تبیان، دستیار زندگی
ی» نماز می خواند! فولكور و تاریخچه ی آن «فولكلور  (دانش عامیانه) یكی از موضوعات مردم شناسی می باشد كه به مطالعه ی هنرها و رسوم و سنن عامیانه ای كه در جوامع متمدن و صنعتی رواج دارد» می پردازد. «فولكلور» از دو جزء (توده ی ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ضرب المثل ها (1)

آش «معاویه» را می خورد و پشت سر «علی» نماز می خواند!


فولكور و تاریخچه ی آن

«فولكلور  (دانش عامیانه) یكی از موضوعات مردم شناسی می باشد كه به مطالعه ی هنرها و رسوم و سنن عامیانه ای كه در جوامع متمدن و صنعتی رواج دارد» می پردازد.

«فولكلور» از دو جزء (توده ی مردم Folk) و (دانستن و شناختن Lore) تركیب یافته است. «Folklore» كلمه ای است انگلیسی كه در سال (1848م) برای اولین بار توسط آمبروزو مرتن عنوان مقاله ای قرار گرفت كه موضوع آن بحث درباره ی دانش عامیانه و آداب و رسوم سنتی بود. این اصطلاح به تدریج در زبان انگلیسی (و دیری نپایید كه در زبان های دیگر) رواج یافت. رواج این اصطلاح در زبان فارسی در حدود نیم قرن سابقه دارد. صادق هدایت آن را در كتب «فواید گیاه خواری» و «نیرنگستان» به كار برده است و كمی بعد عنوان مقالهای است از «رشید یاسمی» در مجله ی «تعلیم و تربیت» و از آن به بعد به تدریج اصطلاح فولكلور به معنای دانش عامیانه و دانستنی های توده ی مردم، رواج یافته است.(1)


تعریف، محدوده و ویژگی های فولكلور:

روی هم رفته می توان فولكلور را عبارت از «مجموعه ای از دانستنی ها و اعمال ورفتار دانست كهدر بین عامّه ی مردم بدون در نظر گرفتن و حتی بدون وجود فواید علمی و منطقی آن سینه به سینه و نسل به نسل به صورت تجربی به ارث رسیده است.»

اگر بخواهیم محدوده ی فولكلوری را بیان كنیم؛ باید بگوییم كه دانش عامیانه، كلاً هر جنبه از امور زندگی مردم را شامل می شود. و  كلاً فولكلور شامل آداب و رسوم، قصه ها، افسانه ها،  ضرب المثل  ها، چیستان ها، ترانه ها، رقص ها، آیین های عبادی،  مراسم نامگذاری  بچه، ازدواج، و... می باشد كه در این تحقیق از میان موضوعات گسترده فولكلور به ضرب المثل ها، باورها و اعتقادات، برخی اسطوره ها و افسانه ها، طب عامیانه، نذرها و نیز آیین های عبادی در طول برخی دوره های تاریخی پرداخته شده است.


ضرب المثل ها

«یكی از آثار و مظاهر فرهنگ عوام، امثال و اصطلاحات است؛ چرا كه در پشت هر یك از این امثال و اصطلاحات و استعاره ها چهره ی تابناك ملیت قدیم ما، تمدن درخشان گذشته ما، وسعت نظر و بلند پروازی های پدران ما نهفته است و حق این است كه هر ایرانی پاك نژادی همان طوری كه به حفظ آب و خاك، خانه و خانواده ی خود معتقد است در حفظ این گونه آثار پراكنده كه حاصل فكر بلند پدران و معرف افتخارات گذشته ی كشور اوست، مقیّد باشد و در جمع آوری و به كار بردن آنها در حین گفتار یا حتی در نوشتن دریغ نكند، وگرنه با این سرعتی كه فرهنگ جدید ما پیش می رود، بیم آن است كه قسمت اعظم این آثار كه محققاً اكثریت آنها زاییده ی فكر بلند حكیمان و دانشمندان و پدران تجربت اندوخته گذشته ی ماست و به دست عوام چون گنج شایگانی محفوظ مانده است از دست برود و گنجینه ی زبان شیرین پارسی، این قسمت از مهمترین ذخایر خود را از دست بدهد.» مثل های میان مردم كه از گذشتگان و پیشینیان ما به ارث رسیده، نشانگر طرز نگرش نیاكان ما به دنیای خود، به اطراف خود و طرز تلقی شان از اخلاق و تعلیم و تربیت و ... است. افراد زیادی اقدام به ضبط و جمع آوری این امثال و آداب و رسوم كرده اند و تا حدودی سعی در حفظ و نگهداری و در امان نگه داشتن این امثال از دستبرد و فراموشی بوده اند. در دنیای امروز با مطالعه و بررسی همین اصطلاحات، معتقدات، امثال و افسانه ها و ... و به عبارت ساده تر مجموعه ی سنن گذشتگان است كه به پستی و بلندی روح یك ملت و طرز تفكر و نوع زندگی او و نیاكان آنها پی می برند.»

