودند که تو در فنا بقاء را می دیدی. رفتی تابسازی واژه ها ی ایثار را، تا بدانند مردمان کوچه بازار که آرامش فردا در گرو رزم دیروز تو بود. در عملیات محرّم مجروح شدی گویی مقام جانبازی برایت کافی نبود که دوباره به جبهه رفتی و این بار منطقه عملیاتی جُفیر بوسه به قدومت زد تجلّی نیازت در شبانگاهان و بر سجّادة نیاز بود و اوج حماسه ات در گرما گرم میدان نبرد، وقتی به رسم شیدایی جان را که ارمغان عالم قدس بود به مهمانی تیر و ترکش بردی و در اوج خود در تاریخ 10/12/1362 سرود رفتن را ساز کردی. روحت شاد. «روحش شاد و یادش گرامی باد

گلبری از وصیت نامه

اگر از رهبر پیروی نکنید و دین خود را به شهدا ادا ننمائید، به خدا قسم فردای قیامت مسئولید . وحدت خود را از دست ندهید و این منافقان از خدا بی‌خبر را ـ که هدفشان نابودی اسلام و حاکمیت آمریکا در منطقه است ـ از بین ببرید و بر دهان این مفسدین خائن محکم بزنید، که هر روز در پی گروه‌گرائی هستند. نماز جمعه را رها نکنید. مساجد را پر کنید، چرا که اماممان فرمودند. از همین الان در پی جهاد اکبر باشید


نوشته حسن رضایی گروه حوزه علمیه