تبیان، دستیار زندگی
خداوند را شاکرم که در نوجوانی توفیق زیارت مدینه منوره و مکه مکرمه را به من و برادر کوچک ام محمد امین به همراه خانواده مان عطا فرمود، سفری که حال وهوای معنوی آن و خاطرات به یادماندنی اش هیچ وقت از ذهنم محو ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خاطرات سفر حج احسان گوهری کاربر 12 ساله تبیان

احسان گوهری

خداوند را شاکرم که در نوجوانی توفیق زیارت مدینه منوره و مکه مکرمه را به من و برادر کوچک ام "محمد امین" به همراه خانواده مان عطا فرمود، سفری که حال و هوای معنوی آن و خاطرات به یادماندنی اش هیچ وقت از ذهنم محو نخواهد شد. بخشی از خاطرات ام را برای دوستان تبیانی ام می نویسم.

دوشنبه 4/5/89 ساعت 5/2 بامداد جهت عزیمت به عربستان به فرودگاه مشهد رفتیم و پس از اینکه در مسجد فرودگاه کارت های شناسایی و گذرنامه هایمان را از تحویل گرفتیم با اثاثیه به قسمت تحویل بار فرودگاه رفته و پس از تحویل بارها برای خواندن نماز صبح به نمازخانه فرودگاه رفتیم. حدود ساعت 5/6 صبح بودکه سوار اتوبوس شده و برای سوار شدن به هواپیما به طرف هواپیما رفتیم وقتی سوار هواپیما می شدیم من حس خوبی داشتم سفر زیارتی خانه خدا و حرم پیامبر بزرگ اسلام آن هم به همراه پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگم، من و برادر کوچکم که 6 ساله است با یکی از همکلاسی‌هایم تنها بچه‌های کاروان بودیم.

ساعت 7 از فرودگاه مشهد حرکت کردیم و من و برادرم جلوی پنجره لحظه به لحظه بیرون را نگاه می کردیم سه ساعتی هواپیما در حال پرواز بود در این مدت همه شکرگذار خدا بودند که توفیق این زیارت نصیب شان شده اما من شوق و دلهره خاصی داشتم چون جایی می رفتم که تا اون لحظه از نزدیک ندیده بودمش، بلاخره انتظار سر آمد و هواپیما ساعت 10 صبح به وقت ایران در فرودگاه مدینه به زمین نشست.

با پیاده شدن از هواپیما سوار اتوبوس شدیم و به داخل سالن فرودگاه رفتیم و ساک های خود را تحویل گرفته و سوار اتوبوس شده و به هتل برکه الیاس در مدینه رفتیم و پس از استراحتی کوتاه برای زیارت و اقامه نماز ظهر به مسجد النبی رفتیم. چند روزی که در مدینه بودیم هر سه وعده به همراه خانواده به مسجدالنبی می رفتیم و زیارت کرده و نماز می خواندیم، روز چهارم حضور در مدینه چهارشنبه برای زیارت دوره با کاروان به محل"شهدای احد"، "مسجد ذوالقبلتین" و" مسجد قبا" رفتیم و روز بعد هم به همراه کاروان به "بقیع" رفتیم بقیع هم بزرگ بود و هم غریب! در آنجا زیارت نامه خوانده و تقریباً در مدینه روزها به همین منوال گذشت.

احسان گوهری

بعدها که به مکه رفتیم فهمیدم مدینه قشنگتر از مکه است، خیابانها و هتلهایش نسبت به مکه زیباترند. مکه حالتی کوهستانی دارد و اکثر خانه‌ها و خیابانهایش به کوه ختم می‌شود.