ارزش دیگری كه جمع آوری امثال و اصطلاحات دارد این است كه «بسیاری از امثال و اصطلاحات متداول امروز ممكن است با تحولات فرهنگی و اخلاقی و اجتماعی تا نیم قرن دیگر در زبان عامه، متروك شوند و معانی خود را از دست دهند و برای اخلاف ما مجهول بمانند؛ چنان كه بسیاری اصطلاحات و امثال در ادبیات قدیم ما وجود دارد كه امروزه برای ما غیرقابل فهم اند، یا دست كم تا به كتاب های فرهنگ مراجعه نكنیم، فهم معانی اكثر آنها برای ما مقدور نیست و علت این كه برخی از اشعار شاهنامه یا اشعار مثنوی مولوی یا خمسه ی نظامی و حتی برخی اشعار حافظ و سعدی برای ما قابل فهم نیستند همین است كه اشعار مزبور آمیخته با امثال و اصطلاحاتی اند كه در بین معاصران و سرایندگان آنها متداول بوده و بعداً متروك شده اند؛ یا اشعار مزبور اشاره و كنایه ای به مثلی دارد كه امروزه از صورت متداول در بین مردم عوام معاصر ما افتاده و به همین علت، فهم این اشعار را، برای ما مشكل و در برخی موارد لاینحل ساخته است. اما اگر این روش ضبط و جمع آوری امثال هر عصر و قرنی در بین نویسندگان قدیم متداول بود، امروزه زبان مادری ما از این حیث محققاً یكی از غنی ترین زبان های زنده ی دنیا به شمار می رفت.»(2)

با مطالعه و بررسی ضرب المثل های موجود در باره  نماز نیز می توان این نكته را به دست آورد كه افرادی تیزبین و آگاه در مورد مسائل و امور عبادی برای بیان مقصود و مقصد و منظور خود، گاه متوسل به سخنی كوتاه و نغز (مثل) می شوند.فی المثل وقتی شخصی ریاكار را می بینند كه با اعمال عبادی اش سعی در فریب مردم دارد این مثل را یادآور می شوند كه «جا نماز آب نكش» در واقع با گفتن این مثل، شخص را متوجه می كنند كه متوجه و آگاه به رفتار آن شخص هستند؛ یعنی شخص خودش را می فریبد نه دیگران را. و كلاً ویژگی ها و ماهیت های ضرب المثل، بیان واقعیت به صورت فصیح و بلیغ است كه در موقعیتی مناسب از ذهن افراد می تراود و در جامعه رواج می یابد.

اگر از بُعدی دیگر به ضرب المثل ها بنگریم یكی از ویژگی هایش سادگی و قابل فهم بودن آن برای همگان است. و چون زاییده ی افكار افراد گوناگونی در جامعه در شرایط معینی بوده است؛ لذا افراد هر موقعی كه با شرایط مشابه روبه رو می شوند این امثال را به كار می برند.

هم چنین (بسیاری از امثال، ریشه در داستان هایی دارد در واقع برخی امثال تراشیده شده ی این حكایات است) لذا پرداختن به ضرب المثل ها از جنبه ی تاریخی برای بیان ریشه ی تاریخی این امثال می باشد.

 آش «معاویه» را می خورد و پشت سر «علی» نماز می خواند.


كاربرد:برای كسی به كار می برند كه دو رو و منافق است؛ نظیرِ :هم طبال یزید است هم علمدار حسین.

«در این جهان ناپایدار چه بسیار افرادی هستند كه به مقتضای زمان و مكان، كار می كنند و در همه حال مصالح شخصی را از نظر دور نمی دارند. برای این دسته از مردم فرقی نمی كند علی(ع) مصدر كار باشد یا معاویه. حقیقت و مجاز در نظر مصلحت بینِ این گونه افراد ابن الوقت، علی السّویه است. خلاصه هر چه را با منافع و مصالح آنها تطبیق كند مباح و متبع خواهند بود. عبارت مثلی بالا در مورد این گونه افراد و آحاد، صادق است؛ و چون ضرب المثل ها از پیشینیان ما به ارث می رسد بیانگر این حقیقت است كه از گذشته ی  دور این امر و موضوع در جامعه ی ما حاكم بوده است.

ریشه ی تاریخی این مثل، بدین شرح است: «عبدالرحمن بن صخرازدی» معروف به «ابوهُریره» از فقیرترین اصحاب پیامبر(ص) و از عشیره ی «سلیم بن فهم» بود. نامش به عهد جاهلیت «عبدقیس »یا «عبد شمس» بود و به سال «غزوه ی خیبر» كه مسلمان شد نامش به «عبدالرحمن» تبدیل شد. گویند در خلافت «عمربن خطاب» ولایت بحرین را داشت. به روزگار عثمان، قضای مكه به او محول گردید. و به زمان معاویه چند روزی والی مدینه شد. مشهور است كه ابوهریره در محاربات صفین حاضر و ناظر بود ولی در جنگ شركت نداشت. كارش این بود كه موقع صرف طعام نزد معاویه می رفت و در كنار سفره ی چرب و نرمش می نشست؛ هنگام نماز و صلوة در پشت سر علی(ع) نماز می خواند. ولی هنگام مصاف از معركه ی جنگ دور می شد و در گوشه ای مبارزه ی دلاوران را تماشا می كرد. وقتی علت این سه حالت را از او سؤال كردند در پاسخ گفت: «الصلوة خلف علی (ع) اتم، مضیرة معاویه ادسم، ترك القتال اسلم»!

