تبیان، دستیار زندگی
پدرخوانده موج نوی سینمای جهان درگذشت؛ به همین سادگی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

درگذشت غول موج نوی سینما

کلود شابرول

«کلود شابرول» (Claude Chabrol) که در روز 12 سپتامبر و در 80 سالگی درگذشت، از منتقدانی بود که به فیلمساز تبدیل و به «موج نو» معروف شدند.

حرفه فیلمسازی آنها در جهت‌های متفاوتی بود، ولی آنها از همان آغاز کارشان، در یک زمینه به طور متحد در یک جهت حرکت می‌کردند و آن، رد کردن سنت‌های واپس‌گرایانه‌ سینمای فرانسه بود؛ و فرمولشان برای این منظور نوشتن فیلمنامه‌های «خوش ساخت» بود، و همچنین فراخوان برای یک سینمای نو که مشخصه‌ آن رئالیستی بودنش و آزادی‌اش از قید و بندهای استودیویی و سیستم دست و پاگیر بازیگر سالاری بود.

هنگامی که شابرول اولین فیلم خود به نام Le Beau Sege را در سال 1958 با استفاده از ارثیه‌ همسر اولش ساخت، اصول نامبرده را عملا به کار بست و فیلم خود را به طریقه‌ سیاه و سفید و به صورت «آن لوکیشن» در شهر زادگاه خود، «ساردو»، و با حضور «ژرارد بلا» و «ژان کلود بریالی» که در آن زمان بازیگران ناشناخته‌ای بودند، فیلمبرداری کرد. این فیلم که درواقع اولین فیلم «موج نو»ای بود، هم مورد پسند منتقدان قرار گرفت و هم فروش موفقیت‌آمیزی داشت، و همین باعث شد تا شابرول بتواند بلافاصله ساخت فیلم دوم خود به نام (Les Cousins 1959) را شروع کند، همچنین به مثابه «پدرخوانده» دوستان خود که مشتاق بودند؛ اولین فیلم خود را بسازند، عمل کند.

شابرول با آن ظاهر خپل و کوتاه و شکم گنده و عینکش که شباهت به یک جغد مبهوت داشت، همه جا یک آدم شوخ بود. تصویر یک آدم شوخ همیشه به نفعش تمام نمی‌شد، و باعث می‌شد که جدی بودن کارهایش با تردید مواجه شود. او به آشپزی خیلی علاقه داشت و در فیلم‌هایش از هیچ فرصتی برای نشان دادن یک میز غذا یا ضیافت، دریغ نمی‌کرد. آدم‌های شوخ طبع می‌گفتند که آنها فیلمی از شابرول را بدون – دست کم – یک صحنه خوب «سورچرانی» خانگی به جا نمی‌آوردند!

شابرول سود حاصل از فروش دو فیلم اول خود را صرف سرمایه‌گذاری برای فیلم Le Signe du Lion ((1959 ساخته اریک رومر و دو فیلم (Les Jeux de l"Amour (1960 و (Le Farceur (1961 ساخته فیلیپه دو بروکا کرد، و در پرداخت هزینه‌های ساخت فیلم (Paris Nous Appartient (1960 به «ژاک ریوت»، کمک کرد. او همچنین «مشاور فنی» ژان لوک گدار در ساخت اولین فیلمش A Bout de Souffle 1959 بود، ولی نام شابرول درواقع اعتباری برای گودار بود تا با تکیه بر نام او وارد سینما شود؛ درواقع، گودار فیلمساز خلاقی بود که هیچ نیازی به مشاور فنی نداشت.

شابرول با آن ظاهر خپل و کوتاه و شکم گنده و عینکش که شباهت به یک جغد مبهوت داشت، همه جا یک آدم شوخ بود. تصویر یک آدم شوخ همیشه به نفعش تمام نمی‌شد، و باعث می‌شد که جدی بودن کارهایش با تردید مواجه شود. او به آشپزی خیلی علاقه داشت و در فیلم‌هایش از هیچ فرصتی برای نشان دادن یک میز غذا یا ضیافت، دریغ نمی‌کرد. آدم‌های شوخ طبع می‌گفتند که آنها فیلمی از شابرول را بدون – دست کم – یک صحنه خوب «سورچرانی» خانگی به جا نمی‌آوردند!

