تبیان، دستیار زندگی
راوی رمان استاد ادبیات تطبیقی است. او زن و فرزندانش را در یک سانحه هوایی از دست داده و از آن پس دچار آشفتگی و اوهام و افسردگی شدید شده است. زندگی او در آستانه از هم پاشیدن است که ناگهان یک حادثه به ظاهر پیش پا افتاده این زندگی بحران زده را دگرگون می کند..
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دست تصادف و گره زدن سرنوشت ها

پل استر و رمانش " کتاب اوهام"

درباره ادبیات و سینما

دست تصادف و گره زدن سرنوشت ها

کمی درباره استر

پل بنجامین استر نویسنده، فیلم‌نامه‌نویس، شاعر و مترجم آمریکایی است. او نیز مانند ساموئل بکت نویسنده یی است که بیشتر به هویت می اندیشد و نحوه ساخته شدنش از میان داستان ها و واژه هایی است که انسان را احاطه می کنند.

این نویسنده که فارغ التحصیل دانشگاه کلمبیا است در دهه 1970 به فرانسه رفت و چهار سال در آن کشور اقامت کرد. او پس از بازگشت به آمریکا اشعار، مقالات و ترجمه های خود را منتشر کرد. اما در اواخر دهه 70 ، مرگ پدر تاثیر عمیقی بر زندگی او گذاشت و با توجه به ارثیه یی که به او رسیده بود، توانست وقت بیشتری را به نوشتن اختصاص دهد.

صدای روایی استر راحت و توأم با یقین و به رغم اشتغال ذهنی او با مسائل انتزاعی و اگزیستانسیالیسم، به نحو اعجاب انگیزی محاوره یی است. در واقع او در رسیدن به شیوه یی نادر در ادبیات موفق است؛

بازی پسامدرن و جابه جایی واقعیت فرضی با خیال، از دیگر جنبه های سبک استر هستند؛

خلاصه ای از داستان "کتاب اوهام"

راوی رمان استاد ادبیات تطبیقی است. او زن و فرزندانش را در یک سانحه هوایی از دست داده و از آن پس دچار آشفتگی و اوهام و افسردگی شدید شده است. زندگی او در آستانه از هم پاشیدن است که ناگهان یک حادثه به ظاهر پیش پا افتاده این زندگی بحران زده را دگرگون می کند، هر چند این دگرگونی به مرور بحران دیگری را در پی می آورد.

راوی یک شب در حال تماشای تلویزیون با صحنه یی از یک فیلم کمدی کلاسیک قدیمی از یک کارگردان گمنام سینمای کلاسیک به نام «هکتورمان» روبه رو می شود. این صحنه او را در اوج افسردگی ناگهان از خنده روده بر می کند و همین خنده، مسیر زندگی او را تغییر می دهد. ...

واقعیت و وهم در سراسر این رمان پا به پای یکدیگر پیش می روند و با هم می آمیزند تا «کتاب اوهام» را به خوابی که گویا از واقعیت، واقعی تر است بدل کند و پرسشی هستی شناسانه را مطرح سازند.

مضامین همیشگی داستان‌های استر: ناپدید شدن، بحران هویت، تنهایی، از دست دادن حافظه و بخت‌آزمایی

استر خود، در این باره می گوید: "هر نویسنده‌ای در وسواس‌های فکری خود به دام می‌افتد. شما فکر می‌کنید که مطالب را انتخاب می‌کنید در حالی که این مطالب هستند که شما را انتخاب می‌کنند و وقتی وارد داستان می‌شوید، دیگر قادر به فرار از آن نخواهید بود. علاوه بر آن، نوشتن رمان یک کار علمی نیست. نویسنده پا در راهی تاریک می‌گذارد. از آن پس باید کورمال کورمال در آن پیش رود و برای آن که به هدف برسد، نوعی کشف‌ لازم است. این کشف با حذف و افزودن برخی مواردی که با تغییرات ذهنی به وجود می‌آیند به روند متعادلی می‌رسد که پایان نام دارد. تا وقتی که داستان به انجام نرسد این کشف و شهود ادامه دارد و دوباره و دوباره تکرار می‌شود.

با این وجود، هر بار که من رمان تازه‌ای را می‌نویسم به این نتیجه آگاهانه می‌رسم که کار روی کتابی بوده که قبلا نوشته شده است. مهم نیست که من چقدر از گذشته و خودم فرار کرده‌ام، چرا که من هرگز نمی‌توانم از آن بگریزم. اثر انگشت وسواس فکری من انتهای همه کارها دیده می‌شود."

کتاب «اوهام» بسیاری از مضامین قبلی و ایده‌های مشابه استر را دارد. این رمان توسط شخصی هویت پیدا می‌کند که از رمان قبلی او بیرون آمده است، فقط قالبی متفاوت با آن کتاب دارد.

دیوید زیمر، مردی است که برای زندگی‌اش مبارزه می‌کند و دنبال راهی است که در خاطره‌ها زنده بماند. او دوست فاگا در رمان «مون پالاس» بود و نیز شخصی است که آنا بلوم درباره او در کتاب «کشور آخرین‌ها» نوشته است.

