خدایا دوستت دارم...

وقتی بر سجاده ام می نشینم و با فكر مشغولی های خود و حفظیات قبلی نمازی می خوانم از خودم بدم می آید.
حالا بر سجاده ام نشسته ام نماز را خوانده ام، كتاب كلامت را باز می كنم و با هق هق گریه می خواهم كه جوابم را بدهی.
كلامت را می خوانم... اما هرچه جلوتر می روم عاشق تر و گریان تر می شوم.
خدایا دوستت دارم....
نمی دانم... تو هم مرا دوست داری؟
نمی دانم با چه رویی به تو می نگرم و می گویم دوستت دارم. شاید این اشك های روان كمك می كنند كه كمی از كارهایم باز گردم و تو را صدا زنم. خدایا فقط تویی كه صدای مرا می شنوی: هیچ كس شنواتر از تو نیست. فقط تویی كه مرا می بینی هیچ كس بصیرت تو را ندارد.

خداوندا!
نمی توانم در برابر كلام بزرگ و پر معنایت لب به سخن بگشایم. تو صدای سكوت مرا هم می شنوی. نوای دعای نگفته مرا هم می شنوی. تو بزرگی، تو عظیمی و من فقط می گویم دوستت دارم!
کیهان-زهرا فرجی
تهیه و تنظیم:نعیمه درویشی_تصویر:مهدیه زمردکار
مطالب مرتبط
