راز سر به مْهر
ای زنده نماز و شهید دعا علی
ای جلوه جمال تو نور خدا علی
کوی تو، این کرامت دلخستگان خاک
باشد زبام عرش به گامی فرا، علی
نقشی نشسته در نفس پاک همدلی است
نام تو ـ این همیشهترین آشنا ـ علی
گل کرد با طراوت دست تو ذوالفقار
در مردخیز حادثه «لافتی»، علی
غیر از نبی، تو را به که پیوند جان و تن؟
غیر از خدا، تو را به چه کس اعتنا، علی؟!
قهر تو پشت فتنه شکست و سر نفاق
تیغ تو کرد حق عدالت، ادا علی
شیعه، چهارفصل وجودش بهارتوست
در امتداد سبزترین لحظهها علی
گلخانهای که در نفس جان شیعه است
بوی غدیر میدهد و کربلا، علی
شاید بهانهایست به دیدارتو، بهشت!
ورنه کم است مهر تو را اینبها، علی!
صد کوفه دست عاطفه بر سفره تو بود
وین راز سر به مهر نشد بر ملا، علی
چرخ بخیل، دست کریمت ستود و دید
نان تو را به سفره هر بینوا، علی
من جرعهنوش باده مهر توأم، کجاست
جامی که مست، سرنشناسم زپا علی
«آشفته» دل به تار خیال تو بستهام
با مرگ هم نمیکنم این رشته، وا علی...
شاعر: جعفر رسولزاده (آشفته)
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان