تبیان، دستیار زندگی
هنوز از پس سالها، هرم نفسهای حضرت سجاد به سحرگاهان ماه مبارک، موج می‌زند. و مردم چشمان ابوحمزه از آن سوز و گداز، غرق در اشک و آه. آری در این شهر، سحرها میعاد عاشق و معشوق است و خوان پر از شعر و شور و شعور دلبری و
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جرعه‌های سحری

مسابقه‌ای از کرانه‌ی دعای ابوحمزه ثمالی

عشق

هنوز از پس سالها، هرم نفسهای حضرت سجاد به سحرگاهان ماه مبارک، موج می‌زند. و مردم چشمان ابوحمزه از آن سوز و گداز، غرق در اشک و آه.

آری در این شهر، سحرها میعاد عاشق و معشوق است و خوان پر از شعر و شور و شعور دلبری و دلدادگی به وسعت ادراک آدمی و پری فراخ که:

خنده و گریه عشاق ز جایی دگر است می‌سرایم به شب و وقت سحر می‌مویم

و ابوحمزه تو را نیز به این بزم شبانه و جمع سحری فرامی‌خواند. برخیز، آری برخیز و پرده از چشم فروهل و جرعه‌ای از این جام به سحوری سر کش و آنگاه سرمست برای دلت، برای ما بسُرای و بنواز و بنویس.

برخیز!

فراخوان:

کاربران محترم و خوش قریحه‌ی تبیان را در این روزهای بی بدیل فرامی‌خوانیم تا دستی بر افشانند و در قالبهای زیر از خوان دعای بلند بالای ابوحمزه که مناجاتی درآمیخته با عشق و شوق و عرفان از حضرت زین العابدین علیه السلام است، جرعه گیرند و آنگاه از این دریچه مستانه فریاد بر آرند.

قالبهای مسابقه:

آثار خود را از فرازهای منتخبی که در زیر آمده است در این قالبها فراهم آورید:

1- ترجمه دلنشین با نثر یا نظم فارسی

2- شعر یا نثر از سایر شعرا و ادیبان فارسی كه رابطه نزدیك مفهومی با فراز مطرح شده داشته باشد.

3- تصویر، عکس یا نقاشی که گویای پیام، احساس و فضای حاکم بر آن فراز باشد.

4- نماهنگی که گویای پیام آن فراز باشد.

5- فایل صوتی که پیام و ترجمه آن فراز را با زبان فارسی ارائه نماید.

دریچه:

آثار خود را از امروز تا پایان شهریور 89 به آدرس ایمیل فستیوال ارسال نمایید.

تقدیر:

مطالب ارسالی کاربران با نام خودشان در سایت تبیان درج شده و به بهترین آثار، هدایایی معنوی و فرهنگی تقدیم خواهد گشت.

فرازهای منتخب:

اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذی اَدْعوُهُ فَیجیبُنی وَ اِنْ كُنْتُ بَطیـئاً حینَ یدْعوُنی وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذی اَسْئَلُهُ فَیعْطینی وَاِنْ كُنْتُ بَخیلاً حینَ یسْتَقْرِضُنی وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذی اُنادیهِ كُلَّما شِئْتُ لِحاجَتی وَاَخْلوُ بِهِ حَیثُ شِئْتُ لِسِرِّی بِغَیرِ شَفیـع  َیقْضی لی حاجَتی اَلْحَمْدُللهِِ الَّذی لا اَدْعُو غَیرَهُ وَلَوْ دَعَوْتُ غَیرَهُ لَمْ یسْتَجِبْ لی دُعآئی وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذی لا اَرْجُو غَیرَهُ وَلَوْ رَجَوْتُ غَیرَهُ لاََخْلَفَ رَجآئی وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذی وَكَلَنی اِلَیهِ فَاَكْرَمَنی وَلَمْ یكِلْنی اِلَی النّاسِ فَیهینُونی وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذی تَحَبَّبَ اِلَی وَهُوَ غَنِی عَنّی وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذی یحْلُمُ عَنّی حَتّی كَاَ نّی لا ذَنْبَ لی فَرَبّی اَحْمَدُ شَیء عِنْدی وَاَحَقُّ بِحَمْدی

