و علیک السلام یا رمضان
برگ تحویل میکند رمضان
بار تودیع بر دل اخوان
یار نادیده سیر زود برفت
دیر ننشست نازنین مهمان
غادرالحب صحبة الاحباب
فارق الخل عشرة الخلان
ماه فرخنده روی بر پیچید
و علیک السلام یا رمضان
الوداع ای زمان طاعت و خیر
مجلس ذکر و محفل قرآن
مهر فرمان ایزدی بر لب نفس
در بند و دیو در زندان
تا دگر روز، با حبان آید
بس بگردد به گونه گونه جهان
بلبلی زار زار مینالید
بر فراق بهار وقتخزان
گفتم اندوه مبر که باز آید
روز نوروز و لاله و ریحان
گفت ترسیم بقا وفا نکند
ور نه هر سال گل دهد بستان
روزه بسیار و عید خواهد بود
تیرماه و بهار و تابستان
تا که در منزل حیات بود
سال دیگر که در غریبستان...
«قصاید سعدی، ص 722»
گروه دین و اندیشه تبیان