تبیان، دستیار زندگی
«کفشدوزکها خیلی تنبل هستند.همه آنها وقتی به خانه خود پرواز می کنند که خانه ی آنها در حال سوختن در آتش باشد.ما سرمون خیلی شلوغ تر از آنهاست.» بتی زنبوری گفت: «همه آنها را نگاه .آنها فقط روی برگها می نشینند و هیچ کاری انجام نمی دهند.»
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پینه دوزهای تنبل
پینه دوزهای تنبل

یکی بود یکی نبود. در یک دشت پر از گل و گیاه که بر روی تپه ای قرار داشت، حشرات مختلفی زندگی می کردند. کندوی عسلی هم در آن نزدیکی بود. زنبور پیری که اطراف کندوی عسل ویز ویز می کرد و می گشت گفت:

«می دونید! کفشدوزک ها خیلی تنبل هستند. آنها وقتی به سمت خانه خود پرواز می کنند که خانه ی آنها در حال سوختن در آتش باشد. ولی ما، سرمون خیلی شلوغ تر از آنهاست.»

 زنبور طلایی گفت: « نگاه کنید!آنها فقط روی برگها می نشینند و هیچ کاری انجام نمی دهند.»

 زنبورک دم سیاه گفت: « شاید اصلاً کاری برای انجام دادن ندارند. آنها که مثل ما گرده گل جمع نمی کنند، و برای جمع آوری عسل برای کندوها هم هیچ کمکی نمی کنند. کفشدوزک ها ملکه ای ندارند که از او مراقبت کنند. شاید آنها دوست داشته باشند که کاری انجام بدهند اما نمی توانند به چیزی فکر کنند که انجامش بدن.»

زنبور پیر غر غر کنان گفت: «آنها حشره های تنبلی هستن و حتی نمی دانند معنی کار کردن و کمک کردن چیه!!!!!»

زنبورک دم سیاه گفت: «ولی شاید آنطور که ما فکر می کنیم نباشد. من الان میرم و ازشون می پرسم»

زنبورک اینو گفت و پرواز کرد و روی یک برگ نشست تا از کفشدوزک ها بپرسه:« آهای کفشدوزک ها چرا شما انقدر تنبل هستین؟ چرا خودتونو به یه کاری مشغول نمی کنین؟ و همینطور که نشستین کاری انجام نمی دین؟»

کفشدوزک به زنبورک دم سیاه یه نگاهی کرد و جواب داد: « ما که زنبور نیستیم عسل درست کنیم. در کندو هم زندگی نمی کنیم. کار ما اینه که اینجا بشینیم و زیبا به نظر برسیم.»

زنبورک پرسید:« بقیه زنبورها فکر می کنن که شما حشره های خیلی تنبلی هستین. دوست دارین در جمع کردن عسل به ما کمک کنین؟»

کفشدوزک گفت:« ما که نمی تونیم عسل جمع کنیم. و دلیلش هم تنبلی ما نیست. ما زنبور عسل نیستیم، ما فقط کفشدوزکیم و خیلی هم با شما فرق داریم. شما برید به کار خودتون برسید و مارو به حال خودمون بزارید.»

زنبورک شانه هاشو بالا انداخت و به سمت بقیه زنبورها پرواز کرد. پشت سر زنبورک دم سیاه، کفشدوزک به همراه دوست های دیگرش به سمت کندوی عسل پرواز کردن و دور زنبورها و کندوی عسل آنها می چرخیدند.

زنبور پیر گفت: «به بالهاشون نگاه کنین، چقدر زیباست!!!!!!»

پینه دوزهای تنبل

زنبورک،  کشدوزک های در حال پرواز را تماشا کرد و گفت:« حالا متوجه شدم منظورت از حرفی که زدی چی بود.»

کار شما اینه که زیبا باشین و کار ما اینه که عسل جمع کنیم و همیشه مشغول کار و تلاش باشیم. شما خیلی هم تنبل نیستین.»

کفشدوزک ها برای مدتی در اون اطراف چرخیدند و بعد در بین شاخه و برگ ها ناپدید شدند.

و زنبورها فهمیدند که همه حشرات برای علت های مختلفی وجود دارند. بعضی ها به منظور کار کردن و بعضی ها به منظور زیبا بودن وجود دارند.

گروه کودک و نوجوان_ترجمه : مهدیه زمردکار

مطالب مرتبط

پری کوچولو و عروسک شیشه ای

ماه مهمانی خدا

چه روز گرمی!

«دخترک و دهکده زیبا»

 اگه می تونی منو بگیر

عمو هندوانه

 های و هوی باد

100بار بنویس

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.