روز ششم شنبه خبر دادند که اثاثیه را تحویل دهید که خبر خوبی نبود چون دیگر از مدینه می رفتیم و البته خوب هم بود چون برای عزیمت به مکه آماده شدیم شهری که خانه امن خدا در آن است. شنبه ساعت سه آماده شده و لباس های احرام را پوشیده همگی با اعضای کاروان به طبقه ی پایین هتل رفته و بعد از وداع با مدینه سوار اتوبوس شده وبه" مسجد شجره" که در نزدیکی مدینه است رفتیه و در آنجا در حالی که از کاروان های داخلی و خارجی زیادی آمده بودند در مسجد شجره  با نیت کردن و گفتن جمله" لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک ان الحمد و النعمه لک والملک لا شریک لک لبیک" محرم شدیم که برای من خیلی جالب بود و بعد از نماز مغرب با ذکر جمله ی لبیک همراه کاروان سوار اتوبوس ها شده و به سمت مکه حرکت کردیم و ساعت یک بعد از نصف شب به مکه رسیدیم.

در هتل الروضه بعد از پذیرایی با صرف چای به داخل اتاق ها رفته و تا ساعت 4 استراحت کردیم و ساعت 4 صبح همراه اعضای کاروان برای انجام اعمال عمره مفرده به" مسجد الحرام " رفته و هنگام ورود به محض دیدن خانه ی کعبه که میعادگاه عاشقان است به سجده افتاده و به دعا و نیایش و شکر حق تعالی مشغول شدیم. نماز صبح را که خواندیم با ذکر نیت طواف که هفت دور بود را شروع کردیم. که من و پدربزرگ و پدرم با هم طواف کردیم و بعد از 7 دور طواف و خواندن نماز طواف که دو رکعت است در پشت مقام ابراهیم، کمی آب زمزم به نیت شفا نوشیده و به "صفا" رفته و بعد از ذکر نیت هفت دور طواف از صفا به مروه و از مروه به صفا را آغاز کرده که در مروه تمام شد. سپس برای عمل تقصیر را همراه پدرم و پدر بزرگم انجام دادیم و بعد برای طواف نساء که مرحله آخر است به مسجد الحرام رفته و طواف کردیم و نماز طواف نساء را هم در پشت مقام ابراهیم به جا آوردیم.

احسان گوهری

به هتل که برگشتیم کمی استراحت کرده و هر برای بازگشت به خانه خدا آماده می شدیم  که تقریباً هر روز برای طواف و زیارت صبح و شب موقع نماز به مسجدالحرام می رفتیم و نماز و دعا می خواندیم جز یک روز که برای زیارت دوره ما را به مسجد حضرت علی علیه السلام، مشعر و منا، عرفات و قبرستان حضرت ابوطالب علیه السلام بردند و در آنجا نماز و زیارت کردیم و یک شب هم ساعت سه شب ما را به "غار حرا" بردند که من با پدرم آنجا بعد از بالا رفتن از کوه جبل النور که 1040 پله داشت در داخل غار نماز خوانده و زیارت کردیم وساعت 5/7 به هتل برگشتیم

روز جمعه ساعت 5 بعد از ظهر خود را آماده کرده تا برای برگشت به ایران به فرودگاه جده برویم خبر دادند که هواپیما 12 ساعت تاخیر دارد به سالن اجتماعات هتل برگشتیم و در آنجا شب را به صبح رساندیم و صبح ساعت 4 سوار اتوبوس شدیم و همراه اعضای کاروان به فرودگاه جده رفتیم و بعد از تحویل بارها در سالن انتظار فرودگاه نشستیم و ساعت 5/9 سوار هواپیما شده و ساعت 10 به وقت عربستان و 5/11 به وقت ایران هواپیما به قصد عزیمت به ایران پرواز کرده و ساعت 5/2 هواپیما در فرودگاه مشهد به زمین نشست.

این بخشی کوتاه از خاطرات به یاد ماندنی و فراموش نشدنی من از سفر زیارتی و معنوی است. سفری که شاید در طول عمر من یکی از بهترین سفرهایم در دوران کودکی ونوجوانی باشد به امید بازگشت مجدد به این سرزمین نورانی و اینکه این سفر نصیب همه‌ی عاشقان و دوست داران اهل بیت علیهم السلام گردد. 


بخش امور کاربران سایت تبیان - احسان گوهری از گناباد(خراسان رضوی)