تبیان، دستیار زندگی
بعضی ها ایراد می گیرند و اسمش را می گذارند نقد. بعضی ها هم اعتراض یک گروه را، حمل بر اعتراض تمام اعضای یک شهر و استان می کنند و ....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اصفهانی ها حق اعتراض ندارند

پایان هندی، ممنوع!

جراحت و در مسیر زاینده رود، خوب بودند. ملکوت، ریختن پول در جیب عده ای بود که می خواستند فقط سریالی ساخته باشند تا خوش باشند. نون و ریحون هم اگر دچار تیغ سانسور مدیران نمی شد، شاید بهتر از این می شد. حالا دیگر می توان ماراتن سریال های ماه مبارک را پایان یافته تلقی کرد.

سریال های رمضان 89

قسمت های پایانی؟ ما بینندگان ایرانی، دیگر به پایان های باسمه ای و هندی و خوش و "همه چیز آرام است خیال تان راحت" عادت کرده ایم. پایان بندی میوه ممنوعه را یادتان هست؟ مجموعه ای با آن خلاقیت و محتوا، با یک پایان بندی مخاطب پسند هندی، به باد رفت و تاثیر نهایی اش را نگذاشت. جراحت را که می دانیم پایان خوشی دارد، اما ای کاش در مسیر زاینده رود، دچار چنین ویروسی نشود؛ این تراژدی عام پسند، حیف است هندی وار تمام شود، واقعا حیف است...

منتقدان بی انصاف

بعضی ها می گویند در ماه مبارک، نباید سریال های تلخ پخش کرد. می گویند جراحت و در مسیر زاینده رود، تلخ بودند و ماه رمضان، ماه آرامش است. نمی دانم این نقد از کجا آمده، اما ای کاش دوستان منتقدی که از سر بی کاری، دست به چنین نقدهایی می زنند، کمی در تاریخ هنرهای نمایشی جهان مطالعه می کردند تا بدانند که در روزگاران بسیار کهن، تراژدی، نوعی آموزش به حساب می رفته؛ چون با احساسات سر و کار دارد. نقد، آداب دارد، اصول دارد، این ایرادهای بنی اسرائیلی یعنی چه؟ من یکی که نمی فهمم. انگار که صفحه هایی خالی مانده باشند و منتقدانی باید حرفی زده باشند تا صفحه های سایت ها و خبرگزاری ها و روزنامه ها و مجله ها خالی نماند؛ بدون توجه به عواقب و عمق حرفی که زده می شود. بدون شک نقد امروز ما، خالی از اصل و اصول و مبانی شده است و همه اش، به تحلیل های سطح پایین که در جمع های خانوادگی هم نمونه اش را می بینیم، تقلیل یافته است. حتی نقدهای معناشناسانه و جامعه شناختی و اخلاقی، که همان چیزی است که این دوستان می خواهند در قالب آن حرف بزنند، با این چیزهایی که گفته و شنیده می شود، زمین تا آسمان فرق می کند! "نقدها را بود آیا که عیاری گیرند/ تا همه صومعه داران، پی کاری گیرند؟"

چرا به اصفهان توهین شده؟

ماجرای توهین، امسال هم خیلی داغ بود. اول به "فاصله ها" گیر دادند که به لرها توهین شده است. بعد نوبت "در مسیر زاینده رود" رسید. حسن فتحی، کارگردان، دل پری از این حاشیه ها دارد و می خواهد دل پرش را، در جلسه ای با خبرنگاران خالی کند. سریال او، روزهای اول ماه مبارک، از نظر بیننده اول بود. بخشی از منتقدان هم نظرشان این بود که در مسیر زاینده رود، نسبت به میوه ممنوعه حسن فتحی، یک گام به جلو بود. اما این حاشیه ها، خستگی را به تن عوامل برنامه گذاشت. چرا؟ لهجه ها مشکل دارند، اصفهان این جوری نیست، شان اصفهان رعایت نشده است. چگونه است این همه سریال که در تهران ساخته می شود و شان تهران را زیر سئوال می برد و مورد اعتراض قرار نمی گیرد اما یک سریال سراسری که در اصفهان ساخته شد، شان این شهر را زیر سوال برد؟ کاری می کنند که دیگر هیچ کارگردانی، نه جرات رفتن به شهرستان ها را داشته باشد، نه میل و رغبت و انگیزه اش را.