1. ستایش خدایى را كه مى خوانمش و او پاسخم دهد و اگرچه وقتى او مرا مى خواند بكندى به درگاهش روم. و ستایش خدایى را كه مى خواهم از او و به من عطا مى كند و اگرچه در هنگامى كه او از من چیزى قرض خواهد من بخل ورزم. و ستایش خدایى را كه هرگاه براى حاجتى بخواهم او را ندا كنم و هر زمان بخواهم براى راز و نیاز بدون واسطه با او خلوت كنم و او حاجتم را برآورد. و ستایش خدایى را كه جز او كسى را نخوانم و اگر غیر او دیگرى را مى خواندم دعایم را مستجاب نمى كرد و ستایش خدایى را كه بجز او امید ندارم و اگر به غیر او امیدى داشتم ناامیدم مى كرد. و ستایش خدایى را كه مرا به حضرت خود واگذار كرده و از این رو به من اكرام كرده و به مردم واگذارم نكرده كه مرا خواركنند. و ستایش خدایى را كه با من دوستى كند در صورتى كه از من بى نیاز است و ستایش خدایى را كه نسبت به من بردبارى كند تا به جایى كه گویا گناهى ندارم پس پروردگار من ستوده ترین چیزها است نزد من و به ستایش من سزاوارتر است

اَللّـهُمَّ اِنّی اَجِدُ سُبُلَ الْمَطالِبِ اِلَیكَ مُشْرَعَةً وَمَناهِلَ الرَّجآءِ اِلَیكَ مُتْرَعَةً وَالاِْسْتِعانَةَ بِفَضْلِكَ لِمَنْ اَمَّلَكَ مُباحَةً وَاَبْوابَ الدُّعآءِ اِلَیكَ لِلصّارِخینَ مَفْتوُحَةً وَاَعْلَمُ اَنَّكَ لِلرّاجی بِمَوْضِعِ اِجابَة وَلِلْمَلْهوُفینَ بِمَرْصَدِ اِغاثَة وَاَنَّ فِی اللَّهْفِ اِلی جوُدِكَ وَالرِّضا بِقَضآئِكَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْباخِلینَ وَمَنْدوُحَةً عَمّا فی اَیدِی الْمُسْتَاْثِرینَ وَاَنَّ الرّاحِلَ اِلَیكَ قَریبُ الْمَسافَةِ وَاَنَّكَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ اِلاّ اَنْ تَحْجُبَهُمُ الاَْعمالُ دوُنَكَ

2. خدایا من همه راههاى مقاصد را به سوى تو باز مى بینم و چشمه هاى امید را بسویت سرشار مى یابم و یارى جستن به فضل تو براى آرزومندانت مباح و بى مانع است و درهاى دعاى بسوى تو براى فریادكنندگان باز است و به خوبى مى دانم كه تو براى اجابت شخص امیدوار آماده اى و براى فریادرسى اندوهگینان مهیاى فریادرسى هستى و براستى مى دانم كه در پناهندگى به جود و كرمت و خوشنودى به قضا و قدرت عوضى است از جلوگیرى كردن بخیلان و گشایشى است از احتیاج بدانچه در دست دنیاطلبان است و براستى كوچ كننده به درگاهت راهش نزدیك است و مسلما تو از خلق خود در حجاب نشوى مگر آنكه كردارشان میان آنها و تو حاجب شود

اَللّـهُمَّ اَنْتَ الْقائِلُ وَقَوْلُكَ حَقٌّ وَوَعْدُكَ صِدٌِْق وَاسْئَلوُا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ اِنَ اللهَ كانَ بِكُمْ رَحیماً وَلَیسَ مِنْ صِفاتِكَ یا سَیدی اَنْ تَاْمُرَ بِالسُّؤالِ وَتَمْنَعَ الْعَطِیةَ وَاَنْتَ الْمَنّانُ بِالْعَطِیاتِ عَلی اَهْلِ مَمْلَكَتِكَ وَالْعائِدُ عَلَیهِمْ بِتَحَنُّنِ رَاْفَتِكَ اِلـهی رَبَّیتَنی فی نِعَمِكَ وَاِحْسانِكَ صَغیراً وَنَوَّهْتَ بِاسْمی كَبیراً فَیامَنْ رَبّانی فِی الدُّنْیا بِاِحْسانِهِ وَتَفَضُّلِهِ وَنِعَمِهِ وَاَشارَ لی فِی الاْخِرَةِ اِلی عَفْوِهِ وَكَرَمِهِ