هرچند شابرول در آثار خود نظام بورژوازی (نقاط ضعف و ستمگری‌های کوچک آن) را به باد انتقاد و استهزا می‌گرفت، خودش عضوی از همین طبقه اجتماع بود و از بسیاری از ارزش‌های آن برخوردار بود؛ املاک، ثروت و زندگی خانوادگی. با اینکه دو مورد از ازدواج‌های او به شکست و طلاق انجامید، ولی اعتقاد تأثیرگذار خود به این عرف را همچنان حفظ کرد.

کلود شابرول که پسر یک داروساز بود و در 24 ژوئن 1930 در پاریس به دنیا آمده بود، ولی در دهکده «ساردنت» در 150 مایلی جنوب پاریس بزرگ شده بود، همیشه خودش را بیشتر یک پسر روستایی می‌دانست تا پاریسی. درواقع، فیلم‌های اول او بیشتر درباره مضمون «موش شهری» و «موش روستایی» بودند. او که از همان بچگی دبوانه‌وار به فیلم علاقه داشت، در 12 سالگی در انباری (طویله) توی حیاط‌شان یک باشگاه فیلم راه‌اندازی کرد. او از همان اول، به فیلم‌های تریلر (هیجان‌انگیز) و پلیسی علاقه نشان داد. او برای آن که رضایت پدرش را جلب کند، در دانشگاه «سوربون» در رشته داروسازی مشغول به تحصیل شد و خانواده‌اش انتظار داشتند که او هم مثل آنها وارد کار داروسازی شود. خدمت سربازی‌اش را در یکان پزشکی و با درجه گروهبانی گذراند.

ولی شابرول پس از پایان خدمت، رشته پزشکی را رها کرد و خودش به طور مستقل به دنبال یک حرفه دیگر رفت: عشق اول زندگی‌اش، سینما.

او در سال 1955 و در 25 سالگی رئیس بخش تبلیغات شرکت فیلمسازی Fox در پاریس شد که به نظر می‌رسید شغل دلخواه او باشد، ولی این کار او نتیجه دلخواه نداشت، و به معیار مسئولان شرکت Fox، شابرول بدترین کارمند بخش مطبوعاتی آنها بود، و او را پس از یک سال از کارش اخراج کردند. تنها چیزی که برای او مایه تسلی خاطر بود این واقعیت بود که جانشین او یک کارمند بدتر از خودش بود: ژان لوک گودار!

در این زمان بود که شابرول با علاقمندان سینما، مثل اریک رومر، ژاک ریوت، ژان لوک گدار، و فرانسوا تروفو در سینماتک فرانسه دیدار و درباره تکنیک‌های فیلمسازی صحبت می‌کرد. همه اینها دارای اشتراک نظر بودند، و به طور مرتب برای مجله سینمایی «کایه دو سینما» که «آندره بازان» منتقد و نظریه‌پرداز معروف سینما آن را در سال 1950 تأسیس کرده بود، مطلب می‌نوشتند. شابرول علاوه بر اسم خودش، با دو اسم مستعار هم در این مجله مطلب منتشر می‌کرد. اینها در بین خودشان یک فلسفه‌ای را به وجود آورده بودند که به موجب آن هیچ فیلمی نمی‌بایست به طور مجزا مورد قضاوت قرار می‌گرفت، بلکه در متن آثار پیشین آن فیلمساز، و همینطور طبق اصول ژانر مربوطه.

فیلمسازان نامبرده فیلم‌های غیرشخصی فرانسوی را رد می‌کردند، و درمقابل به فیلم‌های شخصی‌تر روبرتو روسلینی و کارل دره یر، فریتس لنگ و فیلمسازان هالیوودی مثل هووارد هاؤکس، نیکولاس ری، و اوتو پرمینجر که چندان جدی گرفته نمی‌شدند، توجه نشان می‌دادند. ازنظر آنها، «آلفرد هیچکاک» رئیس فیلمسازان پانتئون نشین بود، و شابرول در سال 1957 به همراه اریک رومر نتایج یک بررسی مهم را منتشر کرد که برای اولین بار آثار هیچکاک را در بافت تربیت کاتولیک او مورد توجه قرار می‌داد./ایلنا.


گروه هنر تبیان