تفاوت دیگری که در کتاب دیده می‌شود شاید مکان‌های خیالی است که تصویر‌سازی شده‌اند و در فیلم‌های هکتور یا کتاب‌های دیوید وجود دارند. مثل داستان‌های افسانه‌ای که در کتاب‌های قبلی او بودند. روایت‌های تو در تویی که حرف می‌زنند. در این کتاب، فیلم‌های هکتور بخش لازمی از روایت اصلی هستند.

شخصیت هکتور مان

هکتور مان یک آفرینش خالص است که 10-12 سال قبل در ذهن استر خلق شد، هنگامی که وی، به شخصیت مارچلو ماستوریانی در فیلم «طلاق به سبک ایتالیایی» توجه کرد که با آن کت و شلوار سپید و سبیل سیاه خوش‌تیپ به نظر می‌رسید.

اگر روزی قرار باشد نقش «‌مان» را کسی بازی کند، کسی بهتر از ماستوریانی نمی‌تواند چرا که وی بازیگری است که شیوه خاصی دارد و در عین حال بازی جدی و کمدی را با هم دارد، درست مثل کری گرانت که فقط مثل خودش است.

کتاب اوهام و سینما

استر خود در علاقه اش به فیلم و سینما می گوید:"فیلم‌ها همیشه از بزرگترین علاقه‌های قلبی من بوده‌اند. وقتی که حدود 20 سالم بود، به صورتی جدی به مدرسه فیلمسازی رفتم تا یک کارگردان شوم. ولی احساس کردم که شغل اشتباهی را در پیش گرفته‌ام. من منزوی بودم و می‌ترسیدم که جلوی دیگران حرف بزنم و به این نتیجه رسیدم که این علاقه را از همان جا کنار بگذارم. نکته طنز ماجرا اینجاست که وقتی شروع به نوشتن نوول‌هایم کردم، ناخواسته با دنیای فیلم ارتباط برقرار کردم. کارگردانان از من می‌خواستند که کتاب‌هایم را برای آنها به صورت فیلمنامه در بیاورم یا حتی فیلمنامه‌های اصل برای آنها بنویسم. اولین بار که این اتفاق افتاد زمانی بود که فیلیپ هاس اقتباسی از «موسیقی شانس» را بر پرده برد. پس از آن من با وین ونگ آشنا شدم که داستان «کریسمس اوگارنی» را برای فیلم می‌خواست، همکاری‌ای که منجر به کارهای بعدی شد و سال‌ها ادامه پیدا کرد و آنجا بود که من همه چیز را درباره فیلمسازی یاد گرفتم. بعد از آن بود که من نوشتم و کارگردانی کردم فیلم شخصی خودم را؛ «لولو بر پل»."

داستان‌نویسی و فیلمنامه‌نویسی دو فعالیت متفاوتند. در هر دو مورد نویسنده تلاش می کند تا یک داستان خلق کند اما ساختارها تفاوت دارند.

رمان‌های استر دارای دیالوگ‌های بسیار کمی هستند و این موضوع آنها را برای تبدیل به فیلم دشوار می‌کند. برای همین هنگام نوشتن فیلمنامه، شیوه متفاوتی از نوشتن را در پیش می‌گیرد. شخصیت‌ها را در ذهنش می سازد و کلماتی را در دهانشان می گذارد که از دهان یک آدم که گوشت و خون دارد، در می‌آید.

زمان نگارش کتاب

استر زمان نگارش کتاب، 50 ساله بوده است و به گفته ی خودش این سن، سنی است که موضوعات برای شما تغییر می‌کند. زمان در سراشیب عمر می‌افتد و ریاضی به شما می‌گوید که پا به سن گذاشته‌اید. بدن شروع به تحلیل رفتن می‌کند، بیماری‌ها و دردها به وجود می‌آیند یا شدت می‌گیرند و مردمی که تو دوستشان داری و آنها تو را دوست دارند شروع می‌کنند به مرُدن. در 50 سالگی بیشتر ما توسط ارواح تسخیر می‌شویم. آنها درون ما زندگی می‌کنند و ما زندگی می‌کنیم تا این که مرگ به سراغمان بیاید. یک آدم جوان نمی‌تواند اینها را درک کند. از آن چیزهاست که درکش نمی‌کنی مگر آن که تجربه‌اش کرده باشی. بالاتر از همه، چند نفر از افراد را می‌شناسید که بودن کنار آنها،‌ انگیزه عمر طولانی باشد؟ خیلی کم، بسیار بسیار کم. آنها رفته‌اند و این موضوع، نقشه جهانی درونی شما را تغییرات زیادی داده است.

خواننده و موضوع

فقدان و از دست دادن عزیزان، موضوع این کتاب است که مردم با آن ارتباط برقرار خواهند کرد. و این را نباید فراموش کرد که برای نویسنده، هیچ پاداشی بزرگتر از این نیست که مردم کارهایش را بخوانند.

زهره سمیعی - تبیان