وقتی که می گویند اصفهانی ها اعتراض کردند، یعنی چه؟ یعنی یک ارگان رسمی یک نظرسنجی گسترده انجام داده و دریافته است که بیشتر اهالی این شهر به این سریال اعتراض دارند؟ اگر این طور نیست، پس چگونه بعضی ها متوجه شده اند که اصفهانی ها، اعتراض دارند؟ چون استاندار و رئیس شورای شهر و چند تا هنرپیشه دیگر، اعتراض کرده اند و نامه نوشته اند؟ و حتی عده ای دیگر از مردم؟ در این صورت، باید بگوییم که تنها، بخشی از اصفهانی ها و چند تا از مسئولان این شهر، به در مسیر زاینده رود اعتراض دارند

این رسمش نبود

یک بار که یکی از قسمت های نون و ریحون را تماشا می کردم، به ذهنم رسید که فرزاد موتمن در مجموعه اش، دارد به ترک ها و آذری زبان ها توهین می کند و به عمد، آن ها را آدم هایی ساده لوح و دیرفهم جا می زند. بعد که عمیق تر شدم، دیدم شخصیت های غیرآذری زبان نون و ریحون هم، شخصیت هایی هستند که هم گاف زیاد می دهند، هم اشتباهات خنده دار می کنند و هم این که شخصیت های خنده داری هستند. چرا باید اولی را به دل بگیریم و دومی را زیرچشمی رد کنیم؟ گاهی وقت ها، حساسیت بی جا، از ناحیه خود ما است. در مسیر زاینده رود، سریالی بود که در هر مرکز استان دیگری که ساخته می شد، افتخار آن استان و مردم می شد، چرا اصفهانی ها این کار را نکردند؟ یا دست کم، بخشی از مسئولان و مردم اصفهان که اعتراض کردند؟ این، رسم مهمان نوازی نبود، باور کنید که نبود...

کدام اصفهانی ها معترض اند؟

وقتی که می گویند اصفهانی ها اعتراض کردند، یعنی چه؟ یعنی یک ارگان رسمی یک نظرسنجی گسترده انجام داده و دریافته است که بیشتر اهالی این شهر به این سریال اعتراض دارند؟ اگر این طور نیست، پس چگونه بعضی ها متوجه شده اند که اصفهانی ها، اعتراض دارند؟ چون استاندار و رئیس شورای شهر و چند تا هنرپیشه دیگر، اعتراض کرده اند و نامه نوشته اند؟ و حتی عده ای دیگر از مردم؟ در این صورت، باید بگوییم که تنها، بخشی از اصفهانی ها و چند تا از مسئولان این شهر، به در مسیر زاینده رود اعتراض دارند.

این تیم سازنده، این روزها، نه خواب دارند و نه خوراک، تا این سریال را به زمان بندی خودش برسانند؛ آن وقت به همین راحتی، زحمات یکی از کارکشته ترین کارگردانان تلویزیونی ایران را، نقش بر آب می کنیم؟ مدیران صدا و سیما بر چه اساسی دست به تعدیل لهجه های این مجموعه زده اند؟ یعنی همین که چهار نفر زنگ زدند و اعتراض کردند، این حجت و دلیلی می شود برای دست بردن در یک سریال؟ باید معنای اعتراض مردم یک شهر یا استان را تعریف کنیم. از صدا و سیما، انتظار نمی رود با چند اعتراض، قافیه را ببازد و نیروهای خودش را مایوس کند. این، مردانگی نیست، باور کنید! جدا از مردانگی، به اعتبارشان هم ضربه می زند، بد هم ضربه می زند.

این قرارمون نبود

همان طور که از محصولات بد رسانه ای انتقاد می کنیم، باید هوای محصولات خوب رسانه ای را هم خوب داشته باشیم. تشویق و تنبیه، باید در کنار هم باشد. عسگرپور و فتحی، سریال های خوبی برای شبکه های خودشان ساخته اند. چرا نباید تقدیر کرد از این زحمت؟ این جا بی طرفی، دیگر معنایی ندارد. آن ها، سریالی خوب ساخته اند که باید تقدیر کرد. مثلا خوب بود که سریالی مثل ملکوت می ساختند و خیال خودشان را هم راحت می کردند و صدای هیچ احد الناسی هم در نمی آمد؟ کاری نکنیم که خوب هایمان، عطای خوب بودن را به لقایش ببخشند و بروند و پشت سرشان را هم دیگر نگاه نکنند. اصفهانی ها، می توانند اعتراض کنند، این حق طبیعی آن ها است، اما حق طبیعی آن ها نیست که بخواهند زحمات یک شبکه و یک گروه سازنده را، نقش بر زمین کنند. و در ضمن، باید روشن شود که این اصفهانی های معترض، چند درصد از کل اصفهانی های بیننده هستند...


عیسی محمدی

گروه هنر تبیان