تبیان، دستیار زندگی
هشام بن الحكم مى گوید: زندیقى از مصر به قصد دیدار با امام صادق(علیه السلام) رهسپار مدینه شد. زندیق وقتى به مدینه رسید كه آن حضرت مدینه را به قصد مكه ترك كرده بود. زندیق كه در مصر آوازه علم و اخلاق امام صادق(علیه السلام) را شنیده بود, شیفته دیدار آن حضرت ب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مناظره امام صادق(عليه السلام)با زنديق مصري
امام صادق

هشام بن الحكم مى گويد: زنديقى از مصر به قصد ديدار با امام صادق(عليه السلام) رهسپار مدينه شد. زنديق وقتى به مدينه رسيد كه آن حضرت مدينه را به قصد مكه ترك كرده بود. زنديق كه در مصر آوازه علم و اخلاق امام صادق(عليه السلام) را شنيده بود, شيفته ديدار آن حضرت بود.

بدين خاطر با اين كه خسته بود, لحظه اى درنگ نكرد و روانه مكه شد.

هشام مى گويد: امام صادق (عليه السلام) درحال طواف بود كه زنديق مصرى نزد آن حضرت آمد. من همراه امام صادق (عليه السلام) بودم. زنديق مصرى سلام كرد. حضرت فرمود: نام تو چيست؟

زنديق گفت: عبدالملك.

امام پرسيد: كنيه ات چيست؟

گفت: ابوعبدالله.

امام فرمود: اين كدام ملك وپادشاه است كه توبنده اوهستى؟ آيا ازپادشاهان زمين است يا از پادشاهان آسمان؟ پسرت بنده خداى آسمان است يابنده خداى زمين؟

هشام مى گويد: مرد مصرى سكوت كرد.

امام فرمود:حرف بزن.

بازهم او سكوت اختيار كرد.

امام فرمود: هرگاه از طواف فارغ شدم, نزد ما بيا.

طواف امام پايان يافت. زنديق نزد حضرت آمد و در مقابل امام نشست.

امام به او فرمود: آيا مى دانى كه زمين زير و رويى دارد؟

زنديق گفت: آرى.

امام فرمود: تاكنون به زير زمين رفته اى؟

زنديق گفت: نه.

امام فرمود: آيا مى دانى در زير زمين چيست؟

زنديق گفت: نمى دانم. گمان مى كنم چيزى زير زمين نيست.

امام فرمود: گمان چيزى جز عجز و درماندگى است... آيا به سوى آسمان بالا رفته اى؟

او گفت: نه.

امام فرمود: آيا مى دانى در آن جا چيست؟

او گفت: نمى دانم.

امام فرمود: آيا به سوى مشرق و مغرب رفته اى و ماوراى آن ها را زيرنگاهت قرار داده اى؟

زنديق گفت: نه.

امام فرمود: بسى جاى تعجب است كه نه به مشرق رفته اى, نه به مغرب, نه به درون زمين, نه به آسمان بالا و نه خبرى از آن جا دارى تا بدانى درآنجا چيست؟ و درعين حال, تو منكرآن چه كه دراين مكان هاست هستى؟! آيا هيچ عاقلى چيزى را كه نمى داند منكر مى شود؟!

زنديق مصرى گفت: تاكنون هيچ كس با من اين گونه سخن نگفته است.

امام فرمود: پس تو از اين جهت در شك و ترديد هستى؟!

زنديق گفت: شايد چنين باشد.

امام فرمود: اى مرد! بدان! هيچ گاه آن كه نمى داند برآن كه مى داند حجت ودليلى ندارد. هرگزجاهل حجتى برعالم ندارد.اى برادرمصرى!

گوش كن كه با تو چه مى گويم! آيا نمى بينى كه آفتاب, ماه, شب و روزبه افق درآيند؟ اما يكى بر ديگرى سبقت نمى گيرد. آن ها مى روند و بر مى گردند , و در اين رفت و آمد مجبور و مضطر هستند; زيرا جايى جز جاى خودشان ندارند . آن ها اگر مى توانستند كه برنگردند چرا بر مى گردند؟ اگر مضطر نبودند چرا شب, روز نمى گردد و روز, شب نمى شود؟

به خدا سوگند ! اى برادر مصرى! آنچه را كه شما به آن عقيده داريد و دهر مى ناميد اگر آن ها را مى برد پس چرا بر مى گرداند و اگر آن ها بر مى گرداند پس چرا آن ها را مى برد؟!

آيا نمى بينى كه آسمان برافراشته شده و زمين نهاده شده است , به گونه اى كه نه آسمان به زمين مى افتد و نه زمين بر روى كرات زيرين خود سرازير مى شود؟ به خدا سوگند, خالق و مدبر آن ها خداست.

زنديق مصرى تحت تإثير استدلال هاى امام صادق(عليه السلام) قرار گرفت و مسلمان شد. امام صادق (عليه السلام) به هشام دستور داد تا تعاليم اسلام را به او بياموزد. 

مناظره امام صادق (ع) پيرامون وحدانیت خدا

هشام مى گويد: زنديقى نزدامام صادق(عليه السلام) آمد وبا آن حضرت مناظره كرد. قسمتى از سخنان امام صادق(عليه السلام) به زنديق اين بود : اين كه مى گويى خدا دو تاست , از دو حال خارج نيست: يا هردو قديم و قويند و يا هر دو ضعيفند و يا يكى نيرومند و ديگرى ضعيف است.

اگر هردو نيرومندند پس چرا يكى ازآن ها ديگرى را دفع نمى كند ـ تا در اداره جهان هستى تنها باشد.ـ قدرت خدا بايد برتر از همه قدرت ها باشد.

اگر قدرتى در برابر خداوند يافت شود, نشانه عجز و ناتوانى خداوند است, و اگر يكى را قوى و ديگرى را ضعيف پندارى, گفتار ما ثابت شود كه خدا يكى است, به علت ناتوانى و ضعفى كه در ديگرى آشكار است.

اگر بگويى كه خدا دو تاست, از دو حال خارج نيست: يا هردو در تمام جهات برابرند و يا از تمام جهات مختلف و متمايزند, چون ما آمر خلقت را منظم مى بينيم و فلك را در گردش و تدبير جهان را يكسان ; و شب و روز و خورشيد و ماه را مرتب . درستى كار و تدبير و هماهنگى آن , دلالت كند كه ناظم يكى است. علاوه بر آن, لازم است ميانه اى بين دو خدا قأل شوى تا تمايز بين آن ها مشخص شود.

بنابراين خداى سومى بايد وجود داشته باشد. و اگر ادعا كنى كه سه خدا وجوددارد, برتو لازم مى شود كه خدايان پنج گانه ملتزم شوى , چون بين خدايان سه گانه بايد تمايز باشد. بدين ترتيب شماره خدايان بالا مى رود و به بى نهايت مى رشد.


تنظیم برای تبیان گروه حوزه علمیه

منبع شبکه مجازی امام صادق