3. خدایا تو فرمودى و گفتارت حق و وعده ات راست است (كه فرمودى) ((و درخواست كنید خدا را از فضلش كه براستى او به شما مهربان است )) و رسم تو چنان نیست اى آقاى من كه دستور سؤ ال بدهى ولى از عطا و بخشش دریغ نموده و خوددارى كنى و تویى بخشاینده به عطایا بر اهل كشور خود و متوجه بدانها به مهربانى و راءفتت خدایا مرا در خردسالى در نعمتها و احسان خویش پروریدى و در بزرگى نامم را بر سر زبانها بلند كردى پس اى كه در دنیا مرا به احسان و فضل و نعمتهاى خود پروریدى و براى آخرتم به عفو وكرم اشارت فرمودى.

اذا رَاَیتُ مَوْلای ذُنوُبی فَزِعْتُ وَاِذا رَاَیتُ كَرَمَكَ طَمِعْتُ فَاِنْ عَفَوْتَ فَخَیرُ راحِم وَاِنْ عَذَّبْتَ فَغَیرُ ظالِم حُجَّتی یا اَللهُ فی جُرْاَتی عَلی مَسْئَلَتِكَ مَعَ اِتْیانی ما تَكْرَهُ جُودُكَ وَكَرَمُكَ وَعُدَّتی فی شِدَّتی مَعَ قِلَّةِ حَیائی رَاْفَتُكَ وَرَحْمَتُكَ وَقَدْ رَجَوْتُ اَنْ لا تَخیبَ بَینَ ذَینِ وَذَینِ مُنْیتی فَحَقِّقْ رَجآئی وَاسْمَعْ دُعآئی یا خَیرَ مَنْ دَعاهُ داع وَاَفْضَلَ مَنْ رَجاهُ راج

4. اى مولاى من هنگامى كه گناهانم را مشاهده مى كنم هراسان شوم و چون بزرگوارى تو را بینم به طمع افتم خدایا اگر بگذرى بهترین مهرورزى و اگر عذاب كنى ستم نكرده اى ، دلیل و بهانه من اى خدا در اینكه دلیرى كنم در سؤ ال كردن از تو با اینكه رفتارم خوشایند تو نیست همان جود و كرم تو است و ذخیره من در سختیم با بى شرمى من همان راءفت و مهربانى تو است و براستى امیدوارم كه نومید مكنى میان این وآ ن آروزیم را پس امیدم را صورت عمل ده و دعایم را شنیده گیر اى بهترین كسى كه خوانندگان بخوانندش و برتر كسى كه امیدواران بدو امید دارند.

فَلَوِ اطَّلَعَ الْیوْمَ عَلی ذَنْبی غَیرُكَ ما فَعَلْتُهُ وَلَوْ خِفْتُ تَعْجیلَ الْعُقوُبَةِ لاَ اجْتَنَبْتُهُ لا لاَِنَّكَ اَهْوَنُ النّاظِرینَ وَاَخَفُّ الْمُطَّلِعینَ[ عَلَی ]بَلْ لاَِنَّكَ یارَبِّ خَیرُ السّاتِرینَ وَاَحْكَمُ الْحاكِمینَ وَاَكْرَمُ الاَْكْرَمینَ سَتّارُ الْعُیوُبِ غَفّارُ الذُّنوُبِ عَلاّمُ الْغُیوُبِ تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِكَرَمِكَ وَتُؤَخِّرُ الْعُقوُبَةَ بِحِلْمِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلی حِلْمِكَ بَعْدَ عِلْمِكَ وَعَلی عَفْوِكَ بَعْدَ قُدْرَتِكَ وَیحْمِلُنی وَیجَرِّئُنی عَلی مَعْصِیتِكَ حِلْمُكَ عَنّی وَیدْعوُنی اِلی قِلَّةِ الْحَیآءِ سَِتْرُكَ عَلَی وَیسْرِعُنی اِلَی التَّوَثُّبِ عَلی مَحارِمِكَ مَعْرِفَتی بِسَعَةِ رَحْمَتِكَ وَعَظیمِ عَفْوِكَ

