یک تیر و شش نشانه
نمیدونم برنامه سحری "ماه خدا" که از شبکه اول روی آنتن می رفت رو می دیدید یا نه؟ این برنامه رو فرزاد جمشیدی، مجری خوش سابقه و شیرین سخن سیما اجرا می کرد.
سِحر سخن جمشیدی در سحرهای ماه رمضان چنان آدم رو می گرفت که اگه ناخواسته شبکه یک رو انتخاب می کردی و جمشیدی در حال سخن گفتن می بود دیگه انگیزه ای برای تعویض کانال باقی نمی موند.
تو یکی از همین سحرهای ماه خدا، فرزاد قصه ای از زرنگی یک مومن نقل کرد، که نکته آموز و شنیدنی است:
داستان اینه که پیامبر (ص) داشت درِ یکی از اتاقهای خونه اش رو درست می کرد یکی اومد گفت یا رسول الله من میخواهم به شما کمک کنم.
پیامبر (ص) قبول کرد، شخص آمد و بالاخره، ای کمکی به پیامبر (ص) کرد.
پیغمبر (ص) آمد به او حق الزحمه بدهد، او گفت یا رسول الله من از شما حق الزحمه نمی خواهم در عوض از شما تمنایی دارم و اون اینکه عملی به من بیاموزی که خدا از من راضی باشه، مردم از من راضی باشن، مالم زیاد بشه، بدنم سالم بمونه، عمرم طولانی بشه، در بهشت هم با شما محشور بشم.
آفرین به این سوال کننده، رفت کمک به پیغمبر(ص) کرد ببین چقدر زرنگ بود شش تا چیز از پیغمبر (ص) خواست و با یک تیر شش تا نشون رو زد.
پیامبر (ص)فرمود بسیار خب!
اگه میخواهی خدا از تو راضی باشد، در آشکار و نهان از او بترس، گناه نکن حتی اگر کسی هم نبود گناه نکن.
اگر میخواهی که مردم از تو راضی باشن به آنها نیکی کن، و چشم طمعت رو از مال اونها ببر.
اگر میخواهی مالت زیاد بشه، بسیار زکات مالت رو پرداخت کن.
اگه میخواهی بدنت سلامت بمونه صدقه بده و روزه بگیر.
اگه میخواهی عمرت طولانی باشه، به خویشاوندانت سر بزن.
اما اگه میخواهی در بهشت با من محشور بشوی، تلاش کن که سجده هات طولانی بشه.
شکوری_گروه دین و اندیشه تبیان