روزنهای در كوچه یأس و ناامیدی
وصف نی را از زبان مولانا شنیدهای، نه؟! نی كه از نالیدنش میگوید و شرح درد اشتیاقش برای پیوستن دوباره به نیستان كه نالههایش همه، ترسیم پرسوزی از جدایی است.
«از جداییها شكایت میكند»...
حكایت انسان بریده از خدا، همین حكایت ماست كه با عصیان و گناه، رشته پیوند را میگسلیم و خود را از حریم گسترده خدا دور میكنیم كه اگر به همین وضع بماند؛ آخرش دوزخی است و گرفتاری در آن، اما میشود كه نی به نیستان باز گردد كه هنوز روزنه امیدی هست، در انتهای كوچه یأس و ناامیدی...
شنیدهای كه همیشه گفتهاند:«جلوی ضرر را هر كجا بگیرند، سود است»...، پس در همان انتهای كوچه یأس و ناامیدی، آن كه همه مسیر زندگی را به بیراهه رفته و رو به سقوط و تباهی گام برداشته و به جای «فلاح»، در مسیر «خسران» افتاده و زندگی را باخته، میشود كه به مسیر نورانی و خدایی «فطرت» بازگردد ...؛ میشود، وقتی كه لب به «توبه» باز كند و «استغفار» و بازگردد به فطرت نخستین خود؛ میشود، وقتی كه لب به «توبه» باز كند كه توبه، دست یافتن به خودآگاهی است و بازگشت از عصیان به اطاعت؛ از فجور به تقوا؛ از نسیان و غفلت به ذكر و هوشیاری؛ از سیئات به حسنات...؛ میشود، وقتی لب به «توبه» باز كند و آگاه باشد از سیاهی كردارش و اراده كند و امداد الهی را بطلبد، برای ترك جدی گناهان ...، برای تصمیم جدی پای گذاردن در صراط مستقیم كه خطر گناه، جدی است و توبه از گناه هم واجب فوری؛ مبادا كه فرصت بگذرد و به مرز بی برگشت برسد كه دیگر از دست توبه هم كاری برنخواهد آمد...
وَ لَیْسَتِ التّوْبَةُ لِلّذینَ یَعْمَلُونَ السّیِّئاتِ حَتّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنّی تُبْتُ أَْلنَ...1
و هیچگاه از یاد مبر كه:
«تو شكار مرگی هستی كه گریزنده را از آن رهایی نیست و مرگ، تو را به طور حتم در خواهد یافت؛ هشدار كه تو را در حال گناه درنیابد، در حالی كه با خود از توبه سخن میگفتی، اما مرگ میان تو و توبه فاصله اندازد و خودت را هلاك كرده باشی».2
زهرا رضاییان - گروه دین و اندیشه تبیان
1- نساﺀ : 18.
2 - نهج البلاغه، نامه 31.