5. پس اگر دیگرى جز تو بر گناهم آگاه مى شد آن گناه را انجام نمى دادم و اگر از زود به كیفر رسیدن مى ترسیدم باز هم خوددارى مى كردم و اینكه با این وصف گناه كردم نه براى آن بود كه تو سبكترین بینندگانى و یا بى مقدارترین مطلعین هستى بلكه براى آن بود كه تو اى پروردگار من بهترین پوشندگان و حكم كننده ترین حاكمان و گرامى ترین گرامیان و پوشاننده عیوب و آمرزنده گناهانى گناه را به كرمت مى پوشانى و كیفر را به واسطه بردباریت به تاءخیر اندازى پس تو را ستایش سزا است بر بردباریت پس از دانستن و بر گذشتت پس از توانایى داشتن و همین گذشت تو از من مرا وادار كرده و دلیر ساخته بر نافرمانیت و همان پرده پوشیت بر من مرا به بى شرمى واداشته و همان معرفتى كه من به فراخى رحمتت دارم و بزرگى عفوت مرا بدست زدن به كارهاى حرام شتابان مى كند.

وَانْقُلْنی اِلی دَرَجَةِ الَّتوْبَةِ اِلَیكَ وَاَعِنّی بِالْبُكآءِ عَلی نَفْسی فَقَدْ اَفْنَیتُ بِالتَّسْویفِ وَالاْمالِ عُمْری وَقَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الاْیسینَ مِنْ خَیری فَمَنْ یكوُنُ اَسْوَءَ حالاً مِنّی اِنْ اَنَا نُقِلْتُ عَلی مِثْلِ حالی اِلی قَبْری لَمْ اُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتی وَلَمْ اَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصّالِحِ لِضَجْعَتی وَمالی لا اَبْكی وَلا اَدْری اِلی ما یكوُنُ مَصیری وَاَری نَفْسی تُخادِعُنی وَاَیامی تُخاتِلُنی وَقَدْ خَفَقَتْ عِنْدَ رَاْسی اَجْنِحَه الْمَوْتِ فَمالی لا اَبْكی اَبْكی لِخُروُجِ نَفْسی اَبْكی لِظُلْمَةِ قَبْری اَبْكی لِضیقِ لَحَدی اَبْكی لِسُؤالِ مُنْكَر وَنَكیر اِیای اَبْكی لِخُروُجی مِنْ قَبْری عُرْیاناً ذَلیلاً حامِلاً ثِقْلی عَلی ظَهْری اَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ یمینی وَاُخْری عَنْ شِمالی اِذِ الْخَلائِقُ فی شَاْن غَیرِ شَاْنی لِكُلِّ امْرِئ مِنْهُمْ یوْمَئِذ شَاْنٌ یغْنیهِ

6. و مرا به درجه توبه و بازگشت به‌سویت برسان و یاری‌ام ده به گریه كردن بر خویشتن، زیرا كه من عمرم را به امروز و فردا كردن و آرزوها گذراندم و درآمده‌ام در جایگاه ناامیدان از خیر خودم، پس كیست كه بدحال‌تر از من باشد اگر من بر این حال به‌سوی قبرم منتقل گردم زیرا كه آماده اش نكرده‌ام برای خوابیدنم و فرش نكرده‌ام آنرا به عمل صالح برای آرمیدنم و چرا گریه نكنم در صورتی كه نمی‌دانم به چه سرنوشتی دچار گردم؟ من نفس خود را چنان بینم كه با من نیرنگ زند و روزگارم را كه مرا بفریبد در حالی كه مرگ بال‌های خود را بر سرم گسترده پس چرا گریه نكنم؟ گریه كنم برای جان دادنم گریه كنم برای تاریكی قبرم، گریه كنم برای تنگی لحدم، گریه كنم برای سوال نكیر و منكر از من، گریه كنم برای بیرون آمدنم از قبر برهنه و خوار كه بار سنگینم را به پشتم بار كرده. یكبار از طرف راستم بنگرم و بار دیگر از طرف چپ و هریك از خلایق را در كاری غیر از كار خود ببینم. برای هر یك از آنها در آن روز كاری است كه به خود مشغولش دارد.


باشگاه کاربران تبیان