یعنی «نماز در پشت سر علی(ع) كامل ترین نمازاست و غذای معاویه چرب ترین غذاها و احتراز از جنگ و كشتار سالم ترین كارهاست.»

وقتی به ابوهریره گفتند: این چگونه رفتاری است؟ او جواب داد: خداوند فرموده است:  «ولا تنس نصیبك من الدنیا». من به این سبب از هر چیز بهترین آن را انتخاب می كنم. «نماز، نماز علی(ع)، غذا، غذای معاویه، و سایه، سایه ی نخل»!(3)

ای كبك خوش خرام! كجا می روی، بایست

غرّه مشو، كه گربه ی زاهد نماز كرد

كاربرد:فریب ظاهرالصلاح ها را نباید خورد.

طبق مشهور، گربه ی زاهد در این بیت حافظ، تلمیح دارد به زاهد نمایی عماد فقیه كرمانی و گربه ی دست آموزش كه همراه با او نماز می خواند یا داستان موش و گربه ی عبید زاكانی و از همه محتمل تر به داستان كبك نخجیر و خرگوش و گربه ی عابدی كه با زاهدی و زاهد نمایی حیوانات را فریب می دادند.

«گربه ی عابد و زاهد» به كسانی اطلاق می شود كه در لباس زهد و تقوا اعمال ریاكارانه از آنان سربزند و در كسوت خدمتگزاری و نوع دوستی مردم را فریب دهند و خود را امین و صادق و منزه و متقی جلوه دهند ولی از هر عمل و حقه باز ی كه متضمن منافع و مصالح شخصی باشد خودداری نورزند. این گونه افراد گندم نما و جو فروش را اهل اصطلاح «گربه ی عابد» می خوانند و مردم ظاهربین را از زهد فروشی آنان بر حذر می دارند. البته از نظر استاد جلال الدین همایی «گربه ی عابد» در شعر حافظ، تركیب وصفی است و این جمله در استعمالات ادبی، كنایه است از مردم ریاكار كه زهد و عبادت را دام تزویر و وسیله ی فریب و صید عوام قرار داده اند.


اگر نماز نباشد، گیوه باشد!

اصل حكایت از عبید زاكانی است: «درویشی گیوه در پا نماز می گذاشت، دزدی طمع در گیوه ی او بست، گفت: با گیوه نماز نباشد. درویش دریافت و گفت: اگر نماز نباشد، گیوه باشد!» (لطایف فارسی، از رساله ی دلگشا)

البته در این پاره متنی كه «كمال الدین مرتضویان» در تألیف خود «داستان های امثال»، آورده سؤال و جوابی اضافه بر متن عبید زاكانی دارد، كه مؤلف مرجع آن را ذكر نكرده است. و سؤال و جواب این روایت چنین است:

- دزد گفت: نماز با گیوه كه نماز نباشد.

- مرد گفت: اگر نماز نباشد، گیوه باشد!

گفت: دوباره نماز كن؛ در این نماز اجر نداری.

گفت: اگر اجر ندارم، گیوه دارم!


برای یك بی نماز، در مسجد را نمی بندند. نظیر: برای خری لنگ، كاروان بار نیفكند.

كاربرد: این مثل، نشانگر آن است كه چون اقشار مختلفی در جامعه وجود دارد مطمئنا افرادی خواهند بود كه دارای اعتقادات دیگری باشند و بنا به دلایلی اهل نماز نیستند؛ لذا نمی توان عمومیت داد كه مثلاً به خاطر فلان كس نتوان كاری را انجام داد و یا در مسجد را برای نمازگزاران بست. در واقع عمل و فكر یك شخص نمی تواند مقدم و مؤثر در آرای عمومی و افكار جمعی باشد.

به یك روی، در دو محراب بودن(4)

كاربرد: برای كسی به كار می برند كه جسمش در آن مكان حاضر است، ولی حضور قلب ندارد و حواسش در مكان های دیگر می باشد.

افراد زیادی هستند كه در حین انجام فریضه ی نماز با وجودی كه رو به قبله و در جایگاه محراب هستند ولی حضور قلب ندارند و در این مورد چه بسا قصه ها و مثل ها و اشعاری كه گفته نشده است.

تو درون نماز و، دل بیرون! 

گشت ها می كنی به مهمانی

این چنین حالتی پریشان را

شرم ناید، نماز می خوانی؟!


پی نوشتها

1. مبانی مردم شناسی، محمود روح الامینی، ص 70.

2. فرهنگ عوام . 11 و 13.

3. ریشه های تاریخی امثال و الحكم . 1311 – 1313.

4. ضرب المثل های انگلیسی، فارسی و عربی، محمد فخر، ص 223.

منبع: تصویر نماز در فرهنگ عامیانه- فرح دباغ صادقی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.